Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
interfenestration
فاصله میان روزنه ها یاپنجرههای عمارت
Other Matches
single space
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
entresol
طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
interblock gap
فاصله میان بلوکی
entracte
فاصله میان دو پرده
interstellar space
فاصله میان ستارگان
interdental space
فاصله میان دو دندان
iteract
فاصله میان دو پرده
dashes
فاصله میان دو حرف خط تیره
dash
فاصله میان دو حرف خط تیره
diastema
شکاف یا فاصله میان دندانها
dashed
فاصله میان دو حرف خط تیره
There is a vast gulf between the haves and have - nots .
میان دارا وندار دریایی فاصله است
loral
وابسته به فاصله میان چشم ومنقار پرندگان
dot pitch
فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
cont line
فاصله میان رشتههای طناب یاچلیک هایی که تنگ هم چیده باشند
drops
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropped
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropping
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
interregna
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
point blank range
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
medoterranean
واقع در میان چند زمین میان زمینی
interval
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
edifices
عمارت
diwan
عمارت
divan
عمارت
construction
عمارت
constructions
عمارت
imaret
عمارت
imaret
عمارت
mansion house
عمارت
hall
عمارت
edifice
عمارت
halls
عمارت
space
فاصله دادن فاصله داشتن
spaces
فاصله دادن فاصله داشتن
intervenient
در میان اینده واقع در میان
futtock
میان چوب میان تیر
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
gazeboo
عمارت تابستانی
mansion
عمارت بزرگ
mansions
عمارت بزرگ
fenestration
روزنههای عمارت
building
عمارت دیسمان
a building of small scale
عمارت کوچک
town hall
عمارت شهرداری
guildhall
عمارت شهرداری
town halls
عمارت شهرداری
guildhalls
عمارت شهرداری
flat
قسمتی از یک عمارت
the interior of a building
اندرون عمارت
flattest
قسمتی از یک عمارت
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
mansion
عمارت چند دستگاهی
Capitol
عمارت کنگره درشهرواشینگتن
pavilions
عمارت کلاه فرنگی
pavilion
عمارت کلاه فرنگی
gloriette
عمارت کلاه فرنگی
mansions
عمارت چند دستگاهی
perron
پلکان جلو عمارت
Capitol
عمارت پارلمان ایالتی
insula
دستگاه عمارت اجاره نشینی
soffite
سقف قسمت پایین عمارت
soffit
سقف قسمت پایین عمارت
indoors
در داخل عمارت در زیر پناه یا سقف
holing
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
gazebo
عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
close march
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
guild hall
عمارت شهرداری که اصناف یارسته هادران انجمن می کنند
acroterium
یکی از زوایای رئوس مثلثی شکل سردر عمارت
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
spy hole
روزنه
loop-hole
روزنه
hatches
روزنه
eyelets
روزنه
hole
روزنه
eyelet
روزنه
stoma
روزنه
aperture
روزنه
hatch
روزنه
peephole
روزنه
peepholes
روزنه
holed
روزنه
OS
روزنه
outlet
روزنه
holing
روزنه
outlets
روزنه
chik
روزنه
fossa
روزنه
fenestra
روزنه
holes
روزنه
breathing-hole
روزنه
apertures
روزنه
vents
روزنه
meshing
روزنه
meshes
روزنه
mesh
روزنه
port
روزنه
pore
روزنه
vented
روزنه
venting
روزنه
peep hole
روزنه
vent
روزنه
ostium
روزنه
window
روزنه
winnock
روزنه
port hole
روزنه
loop hole
روزنه
case ment
روزنه
dream hole
روزنه
eyehole
روزنه
orifice
روزنه
casements
روزنه
orifices
روزنه
pores
روزنه
breathing hole
روزنه
hatched
روزنه
casement
روزنه
imperforate
بی روزنه
meatus
روزنه معبر
slot
روزنه شیار
fenestration
روزنه گشایی
mesh aperture
روزنه شبکه
slots
روزنه شیار
fenestra ovalis
روزنه بیضی
slotting
روزنه شیار
sky light
روزنه سقف
loopholes
مفر روزنه
loophole
مفر روزنه
cellular
روزنه دار
round window
روزنه گرد
perforating
روزنه دار
perforates
روزنه دار
perforate
روزنه دار
fenestra rotunda
روزنه گرد
fenestella
روزنه محراب
oval window
روزنه بیضی
oeil de boeuf
روزنه گرد
string picture
روزنه کمان
eye
روزنه دار
vision slit
روزنه دید
stomatous
روزنه دار
airport
روزنه هوا
airports
روزنه هوا
porosity
نسبت روزنه ها
inspection hole
روزنه بازبینی
apertures
روزنه دید
apertures
روزنه گشادگی
aperture
روزنه دید
aperture
روزنه گشادگی
illumniation aperture
روزنه روشنایی
illuminating aperture
روزنه روشنایی
bulls eye
روزنه گرد
ray of hope
روزنه امید
eyeing
روزنه دار
orifice diameter
قطر روزنه
wicker work
روزنه درنصفه
eying
روزنه دار
wall opening
روزنه دیوار
foramen
روزنه مخرج
dumb chamber
اطاق بی روزنه
eyes
روزنه دار
louvers
گنبد روزنه دار
eyelet plier
انبردست روزنه دار
archery-house
روزنه باریک تیزاندازی
pores
روزنه خلل وفرج
scuttles
عقب نشینی روزنه
louver
گنبد روزنه دار
eye bolt
پیچ روزنه دار
louvre
گنبد روزنه دار
peep
نیش افتاب روزنه
eye hook
قلاب روزنه دار
peeped
نیش افتاب روزنه
peeping
نیش افتاب روزنه
peeps
نیش افتاب روزنه
interfenestration
پهنای حرزمیان دو روزنه
scuttling
عقب نشینی روزنه
scuttle
عقب نشینی روزنه
pore
روزنه خلل وفرج
scuttled
عقب نشینی روزنه
micropyle
روزنه یاسوراخ بسیار ریزوخرد
shutters
پشت پنجرهای پرده روزنه
shutter
پشت پنجرهای پرده روزنه
His new luxury mansion is a dar cry from the one bedroom cottage he lived in as a child.
عمارت لوکس جدیدش کجا و کلبه یک خوابه ای که کودکی اش را در آن به سر برد کجا.
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
holing
نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
holes
نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
static vent
روزنه اندازه گیری فشار ثابت هوا
holed
نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com