Dictiornary-Farsi | فاهر وباطن یکی واقعی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
sterling	فاهر وباطن یکی واقعی


Other Matches

cambridge equation	نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter	ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
architecture proper	معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
The real problem is not whether machines think but whether men do.	مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
manifested	فاهر
manifest	فاهر
rind	فاهر
rinds	فاهر
guises	فاهر
exteriority	فاهر
guise	فاهر
manifesting	فاهر
manifests	فاهر
guize	فاهر
surfaced	فاهر
surfaces	فاهر
ostensible	فاهر
outside	فاهر
surface	فاهر
outsides	فاهر
on the surface	در فاهر
groomed	فاهر
external	فاهر
externals	فاهر
faces	فاهر
squalid	بد فاهر
superficial	فاهر
mien	فاهر
externally	فاهر
superficies	فاهر
appearances	فاهر
face	فاهر
apparent	فاهر
sensations	فاهر
sensation	فاهر
semblable	فاهر
the outward state	فاهر
appearance	فاهر
objectives	واقعی
ex post	واقعی
literal	واقعی
unfeigned	واقعی
ex post saving	واقعی
right	واقعی
true life	واقعی
veridical	واقعی
righted	واقعی
virtual	واقعی
objective	واقعی
card-carrying	واقعی
positive	واقعی
actuals	واقعی
concrete	: واقعی
essential	واقعی
factually	واقعی
very	واقعی
factual	واقعی
essentials	واقعی
lifelike	واقعی
veritable	واقعی
righting	واقعی
veracious	واقعی
real	واقعی
actual	واقعی
McCoy	واقعی
outsight	فاهر بینی
outward show	نمایش فاهر
semblance	صورت فاهر
nominally	بصورت فاهر
outward show	صورت فاهر
appearances	فاهر نمایش
hermaphrodite	خنثی فاهر
surface	رویه فاهر
hermaphrodites	خنثی فاهر
outside appearance	صورت فاهر
springs	فاهر شدن
seems	فاهر شدن
seemed	فاهر شدن
seem	فاهر شدن
turn up	فاهر شدن
affecter	فاهر ساز
in outward show	بصورت فاهر
turn-ups	فاهر شدن
surfaces	رویه فاهر
trumpery	خوش فاهر
spring	فاهر شدن
hues	تصویر فاهر
turned out	فاهر لباسیکهفردیبرتندارد
looks	فاهر شدن
looked	فاهر شدن
look	فاهر شدن
simulation	فاهر سازی
simulations	فاهر سازی
surfaced	رویه فاهر
to out ward seeming	برحسب فاهر
the outward man	انسان فاهر
habits	مشرب فاهر
exposed	فاهر شده
pro forma	از لحاظ فاهر
aspects	صورت فاهر
to make ones a	فاهر شدن
aspect	صورت فاهر
gloss	جلوه فاهر
hue	تصویر فاهر
formalist	فاهر پرست
merged	دشمن فاهر شد
faces	فاهر منظر
face	فاهر منظر
habit	مشرب فاهر
appearance	فاهر نمایش
outwardly	برحسب فاهر
the out ward eye	چشم فاهر
personal appearance	وضع فاهر
setting	وضع فاهر
garb	کسوت فاهر
settings	وضع فاهر
similitude	بیرون فاهر
real memory	حافظه واقعی
actual saving	پس انداز واقعی
realising	واقعی کردن
actual price	قیمت واقعی
realises	واقعی کردن
truer	واقعی حقیقی
actual parameter	پارامتر واقعی
actual loss	زیان واقعی
realize	واقعی کردن
truest	واقعی حقیقی
actual self	خود واقعی
realizes	واقعی کردن
actualize	واقعی کردن
realizing	واقعی کردن
actual velocity	سرعت واقعی
true	واقعی حقیقی
very	واقعی فعلی
genuine	واقعی حقیقی
actual load	بار واقعی
actual key	کلید واقعی
real numbers	اعداد واقعی
practical	واقعی کارازموده
unrealistic	غیر واقعی
unrealistically	غیر واقعی
life-size	اندازه واقعی
life size	اندازه واقعی
make something happen	واقعی کردن
put ineffect	واقعی کردن
put inpractice	واقعی کردن
carry into effect	واقعی کردن
real mode	حالت واقعی
practicals	واقعی کارازموده
actual income	درامد واقعی
actual expenses	مخارج واقعی
actual damage	خسارت واقعی
actual cost	هزینه واقعی
actual argument	نشانوند واقعی
actual address	نشانی واقعی
realised	واقعی کردن
unreal	غیر واقعی
carry ineffect	واقعی کردن
implement	واقعی کردن
nominal	غیر واقعی
true north	شمال واقعی
carry out	واقعی کردن
true vertical	قائم واقعی
put into practice	واقعی کردن
true power	توان واقعی
real score	نمره واقعی
real storage	انباره واقعی
real value	ارزش واقعی
real wage	مزد واقعی
jisen	مبارزه واقعی
execute	واقعی کردن
objective data	دادههای واقعی
objective value	ارزش واقعی
accomplish	واقعی کردن
fulfill [American]	واقعی کردن
out of pocket expenses	هزینه واقعی
true form	فرم واقعی
bring inbeing	واقعی کردن
true complement	متمم واقعی
make a reality	واقعی کردن
true slump	نشست واقعی
down to earth	حقیقی واقعی
down-to-earth	حقیقی واقعی
insubstantial	غیر واقعی
matter of fact	بطور واقعی
incidental expenses	هزینههای واقعی
never-never	غیر واقعی
real anxiety	اضطراب واقعی
real assets	دارائیهای واقعی
real sector	بخش واقعی
real capital	سرمایه واقعی
real costs	هزینههای واقعی
real earnings	درامدهای واقعی
real fluid	سیال واقعی
real income	درامد واقعی
never-never land	غیر واقعی
real	واقعی موجود
actualize	واقعی کردن
airy-fairy	غیر واقعی