Dictiornary-Farsi | فخذی مربوط به ساق وران | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
crural	فخذی مربوط به ساق وران


Other Matches

femoral	فخذی
craft guild	صنف پیشه وران
hip joint	مفصل استخوان خاصره وران
olympic lift and cross face	گرفتن بازوی چپ حریف از جلو وران پای راست از پشت
program loans	قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically	مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical	مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences	روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference	روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance	دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic	مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual	مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
genital	مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory	مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory	مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative	که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical	مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic	مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle	زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component	عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial	مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
civil appropriation	اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formula	مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae	مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas	مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric	مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
pertaining	مربوط به
curatorial	مربوط به
eight bit system	مربوط به یک
vespertinal	مربوط به شب
affined	مربوط
lineal	مربوط به خط
correspondents	مربوط به
correspondent	مربوط به
irrelevant	نا مربوط
apposite	مربوط
proper	مربوط
relevant	مربوط
for	مربوط به
hydraulic	مربوط به اب
as for	مربوط به
coordinate	مربوط
pertinenet	مربوط
cretaceous	مربوط به گچ
pertinent	مربوط به
pertinent	مربوط
condequent	مربوط
related	مربوط
germane	مربوط
caprine	مربوط به بز
coherent	مربوط
affiliates	مربوط ساختن
goidelic	مربوط بسلت
haemic	مربوط بخون
coherently	بطور مربوط
electrically	مربوط به الکتریسیته
budgetary	مربوط به بودجه
hawaiian	مربوط به هاوایی
caloric	مربوط به کالری
hominoid	مربوط به بشر
horsy	مربوط به اسب
hydrographic	مربوط به اب نگاری
glyptic	مربوط به حکاکی
retired	مربوط به بازنشستگی
arbitral	مربوط به حکمیت
aeronautical	مربوط به فضانوردی
arbitrative	مربوط بحکمیت
congressional	مربوط به کنگره
glossal	مربوط به زبان
affiliating	مربوط ساختن
capitular	مربوط بفصل
sartorial	مربوط به خیاطی
cerebellar	مربوط به مخچه
affiliate	مربوط ساختن
thematic	مربوط بموضوع
meteorological	مربوط به هواسنجی
immunologic	مربوط به مصونیت
existential	مربوط به هستی
astrological	مربوط به نجوم
larcenous	مربوط به دزدی
analitical	مربوط به تجزیه
ammino	مربوط به امونیاک
ameboid	مربوط به امیب
amebic	مربوط به امیب
metabolical	مربوط به متابولیزم
atomistic	مربوط به اتم
ameban	مربوط به امیب
norse	مربوط به اسکاندیناوی
ameba	مربوط به امیب
c	مربوط به کامپیوتر
janitorial	مربوط به فراشی
hydropic	مربوط به استسقاء
hydrostatic	مربوط به فشار اب
thermal	مربوط به گرما
calligraphic	مربوط به خطاطی
avuncular	مربوط بدایی
hypophyseal	مربوط به هیپوفیز
anglian	مربوط به نژاد
polar	مربوط به قط بها
brumal	مربوط به زمستان
insurrectional	مربوط به شورش
anent	در مشارکت با مربوط به
irrelative	نا مربوط مطلق
inspectional	مربوط به بازرسی
archival	مربوط به بایگانی
operatic	مربوط به اپرا
bardic	مربوط به رامشگری
speculative	مربوط به اندیشه
technological	مربوط به فناوری
technologically	مربوط به فناوری
computational	مربوط به یک محاسبه
commisural	مربوط به درزوپیوندگاه
geriatric	مربوط به پیری
collegial	مربوط به دانشکده
centenarian	مربوط به قرن
expiratory	مربوط به زفیر
centenarians	مربوط به قرن
faunae	مربوط به جانوران
domiciliary	مربوط به خانه
divisional	مربوط به تقسیم
acrobatic	مربوط به بندبازی
climatic	مربوط به اب وهوا
communist	مربوط به کمونیسم
futuristic	مربوط به اینده
corresponsive	مربوط بیکدیگر
vehicular	مربوط به خودرو
bear on	مربوط بودن
parental	مربوط به والدین
dictoral	مربوط به دکتری
prospective	مربوط به اینده
affiliated	مربوط ساختن
basal	مربوط به ته یابنیان
anal	مربوط به مقعد
filiate	مربوط ساختن
gallinaceous	مربوط بماکیان
garlicky	مربوط به سیر
nuclear	مربوط به اتمی
genethliac	مربوط به طالع
chromatic	مربوط به رنگها
personal	مربوط به کسی
arithmeticlal	مربوط به حساب
ecumenical	مربوط به سرتاسرجهان
britannic	مربوط به بریتانیا
verbs	مربوط به صدا
verb	مربوط به صدا
feminine	مربوط به جنس زن
my	مربوط بمن
arteriovenous	مربوط به رگها
astro	مربوط به نجوم
as to	عطف به مربوط به
fistulous	مربوط به ناسور
churchly	مربوط به کلیسا
polar	مربوط به قطب
chromic	مربوط به کرومیوم
Hellenic	مربوط به یونان
womanish	مربوط به زن یا زنان
mammary	مربوط به پستان
mammary	مربوط به پستانداران
four dimensional	مربوط به بعدچهارم
contiguous	مربوط بهم
occupational	مربوط به شغل
residential	مربوط به اقامت
outbound	مربوط به خارج
typographic	مربوط به چاپ
dependent	مربوط محتاج
facial	مربوط به صورت
vermian	مربوط به کرم
concerns	مربوط بودن به
versicular	مربوط به ایات
connects	مربوط کردن
connect	مربوط کردن
vespertine	مربوط به شب شبانه
baronial	مربوط به بارون
military	مربوط به نظام
concern	مربوط بودن به
villatic	مربوط به دهکده
vindicative	مربوط به توجیه
valedictory	مربوط به خداحافظی
attached	مربوط متعلق
familial	مربوط به خانواده
senile	مربوط به پیری
postal	مربوط به پست
thallous	مربوط به تالیوم
fossils	مربوط بادوارگذشته
fossil	مربوط بادوارگذشته
to be	مربوط باینده
to be in rapport	مربوط بودن
municipal	مربوط به شهرداری
to have connexion with	مربوط بودن با
to the point	مربوط بموضوع
mathematical	مربوط به ریاضیات
subsistence	مربوط به زیست
racing	مربوط بمسابقه
bears	مربوط بودن
Americans	مربوط بامریکا
nautical	مربوط به کشتیرانی
circumstantial	مربوط به موقعیت
What's it to you? <idiom>	به تو چه؟ [به تو چه مربوط است؟]
logistical	مربوط به لجستیک
mechanical	مربوط به ماشین ها