Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English
Persian
defection
فرار
mercurial
فرار
volatile
فرار
breakaway
فرار
evasive
فرار
escape
فرار
escaped
فرار
escapes
فرار
escaping
فرار
escapement
فرار
leg bail
فرار
loup
فرار
scape
فرار
subtile
فرار
to take flight
فرار
Other Matches
lamming
فرار کردن گریختن فرار
lams
فرار کردن گریختن فرار
lam
فرار کردن گریختن فرار
desert
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserting
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserts
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
drive
فرار گل زن
drives
فرار گل زن
transgressor
فرار و
bridge escape
فرار از پل
escape hatch
دریچه فرار
escape trunk
دهلیز فرار
escape velocity
سرعت فرار
to run off
فرار کردن
escape mechanism
وسیله فرار
fugitively
بطور فرار
fugitiveness
تمایل به فرار
get away
فرار برو
flight of capital
فرار سرمایه
hot money
پول فرار
loup
فرار کردن
luft
خانه فرار
escapable
فرار کردنی
to run away
فرار کردن
to elope
فرار کردن
escapes
گریز فرار
fled
فرار کرده
escaping
فرار کردن
escaping
فرار از خاک
escaping
گریز فرار
capital flight
فرار سرمایه
centrifugal
فرار از مرکز
escapes
فرار از خاک
nonvolatile
غیر فرار
volatile storage
حافظه فرار
volatility product
فراورده فرار
bolt-hole
راه فرار
bolt-holes
راه فرار
escapologist
اهل فرار
escapologists
اهل فرار
I made good my escape .
موفق به فرار شد
volatile storage
انباره فرار
volatile memory
حافظه فرار
postern
راه فرار
volatility product
محصول فرار
scape
وسیله فرار
scape
فرار کردن
scape of molecules
فرار ملکول ها
skedaddle
فرار کردن
skip of the mat
فرار از تشک
to run away
فرار کردن
trailing edge
لبه فرار
volatile compound
ترکیب فرار
volatile file
فایل فرار
volatile file
پرونده فرار
get away
<idiom>
فرار کردن
scarper
فرار کردن
tax evasion
فرار از مالیات
absconded
فرار کردن
escapism
فلسفه فرار
fugitives
ناپایدار فرار
desertion
فرار بیوفایی
absconds
فرار کردن
absconding
فرار کردن
abscond
فرار کردن
getaway
گریز فرار
desertion
فرار از خدمت
getaways
گریز فرار
flee
فرار کردن
fleeing
فرار کردن
flees
فرار کردن
fugitive
ناپایدار فرار
scarpers
فرار کردن
scarpering
فرار کردن
jailbreaks
فرار از زندان
guys
فرار گریز
escape
گریز فرار
escape
فرار کردن
scudding
فرار از باد
escaped
فرار از خاک
escape
فرار از خاک
brain drain
فرار مغزها
escaped
فرار کردن
scarpered
فرار کردن
escapes
فرار کردن
jailbreak
فرار از زندان
guy
فرار گریز
flyaway
فرار فراری
escaped
گریز فرار
tax loopholes
روزنههای فرار مالیاتی
blockages
راه فرار را بستن
volatile oils
روغنهای فرار یا بخارشدنی
turn tail
<idiom>
فرار از خطر یا مشکل
skulks
از زیرمسئولیت فرار کردن
blockage
راه فرار را بستن
They escaped under cover of darkness.
درتاریکی شب فرار کردند
give out
<idiom>
اجازه فرار دادن
skulking
از زیرمسئولیت فرار کردن
He ran away from scool .
از مدرسه فرار کرد
To beak jail .
از زندان فرار کردن
give someone the slip
<idiom>
از کسی فرار کردن
nonvolatile storage
حافظه غیر فرار
eloping
فرار کردن با معشوق
eloped
فرار کردن با معشوق
eloped
گریختن فرار کردن
tax evasion
فرار از پرداخت مالیات
elopes
فرار کردن با معشوق
eloping
گریختن فرار کردن
bleeds
فرار کردن یک سیال
flight square
خانه فرار شطرنج
bleed
فرار کردن یک سیال
shooed
باکیش فرار دادن
skulk
از زیرمسئولیت فرار کردن
elope
گریختن فرار کردن
shoo
باکیش فرار دادن
fly
گریختن از فرار کردن از
shooing
باکیش فرار دادن
shoos
باکیش فرار دادن
breach of prison
جرم فرار از زندان
elopes
گریختن فرار کردن
elope
فرار کردن با معشوق
skulked
از زیرمسئولیت فرار کردن
malingering
تعارض به منظور فرار ازخدمت
skirl
بسرعت باد فرار کردن
To turn tail . To show a clean pair of heels .
فرار را بر قرار ترجیح دادن
preconcert
قبلا فرار ومدار گذاردن
photonegative
فرار کننده ودوشونده از نور
to overrun one's creditors
از دست بستانکاران فرار کردن
kick
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
transaction in order
معامله به قصد فرار از دین
kicked
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
kicking
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
kicks
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
To block the escape routes.
راههای فرار را مسدود کردن
make a run for it
<idiom>
برای نجات جان فرار کردن
bolt
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
escapes
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
Tell me how you escaped?
بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
bolted
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolting
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolts
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
zapp flap
شکل ابتدائی فلپهای لبه فرار
Tell me hpw you escaped.
برایم بگه چطور فرار کردی
escaped
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escape
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaping
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
draft dodger
کسی که از خدمت زیر پرچم فرار میکند
fire escapes
پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
fire escape
پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
escapism
خودداری ازشرکت درکارهای سیاسی فرار از واقعیات
to escape with nothing more than/just a fright
از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
escapades
فرار و اختقا از ترس توقیف جفتک زنی
escapade
فرار و اختقا از ترس توقیف جفتک زنی
boat people
پناهندگانی که با قایق از کشور خود فرار کنند
draft dodgers
کسی که از خدمت زیر پرچم فرار میکند
I ran away lest I should be seen .
فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
negligent escape
فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
static
حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
shunpike
جاده فرعی برای فرار ازپرداخت عوارض راه
evaded
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
cold
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
evades
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
choke ring
رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
colder
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
evasion and scape
تاکتیک فرار از اسارت واجتناب از دستگیری مجدد به وسیله دشمن
evade
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
Emergeny exit .
پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
coldest
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
colds
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
This is an elusive word .
این لغت خیلی فرار است ( درحافظه باقی نمی ماند )
capacitor
وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
core
1-حافظه مرکزی کامپیوتر. 2-روش ذخیره سازی غیر فرار در کامپیوترهای قدیمی
escapism
هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
cores
1-حافظه مرکزی کامپیوتر. 2-روش ذخیره سازی غیر فرار در کامپیوترهای قدیمی
push up stack
سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
jet flap
فلپی که جریان هوا یاگازهای پر انرژی خارج شده در امتداد لبه فرار از روی ان عبور میکنند
tabbed flap
فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
red herring
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
flash
حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
flashes
حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
flashed
حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
acrylic lacquer
لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
escape hatch
دهلیز فرار دهلیز نجات
tax evasion
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
fradulent conveyance
معامله به قصد فرار از دین معامله به قصد اضرار غیر
breakaway
شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com