Dictiornary-Farsi | فراراز مرکز لنگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
eccentricities	فراراز مرکز لنگی
eccentricity	فراراز مرکز لنگی


Other Matches

evasion and scape	گریز و فراراز دست دشمن
desertion	ترک کردن افرادواجب النفقه ترک زوج یازوجه به وسیله دیگری فراراز خدمت وفیفه
lag	لنگی
single throw	یک لنگی
lagged	لنگی
lags	لنگی
eccentricity	لنگی
off centre	لنگی
off-centre	لنگی
lameness	لنگی
limp	شل لنگی
limped	شل لنگی
limping	شل لنگی
eccentricities	لنگی
claudication	لنگی
limps	شل لنگی
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
wobbled	لنگی چرخ
tablier	پیش لنگی
wobbles	لنگی چرخ
wobbling	لنگی چرخ
wobble	لنگی چرخ
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
clop	لنگی اسب وغیره
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
ringbone	استخوان زائدبخولق اسب که سبب لنگی ان است
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
laminitis	پای اسب لنگی اسب
centre	مرکز
meddles	مرکز
center line	خط مرکز
centered	مرکز
centers	مرکز
centred	مرکز
middle	مرکز
omphalos	مرکز
meddled	مرکز
meddle	مرکز
acentric	بی مرکز
isocentre	هم مرکز
intermediate exchange	مرکز
center	مرکز
middles	مرکز
heart	مرکز
concentric	هم مرکز
stationed	مرکز
centre forward	مرکز
hearts	مرکز
station	مرکز
stations	مرکز
contrifuge	گریز از مرکز
manual exchange	مرکز دستی
mart	مرکز بازرگانی
acentric	خارج از مرکز
centroid	مرکز جرم
abaxile	خارج از مرکز
centroid	مرکز ثقل
bull's-eyes	مرکز هدف
centroid	شبه مرکز
concentric cable	کابل هم مرکز
centripetal	مرکز گرا
local center	مرکز محلی
aerodynamic center	مرکز ایرودینامیکی
cost center	مرکز هزینه زا
concentrically	باداشتن یک مرکز
main exchange	مرکز اصلی
county seat	مرکز بخشداری
active center	مرکز فعال
main office	مرکز اصلی
kuk kiwo	مرکز تکواندو
computing center	مرکز محاسبات
chiral center	مرکز کایرال
off center	خارج از مرکز
coaxial cable	سیم هم مرکز
communication center	مرکز مخابرات
operation center	مرکز عملیات
emporiums	مرکز بازرگانی
headquarters	مرکز فرماندهی
emporium	مرکز بازرگانی
outskirt	دور از مرکز
emporia	مرکز بازرگانی
pivot point	مرکز چرخش
nerve center	مرکز عصبی
mid channel	مرکز کانال
bull's eye	مرکز هدف
civic centre	مرکز شهر
computer center	مرکز کامپیوتر
mass concrete	مرکز جرم
coaxial cable	کابل هم مرکز
seats	مرکز مقر
seated	مرکز مقر
seat	مرکز مقر
message center	مرکز پیام
primary center	مرکز عمده
center of mass	مرکز جرم
center mark	مرکز سوراخ
center punch	مرکز سوراخ
center punch	مرکز منگنه
center sleeve	مرکز مجوف
center gage	مرکز سنج
education center	مرکز اموزش
center web	مرکز چرخ
central city	مرکز شهر
fluid centre	مرکز سیال
head quarters	مرکز فرماندهی
central control panel	مرکز کنترل
symmerty center	مرکز تقارن
center of symmerty	مرکز تقارن
center of pressure	مرکز فشار
epicenter	مرکز زلزله
center of mass	مرکز هدف
center of lift	مرکز برا
center of gravity	مرکز ثقل
center of distribution	مرکز پخش
center of dispersion	مرکز پراکندگی
center of resistance	مرکز مقاومت
feeding center	مرکز تغذیه
documentation center	مرکز اسناد
central office	مرکز تلفن
brain center	مرکز مغزی
information center	مرکز اطلاعات
body centered cubic	مکعب مرکز پر
centrifugal	فرار از مرکز
battery center	مرکز اتشبار
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	گریز از مرکز
data center	مرکز داده
data center	مرکز داده ها
cryptocenter	مرکز رمز
intermediate office	مرکز میانی
burst center	مرکز ترکش
burst center	مرکز گلوله
diffracting center	مرکز پراشنده
center drill	مته مرکز
central tendency	تمایل به مرکز
centre of activities	مرکز عملیات
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
centre of pressure	مرکز فشار
height of centers	ارتفاع مرکز
centripetal	مایل به مرکز
centrifugal	گریزنده از مرکز
induction station	مرکز پذیرش
caoxial cable	سیم هم مرکز
inversion center	مرکز وارونگی
centre of gravity	مرکز ثقل
telephone exchange	مرکز تلفن
wheel center	مرکز چرخ
police stations	مرکز پلیس
police station	مرکز پلیس
cf	مرکز زمین
cf	بازیکن مرکز
health centre	مرکز سلامتی
bulls	مرکز هدف
bull	مرکز هدف
centrifuges	مرکز گریز
centrifuges	گریختن از مرکز
urban centre of a community	مرکز شهرک
sodom	مرکز فساد
speech center	مرکز گویایی
subcentral	نزدیک مرکز
subscriber's station	مرکز مشترک
surrending the centre	تفویض مرکز
telephore e.	مرکز تلفن
centralists	مرکز گرای
centralist	مرکز گرای
theocentric	خدا مرکز
toll exchange	مرکز تلفن
telephone exchanges	مرکز تلفن
centrifuge	مرکز گریز
centrifuge	گریختن از مرکز
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
exchanging	مرکز مبادله
exchanges	مرکز مبادله
exchanged	مرکز مبادله
exchange	مرکز مبادله
focussing	قطب مرکز
focusses	قطب مرکز
focussed	قطب مرکز
focuses	قطب مرکز
focused	قطب مرکز
pandemonium	مرکز دوزخ
outlying	دور از مرکز
factory	مرکز تولید
factories	مرکز تولید
centralism	مرکز گرایی
focus	قطب مرکز
school center	مرکز اموزش
signal center	مرکز پیام
eccentricity	خروج از مرکز
eccentricities	خروج از مرکز
eccentricities	دوری از مرکز
eccentrics	هم مرکز نبودن
respiratory center	مرکز تنفسی
reserve center	مرکز احتیاط
eccentrics	خارج از مرکز