English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
brain drain فرار مغزها
Other Matches
lamming فرار کردن گریختن فرار
lams فرار کردن گریختن فرار
lam فرار کردن گریختن فرار
desert کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserting کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserts کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
transgressor فرار و
to take flight فرار
breakaway فرار
volatile فرار
mercurial فرار
subtile فرار
escapes فرار
escaping فرار
escaped فرار
bridge escape فرار از پل
escape فرار
escapement فرار
evasive فرار
leg bail فرار
loup فرار
scape فرار
drives فرار گل زن
drive فرار گل زن
defection فرار
escape hatch دریچه فرار
escape mechanism وسیله فرار
escape trunk دهلیز فرار
escape velocity سرعت فرار
flight of capital فرار سرمایه
fugitively بطور فرار
fugitiveness تمایل به فرار
get away فرار برو
hot money پول فرار
escapable فرار کردنی
centrifugal فرار از مرکز
capital flight فرار سرمایه
fled فرار کرده
escapes فرار از خاک
escapes گریز فرار
escaping فرار کردن
escaping فرار از خاک
escaping گریز فرار
to elope فرار کردن
volatile compound ترکیب فرار
to run away فرار کردن
to run off فرار کردن
loup فرار کردن
luft خانه فرار
volatile file فایل فرار
volatile file پرونده فرار
volatile memory حافظه فرار
volatile storage انباره فرار
volatile storage حافظه فرار
volatility product فراورده فرار
volatility product محصول فرار
get away <idiom> فرار کردن
bolt-hole راه فرار
bolt-holes راه فرار
I made good my escape . موفق به فرار شد
escapologist اهل فرار
trailing edge لبه فرار
nonvolatile غیر فرار
postern راه فرار
scape وسیله فرار
scape فرار کردن
scape of molecules فرار ملکول ها
skedaddle فرار کردن
skip of the mat فرار از تشک
to run away فرار کردن
escapologists اهل فرار
scarpers فرار کردن
escapism فلسفه فرار
guy فرار گریز
desertion فرار بیوفایی
desertion فرار از خدمت
flee فرار کردن
fleeing فرار کردن
flees فرار کردن
jailbreak فرار از زندان
absconds فرار کردن
absconding فرار کردن
absconded فرار کردن
jailbreaks فرار از زندان
abscond فرار کردن
scarpering فرار کردن
scarpered فرار کردن
scudding فرار از باد
scarper فرار کردن
guys فرار گریز
flyaway فرار فراری
escape گریز فرار
escaped فرار کردن
getaway گریز فرار
escaped فرار از خاک
escaped گریز فرار
escapes فرار کردن
escape فرار از خاک
tax evasion فرار از مالیات
fugitive ناپایدار فرار
fugitives ناپایدار فرار
getaways گریز فرار
escape فرار کردن
give out <idiom> اجازه فرار دادن
tax loopholes روزنههای فرار مالیاتی
give someone the slip <idiom> از کسی فرار کردن
turn tail <idiom> فرار از خطر یا مشکل
skulk از زیرمسئولیت فرار کردن
eloped گریختن فرار کردن
blockage راه فرار را بستن
blockages راه فرار را بستن
They escaped under cover of darkness. درتاریکی شب فرار کردند
volatile oils روغنهای فرار یا بخارشدنی
bleeds فرار کردن یک سیال
He ran away from scool . از مدرسه فرار کرد
To beak jail . از زندان فرار کردن
skulked از زیرمسئولیت فرار کردن
bleed فرار کردن یک سیال
skulking از زیرمسئولیت فرار کردن
elope فرار کردن با معشوق
flight square خانه فرار شطرنج
shooing باکیش فرار دادن
skulks از زیرمسئولیت فرار کردن
shoo باکیش فرار دادن
breach of prison جرم فرار از زندان
shooed باکیش فرار دادن
fly گریختن از فرار کردن از
shoos باکیش فرار دادن
eloping گریختن فرار کردن
elope گریختن فرار کردن
eloped فرار کردن با معشوق
tax evasion فرار از پرداخت مالیات
nonvolatile storage حافظه غیر فرار
elopes گریختن فرار کردن
elopes فرار کردن با معشوق
eloping فرار کردن با معشوق
To block the escape routes. راههای فرار را مسدود کردن
To turn tail . To show a clean pair of heels . فرار را بر قرار ترجیح دادن
skirl بسرعت باد فرار کردن
kicks فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
malingering تعارض به منظور فرار ازخدمت
to overrun one's creditors از دست بستانکاران فرار کردن
preconcert قبلا فرار ومدار گذاردن
transaction in order معامله به قصد فرار از دین
kicked فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
kick فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
photonegative فرار کننده ودوشونده از نور
kicking فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
bolts فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
Tell me how you escaped? بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
escapes فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
bolting فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolt فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
escape فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaping فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
bolted فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
escaped فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
Tell me hpw you escaped. برایم بگه چطور فرار کردی
zapp flap شکل ابتدائی فلپهای لبه فرار
make a run for it <idiom> برای نجات جان فرار کردن
escapism خودداری ازشرکت درکارهای سیاسی فرار از واقعیات
to escape with nothing more than/just a fright از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
fire escapes پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
fire escape پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
escapades فرار و اختقا از ترس توقیف جفتک زنی
boat people پناهندگانی که با قایق از کشور خود فرار کنند
draft dodger کسی که از خدمت زیر پرچم فرار میکند
draft dodgers کسی که از خدمت زیر پرچم فرار میکند
escapade فرار و اختقا از ترس توقیف جفتک زنی
I ran away lest I should be seen . فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
shunpike جاده فرعی برای فرار ازپرداخت عوارض راه
negligent escape فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
static حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
Emergeny exit . پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
colds اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
evaded فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
colder اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
coldest اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
choke ring رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
evade فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evasion and scape تاکتیک فرار از اسارت واجتناب از دستگیری مجدد به وسیله دشمن
This is an elusive word . این لغت خیلی فرار است ( درحافظه باقی نمی ماند )
capacitor وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
cores 1-حافظه مرکزی کامپیوتر. 2-روش ذخیره سازی غیر فرار در کامپیوترهای قدیمی
core 1-حافظه مرکزی کامپیوتر. 2-روش ذخیره سازی غیر فرار در کامپیوترهای قدیمی
escapism هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
push up stack سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
jet flap فلپی که جریان هوا یاگازهای پر انرژی خارج شده در امتداد لبه فرار از روی ان عبور میکنند
tabbed flap فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
red herring شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
anti servo tab بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
flashed حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
flashes حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
flash حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
escape hatch دهلیز فرار دهلیز نجات
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com