English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (2 milliseconds)
English Persian
feisty فراوان چابک
Other Matches
easy money پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
lissom چابک
quicker چابک
quick چابک
agile چابک
frisky چابک
friskiest چابک
friskier چابک
perky چابک
speediness چابک
gleg چابک
kittle چابک
light footed چابک
light heeled چابک
lightsome چابک
lissom or some چابک
lissome چابک
quick in action چابک
rath چابک
rathe چابک
perkiest چابک
perkier چابک
cleverest چابک
swiftest چابک
quickest چابک
speedy چابک
adroit چابک
swifter چابک
swift چابک
spry چابک
nimble چابک
cleverer چابک
clever چابک
nimbler چابک
nimblest چابک
swifts چابک
light foot چابک سبک پا
brisk چابک باروح
horse breaker چابک سوار
light fingers چابک دستی
nimble fingered چابک دست
fine fingered چابک دست
jimmies چابک دست
nimble fingers چابک دستی
jockey چابک سوار
skelp چابک سیلی
brisker چابک باروح
equestrian چابک سوار
briskest چابک باروح
fly چابک وزرنگ
agile فرز و چابک
handier چابک چالاک
handiest چابک چالاک
handy چابک چالاک
volitant چابک چالاک
jimmy چابک دست
jockeys چابک سوار
skelpit چابک سیلی
volant چابک سبک روح
rapid سریع العمل چابک
trotter شخص چابک و پرکار
trotters شخص چابک و پرکار
postboy چاپار چابک سوار نامه رسان
redundantly فراوان
exuberantly فراوان
an abundance of فراوان
redun dantly فراوان
all out فراوان
unsparing فراوان
feracious فراوان
plentifully فراوان
in abundance فراوان
in galore فراوان
oodlins فراوان
foison فراوان
exuberant فراوان
superabundant فراوان
oodles فراوان
abundant فراوان
plenty فراوان
excessive فراوان
plentiful فراوان
profuse فراوان
prolific فراوان
copious فراوان
richly فراوان
affluent فراوان
fulsome فراوان
galore فراوان
superrabundant زیاد فراوان
abounded فراوان بودن
abounding فراوان بودن
abounds فراوان بودن
plenty of rain باران فراوان
post haste با شتاب فراوان
infests فراوان بودن در
infesting فراوان بودن در
infest فراوان بودن در
infested فراوان بودن در
abound فراوان بودن
amply بطور فراوان
abundantly بطور فراوان
luxuriant vegetation گیاهان فراوان
rampant vegetation گیاهان فراوان
rampant فراوان حکمفرما
teem فراوان بودن
teemed فراوان بودن
ample فراوان مفصل
lots بسیار فراوان
foison محصول فراوان
very چندان فراوان
f. money پول فراوان
exuberate فراوان بودن
cretaceous دارای گچ فراوان
bounteous باسخاوت فراوان
rife فراوان عادی
abundant element عنصر فراوان
abound with فراوان داشتن
abound in فراوان داشتن
overflowing فراوان ریزش
it smells of the lamp با زحمت فراوان
teeming فراوان بودن
teems فراوان بودن
knock oneself out <idiom> باعث تلاش فراوان
copiously فراوان زیاد مفصلا
post haste بسرعت شتاب فراوان
pervade فراوان یا شایع بودن
luxuriance شکوه وجلال فراوان
in deepest sympathy با دلسوزی بسیار فراوان
pervaded فراوان یا شایع بودن
pervading فراوان یا شایع بودن
a copious choice of food and drink غذا و نوشیدنی فراوان
grow rife فراوان یا متداول شدن
he is f. of money پول فراوان دارد
pervades فراوان یا شایع بودن
here is bread in plenty نان فراوان داریم
to have plenty of time وقت فراوان داشتن
shock head دارای موی فراوان
superabound زیاد فراوان بودن
luxuriating فراوان شدن وفور یافتن
overabound بیش از اندازه فراوان بودن
with much pains با رنج فراوان با زحمات بسیار
overrefinement تهذیب بسیار اراستگی فراوان
slather مقدار فراوان بیش ازاندازه
overlabour با رنج فراوان انجام دادن
luxuriate فراوان شدن وفور یافتن
luxuriates فراوان شدن وفور یافتن
luxuriated فراوان شدن وفور یافتن
labor rich country کشور با نیروی کار فراوان
He was too quick for her and jinked away every time. او [مرد] برای او [زن] خیلی چابک بود و هربار با تغییر جهت از دست او [زن] در می رفت.
it is a in terms پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
shock headed انبوه گیسو دارای موی فراوان
Ferdowsi is held in the greatest respect. فردوسی مورد احترام فراوان است
Joyedevivre لذت فراوان زندگی [ریشه فرانسوی]
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
it is of a wide distribution در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
Mahogany was once abundant [prolific] in the tropical forests. یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
Vistory was dearly bought . پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
jam session اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان
Perspex خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
open تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opened تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opens تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
phenolic epoxy خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
liven چابک شدن با روح شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com