Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
handie talkie
فرستنده دستی کوچک
Other Matches
swagger stick
چوب دستی کوچک
handy billy
پمپ دستی کوچک
handie talkie
رادیوی کوچک دستی ترانزیستوری
melodeon
ارگ پایی یا دستی نوعی نی کوچک
serinette
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
mouse
وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
mouses
وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
signalling
1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
manual
دستور رزمی دستی سیستم دستی
craft revolving fund
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
craft reimbursable supply
اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
sender
فرستنده
shipper
فرستنده
consignor
فرستنده
wireless station
فرستنده
transmitting set
فرستنده
dispatcher
فرستنده
sending set
فرستنده
forwarder
فرستنده
agents
فرستنده
agent
فرستنده
transmitters
فرستنده
chooser
فرستنده
transmitter
فرستنده
senders
فرستنده
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
increment
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
transmitter
فرستنده رادیویی
forwarding country
کشور فرستنده
consignor
فرستنده کالا
sender
فرستنده پیام
transmitters
فرستنده رادیویی
transmitter
دستگاه فرستنده
emergency transmitter
فرستنده اضطراری
pulse transmitter
فرستنده پالس
transmitters
دستگاه فرستنده
senders
فرستنده پیام
television broadcasting station
فرستنده تلویزیون
transreceiver
فرستنده و گیرنده
mobile station
فرستنده متحرک
amateur transmitter
فرستنده اماتور
amateur station
فرستنده تفننی
transceiver
فرستنده و گیرنده
transmitting antenna
انتن فرستنده
sending state
کشور فرستنده
intermediate transmitter
فرستنده میانی
intermediate transmitter
فرستنده واسطه
broadcast station
ایستگاه فرستنده
service area
برد فرستنده
jamming transmitter
فرستنده پارازیت
noise transmitter
فرستنده پارازیت
directional transmitter
فرستنده جهت دار
directive sending
فرستنده جهت دار
transmissive
انتقال دهنده فرستنده
broadcasting station
ایستگاه رادیویی فرستنده
transceiver
دستگاه گیرنده فرستنده
shipper
فرستنده کالا با کشتی
impluse sender
فرستنده ضربه جریان
handsets
دستگاه فرستنده وگیرنده
handset
دستگاه فرستنده وگیرنده
reversing
داده ازگیرنده به فرستنده
reversed
داده ازگیرنده به فرستنده
reverse
داده ازگیرنده به فرستنده
reverses
داده ازگیرنده به فرستنده
long wave transmitter
فرستنده موج بلند
radio telephone transmitter
فرستنده تلفن بیسیم
amateur bands
باندهای فرستنده تفننی
amateur station call letters
علامت فرستنده تفننی
squad cars
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
ultrashort wave transmitter
فرستنده موج خیلی کوتاه
cross talk
تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
squad car
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
knobble
برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin
لیوان کوچک پیمانه کوچک
station break
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
transmitter signal element timing
زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
frequency drift
تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور
carriers
فرستنده بار شرکت حمل و نقل
doppler effect
اثر برگشت امواج روی فرستنده
omnidirectional
گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
maintain watch
مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
carrier
فرستنده بار شرکت حمل و نقل
communication
مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
route
مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
universal
transmitter asynchronousreciver فرستنده /گیرنده ناهمزمان جامع
routes
مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
vor
وسیله تعیین جهت ارسال امواج فرستنده دشمن
roam
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
roamed
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
roaming
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
transceiver
گیرنده و فرستنده که می توانند سیگنال را ارسال و دریافت کنند
roams
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن
backward
کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
backwards
کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
radio fix
تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش
clocking
روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
sync
باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
synchronization
باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
radio fix
تعیین محل هواپیما یا ناو با استفاده ازگوش دادن به دو یا چندایستگاه فرستنده
sessions
لایه در مدل استاندارد SO/ OSI , که اتصال و قط عی را بین گیرنده و فرستنده برقرار میکند
diplexer
وسیلهای که استفاده از یک انتن را بصورت همزمان یامجزا توسط دو فرستنده ممکن میسازد
dial up line
خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
homing
روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
session
لایه در مدل استاندارد SO/ OSI , که اتصال و قط عی را بین گیرنده و فرستنده برقرار میکند
homing device
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
acknowledged mail
تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
handmade
دستی
portable
دستی
three handed
سه دستی
hand made
دستی
handier
دستی
single-handed
یک دستی
handiest
دستی
levorotation
چپ دستی
manual
دستی
left handedness
چپ دستی
bellows
دم دستی
handy
دستی
palmar
کف دستی
ready use
دم دستی
hand held
دستی
acknowledge
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledges
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledging
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
manual exchange
مرکز دستی
manual input
ورودی دستی
bungling
خام دستی
manual labour
امضای دستی
pushcarts
ارابه دستی
manual operation
عملیات دستی
manual override
القای دستی
manual pinion shift
استارت دستی
manual cutout
افتامات دستی
manual controller
نافم دستی
clumsiness
خام دستی
light fingers
چابک دستی
made ground
خاک دستی
concertina
ارغنون دستی
concertinaed
ارغنون دستی
concertinaing
ارغنون دستی
inexperience
خام دستی
concertinas
ارغنون دستی
handicrafts
صنایع دستی
manual adjustment
تنطیم دستی
manual control
کنترل دستی
long bow
کمان دستی
manual operation
عمل دستی
manual ringing
زنگ دستی
post hole auger
مته دستی
portable weir
سرریز دستی
portable receiver
رادیوی دستی
side board
میز دم دستی
mill file
سوهان دستی
portable instrument
سنجه دستی
attache case
کیف دستی
gun
تلمبه دستی
nattiness
زبر دستی
nimble fingers
چابک دستی
adeptness
زبر دستی
paving beetle
تخماق دستی
guns
تلمبه دستی
adeptly
زبر دستی
manual skill
مهارت دستی
manual skills
مهارتهای دستی
manula shifting
اتصال دستی
Jim Crow
ریل خم کن دستی
pushcart
ارابه دستی
right handedness
راست دستی
carpenter's clamp
پیچ دستی
bull horn
بلندگوی دستی
gimlet
مته دستی
gimlets
مته دستی
quern
اسیاب دستی
bitstock
مته دستی
alggardness
کند دستی
line hand
دستی که نخ را می کشد
go devil
ارابه دستی
hand compaction
توپرسازی دستی
desk checking
بررسی دستی
hand compaction
تراکم دستی
hand crane
جرثقیل دستی
hand crane
بارانگیز دستی
hand drill
مته دستی
portable drill
مته دستی
hand grenade
نارنجک دستی
hand held computer
کامپیوتر دستی
hand lade
پاتیل دستی
hand mill
اسیاب دستی
crank handle
اهرم دستی
handbook
کتاب دستی
handbooks
کتاب دستی
hand power winch
جراثقال دستی
cold link
پیوند دستی
hand cart
چرخ دستی
hand cart
ارابه دستی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com