Dictiornary-Farsi | فرضیه حساب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
design assumption	فرضیه حساب


Other Matches

life cycle hypothesis	فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts	به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckons	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
overdrawn account	حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
capitalized expense	هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
equity accounts	حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
clearance	تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
To bring someone to account.	کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
To cook the books.	حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege	دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings	تصفیه حساب صورت حساب
reckoning	تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register	بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
Q.E.D	فرضیه
accidentalism	فرضیه
theories	فرضیه
postulation	فرضیه
theory	فرضیه
hypotheses	فرضیه
hypothesis	فرضیه
approximate assumption	فرضیه تقریب
alternative hypothesis	فرضیه مقابل
validation of a hypothesis	اعتبار یک فرضیه
relativity	فرضیه نسبی
whorf's hypothesis	فرضیه وورف
drainage hypothesis	فرضیه زهکشی
contraction hypothesis	فرضیه انقباض
voluntarism	فرضیه ارادی
evolution	فرضیه سیرتکامل
presumed <adj.> <past-p.>	فرضیه مقدم
premised <adj.> <past-p.>	فرضیه مقدم
theory	نگره فرضیه
theories	نگره فرضیه
preconditioned <adj.> <past-p.>	فرضیه مقدم
hypothesis testing	فرضیه ازمایی
assumed <adj.> <past-p.>	فرضیه مقدم
null hypothesis	فرضیه صفر
presupposed <adj.> <past-p.>	فرضیه مقدم
continuum hypothesis [CH]	فرضیه پیوستار [ریاضی]
absolute income hypothesis	فرضیه درآمد مطلق
sciametry	فرضیه کسوف وخسوف
validation of a hypothesis	تحقق پذیری یک فرضیه
planetesimal hypothesis	فرضیه ذرات سیارهای
theories	فرضیه علمی تعلیم
relative income hypothesis	فرضیه درامد نسبی
natural rate hypothesis	فرضیه نرخ طبیعی
theory	فرضیه علمی تعلیم
prerecognition hypothesis	فرضیه پیش شناخت
legal fiction	فرض قانونی فرضیه حقوقی
to collapse	درهم شکستن [مذاکره یا فرضیه]
premisses	فرض قبلی فرضیه مقدم
premise	فرض قبلی فرضیه مقدم
polygenism	فرضیه تحد دمبدا بشر
to collapse	موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
evolutionist	معتقد به فرضیه تکامل یافرگشت
premised	فرض قبلی فرضیه مقدم
to collapse	بهم خوردن [مذاکره یا فرضیه]
account	حساب صورت حساب
null hypothesis	فرضیه اولیهای که مورد ازمون قرارمیگیرد
coherence	فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون
permanent income hypothesis	فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
kinetic theory	فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
theorized	فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing	فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorize	فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises	فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising	فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes	فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorised	فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
no year oppropriation	حساب تامین اعتبار باز حساب باز
digital computer	ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a	اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
thermostatics	اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
what is	فرضیه منطقی که اکثر برنامههای صفحه گشترده الکترونیکی براساس ان عمل می کنند
stagnation thesis	فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
permanent income hypothesis	این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
malthusian theory of population	فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
account	حساب
reckoning	حساب
reckonings	حساب
scores	حساب
algorism	حساب
to keep score	حساب
to my a	به حساب من
tallying	حساب
tallied	حساب
tallies	حساب
scored	حساب
tally	حساب
score	حساب
incalculable	بی حساب
incomputable	بی حساب
dam design	حساب سد
scoreless	بی حساب
accountant	ذی حساب
science of numbers	حساب
in favour of	به حساب
accountants	ذی حساب
arithmetic	حساب
tabs	حساب
tab	حساب
To concoct accounts.	حساب تراشیدن
crypto account	حساب رمز
cash account	حساب نقدی
capital account	حساب سرمایه
certificate of clearance	مفاصا حساب
saving account	حساب پس انداز
bank accounts	حساب بانکی
bank account	حساب بانکی
calculator mode	مد ماشین حساب
unguarded	حساب نشده
credit account	حساب اعتباری
figure	حساب کردن
fluxion	حساب فاضله
call to account	حساب خواستن از
certificate of expenditure	صورت حساب
rule off	بستن حساب
joint account	حساب مشترک
minculculate	بد حساب کردن
rule of thumb	حساب انگشت
residuary account	حساب ترکه
loan account	حساب وام ها
closing of account	تفریغ حساب
make much of	حساب بردن از
computers	ماشین حساب
return account	حساب بازگشت
misreckon	بد حساب کردن
integral calculvs	حساب جامعه
rule of thumb	حساب سر انگشتی
notcher	حساب نگهدار
ibm computer	ماشین حساب ای بی ام
imprest	حساب تنخواه
in f.of	به حساب بنفع
calculus of variations	حساب تغییرات
realization account	حساب تسویه
cost accountant	حساب دار
integral calculus	حساب جامعه
A rough (crude)estimate.	حساب سر انگشتی
day of r	روز حساب
arithmometer	ماشین حساب
to bring to book	حساب پس گرفتن
comptometer	ماشین حساب
science of numbers	علم حساب
account number	شماره حساب
profit and loss a	حساب سودوزیان
to cast up	حساب کردن
account cuurent	حساب جاری
arithmeticlal	مربوط به حساب
stock account	حساب موجودی
arithmetician	حساب دان
differential calculus	حساب فاضله
stability calculation	حساب پایداری
balance of account	مانده حساب
differential calulus	حساب فاضله
arithmetic unit	واحد حساب
binary arithmetic	حساب دودویی
accoutn balance	مانده حساب
production account	حساب تولید
balance sheet account	حساب ترازنامه
account card	کارت حساب
pridicate calculus	حساب مسندات
tripos	امتحان حساب
boolean calculus	حساب بولی
box score	حساب بازی
undercharge	کم حساب کردن
calculable	حساب کردنی
calculating machine	ماشین حساب
vidimus	بازرسی حساب
binary arithmetic	حساب دودوئی
propositional calculus	حساب گزارهای
savings account	حساب پس انداز
account book	دفتر حساب
bank overdraft	حساب جاری
acalculia	ناتوانی در حساب
bank pass book	دفترچه حساب
to count up	حساب کردن
to figure up	حساب کردن
figuring	حساب کردن
figures	حساب کردن
calculation	حساب براورد
debits	حساب بدهی
debiting	حساب بدهی
debited	حساب بدهی
debit	حساب بدهی
statements	صورت حساب
statement	صورت حساب
arithmetic	علم حساب
cipher	حساب کردن
ciphers	حساب کردن
cyphers	حساب کردن
computes	حساب کردن
computed	حساب کردن
compute	حساب کردن
algorism [rare]	حساب [ریاضی]
deposit accounts	حساب پس انداز
deposit accounts	حساب سپرده