Dictiornary-Farsi | فرعی از پهلو | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
sideway	فرعی از پهلو


Other Matches

They were walking three abreast.	سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
line abreast	کشتی هایی که پهلو به پهلو می روند
To toss and turn. To roll over.	از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
side by side columns	ستونهای پهلو به پهلو
collateral	پهلو به پهلو متوازی
galncing collision	برخورد پهلو به پهلو
subspecies	قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
by pass	بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass	گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype	بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
stbtitle	عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
yoko	پهلو
side view	از پهلو
sideways	از پهلو
abreast	پهلو به پهلو
sideling	از پهلو
triangles	سه پهلو سه بر
sideward	از پهلو
one-sided	یک پهلو
triangle	سه پهلو سه بر
sidewards	از پهلو
laterally	از پهلو
sides	پهلو
side	پهلو
by	از پهلو
three sided	سه پهلو
decagon	ده پهلو
hexagon	شش پهلو
hexagons	شش پهلو
nip and tuck	پهلو به پهلو
two-edged	دو پهلو
handing	پهلو
side arm	از پهلو
flanked	پهلو
broadsides	به پهلو
flanking	پهلو
broadside	به پهلو
hand	پهلو
sidling	از پهلو
two edged	دو پهلو
along side	در پهلو
one sided	یک پهلو
side by side	پهلو به پهلو
flank	پهلو
ship side	پهلو
sexangle	شش پهلو
quinquelat eral	پنج پهلو
skid	به پهلو سریدن
polygon	بسیار پهلو
pentagons	پنج پهلو
pentagon	پنج پهلو
prevarication	حرف دو پهلو
skidded	به پهلو سریدن
polygonal	بسیار پهلو
pulmonitis	سینه پهلو
skidding	به پهلو سریدن
skids	به پهلو سریدن
yoko geri	ضربه به پهلو
many-sided	چند پهلو
quindec agon	پانزده پهلو
goosewing	دو پهلو بادبان
multilateral	چند پهلو
multivocal	چند پهلو
pentangular	پنج پهلو
septilateral	هفت پهلو
sidestroke	شنای پهلو
many sided	چند پهلو
side blown converter	مبدل پهلو دم
octangular	هشت پهلو
transfer	پهلو- رفت
slab sided	پهن پهلو
peripeneumony	سینه پهلو
it has sides	سه پهلو دارد
sideswipes	پهلو زدن به
octagon	هشت پهلو
pitch diameter	قطر پهلو
lateral flexion	خم شدن به پهلو
along side	پهلو به پهلوی
transfers	پهلو- رفت
pneumonia	سینه پهلو
scalene	نابرابر پهلو
transferring	پهلو- رفت
double-entendres	حرف دو پهلو
heptagonal	هفت پهلو
broadside	ناو به پهلو
broadsides	ناو به پهلو
sideswipe	پهلو زدن به
polygons	بسیار پهلو
slides	حرکت از پهلو
double talk	جمله دو پهلو
slide	حرکت از پهلو
sides	پهلو کناره
side	پهلو کناره
list	یک پهلو شدن
octagons	هشت پهلو
double entendres	حرف دو پهلو
equilateral	دو پهلو برابر
double entendre	حرف دو پهلو
equiangular triangle	سه پهلو برابر [ریاضی]
sidewinder	ضربت سنگین از پهلو
crabs	به پهلو حرکت کردن
crab	به پهلو حرکت کردن
lateralrelationship	نسبت در خط افقی از پهلو
equivocal	دارای ابهام دو پهلو
equilateral triangle	سه پهلو برابر [ریاضی]
harbourage	پهلو گرفتن در بندر
sidestepped	صعود پلهای از پهلو
sidestepping	صعود پلهای از پهلو
sidesteps	صعود پلهای از پهلو
yoma tsuki	ضربه با دو دست به پهلو
companionship	مصاحبت پهلو نشینی
pneumococcus	میکرب سینه پهلو
pinwheel	چرخش از پهلو بدوربارفیکس
To sleep on ones side.	روی پهلو خوابیدن
quadrilaterals	چهار پهلو چهارضلعی
sidestep	صعود پلهای از پهلو
palter	دو پهلو سخن گفتن
quadrilateral	چهار پهلو چهارضلعی
scotch verdict	حکم غیرقطعی ودو پهلو
lateral pass	پاس توپ فوتبال از پهلو
chinese landing	پهلو گرفتن به سبک چینی
emulate	برابری جستن با پهلو زدن
scissor kick	پای قیچی در شنای پهلو
emulating	برابری جستن با پهلو زدن
emulates	برابری جستن با پهلو زدن
emulated	برابری جستن با پهلو زدن
To dock . To berth.	پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
yawed	پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
pleuropneumonia	ذات الجنب توام با سینه پهلو
yaw	پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
sublease	اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
isosceles triangle	مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
isosceles triangles	مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
bacon	گوشت نمک زدهء پهلو و پشت خوک
He lost control of the car and swerved towards a tree.	او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
prevarication	ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
stockli	حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
adjunct	فرعی
half deck	پل فرعی
accessorial	فرعی
succursal	فرعی
spillover effect	اثر فرعی
petty	فرعی
inferior	فرعی
extrinsic	فرعی
by	فرعی
adverse reaction	اثر فرعی
ancillary	فرعی
subaltern	فرعی
subalterns	فرعی
adjuncts	فرعی
second class	فرعی
secondary effect	اثر فرعی
fall-out [side effect]	اثر فرعی
accessory	فرعی
byeffect	اثر فرعی
minor	فرعی
by-effect	اثر فرعی
min	فرعی
inferiors	فرعی
tributaries	فرعی
tributary	فرعی
branch line	خط فرعی
subsidiaries	فرعی
secondary	فرعی
sub dam	سد فرعی
branch lines	خط فرعی
subsidiary	فرعی
incidents	فرعی
incident	فرعی
derivative	فرعی
derivatives	فرعی
lateral	فرعی
derived unit	واحد فرعی
derived units	احاد فرعی
link road	راه فرعی
coproduct	محصول فرعی
diverticulum	جاده فرعی
dixings	ارایشهای فرعی
consequent pole	قطب فرعی
daughter chain	زنجیر فرعی
lay shaft	میله فرعی
colonnette	ستون فرعی
cotype	نوعی فرعی
municipal road	راه فرعی
minor constituent	عنصر فرعی
byroad	جاده فرعی
incidentals	اقلام فرعی
floor jack	اهرم فرعی
byname	اسم فرعی
intercardinal headings	جهات فرعی
secondary unit	واحد فرعی
dog leg	شاخه فرعی
extension telephone	تلفن فرعی
minor league	لیگ فرعی
minor elements	عناصر فرعی
incidental effect	اثر فرعی
minor arts	هنرهای فرعی
intercardinal points	جهات فرعی
derived units	واحدهای فرعی

sideway

فرعی از پهلو