Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 108 (6 milliseconds)
English	Persian
scollop	فرف صدف خوری یاصدف پزی
Other Matches
geoduck	نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
gullibility	گول خوری فریب خوری
labret	تکیهای ازاستخوان یاصدف که درافریقاکه درلب جامیدهندکه لب زیورباشد
voraciousness	پر خوری
gastronomy	پر خوری
geophagism	گل خوری
lap n	بازبان خوری
malleation	چکش خوری
milk jug	شیر خوری
porringer	کاسه اش خوری
swirls	چرخ خوری
slopping	اشغال خوری
slopped	اشغال خوری
slop	اشغال خوری
drinking was his ruin	نوشابه خوری
ichthyophagy	ماهی خوری
eleemosynary	صدقه خوری
flunkeyism	جیفه خوری
fruitarianism	میوه خوری
gorging	پر خوری کردن
gorges	پر خوری کردن
gorged	پر خوری کردن
gorge	پر خوری کردن
geophagism	خاک خوری
geophagy	خاک خوری
soakage	خیس خوری
fidgets	لول خوری
fidgeting	لول خوری
fidgeted	لول خوری
fidget	لول خوری
gutting	احشاء پر خوری
guts	احشاء پر خوری
gut	احشاء پر خوری
swirling	چرخ خوری
weldability	جوش خوری
swirl	چرخ خوری
swirled	چرخ خوری
weldabikity	جوش خوری
sauce boat	فزف سوس خوری
weatherability	قابلیت هوا خوری
geophagy	گل خوری زمین خواری
tea cup	فنجان چای خوری
serviceability	بکار خوری بدردخوری
teapoy	میز چای خوری
tepoy	میز چای خوری
refectories	سالن ناهار خوری
salle a manger	اطاق ناهار خوری
wineglasful	گیلاس شراب خوری
omophagia	گوشت خام خوری
nephalism	پرهیز از نوشابه خوری
glad-rags	لباس پلو خوری
malty	خو گرفته به ابجو خوری
lucubration	دود چراغ خوری
table spoon	قاشق سوپ خوری
dining room	اطاق ناهار خوری
sinecures	مفت خوری وولگردی
sauce boat	فرف چاشنی خوری
tea set	سرویس چای خوری
tea sets	سرویس چای خوری
tea service	سرویس چای خوری
teaspoons	قاشق چای خوری
sinecure	مفت خوری وولگردی
tureens	قدح سوپ خوری
teaspoon	قاشق چای خوری
tea spoon	قاشق چای خوری
sauce-boat	فزف سوس خوری
tureen	فرف سوپ خوری
sauce-boat	فرف چاشنی خوری
demitasse	فنجان قهوه خوری
tureens	فرف سوپ خوری
cafeteria messing	ناهار خوری همگانی
broadside messing	ناهار خوری گروهی
airing	هوا خوری بادبان
dining rooms	اطاق ناهار خوری
refectory	سالن ناهار خوری
sauce-boats	فرف چاشنی خوری
sauce-boats	فزف سوس خوری
tureen	قدح سوپ خوری
tea services	سرویس چای خوری
to be the anvil or the hammer	یا تو سر می زنی یا تو سر می خوری [در زندگی] . [از گوته]
dinette	اطاق کوچک ناهار خوری
soaks	عمل خیساندن خیس خوری
soak	عمل خیساندن خیس خوری
teabowl	فنجان چای خوری بی دسته
tablespoonful	بقدر یک قاشق سوپ خوری
gormand	خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
it a day	روزی یک فنجان چای خوری
sycophancy	مفت خوری کاسه لیسی
teaspoonsful	بقدر یک قاشق چای خوری
teaspoonfuls	بقدر یک قاشق چای خوری
teaspoonful	بقدر یک قاشق چای خوری
tablespoonfuls	بقدر یک قاشق سوپ خوری
tablespoonsful	بقدر یک قاشق سوپ خوری
crapulent	وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
tap room	جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
mazer	جام مشروب خوری چوبی بزرگ
stein	لیوان دسته دار ابجو خوری
mess hall	سالن غذا خوری سرباز خانه
high chair	صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
he swore off drinking	سوگند خوردکه از نوشابه خوری دست بکشد
high chairs	صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
soakage	مقدار مایع جذب شده بوسیله خیس خوری
to idulge oneself in drinking	بنوشابه خوری افتادن خودرا بباده نوشی سپردن تسلیم خوی میگساری شدن
bum	ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bummed	ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bums	ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bumming	ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com