English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
Other Matches
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
army reserve احتیاط نیروی زمینی
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
reserve force نیروی احتیاط
base reserves ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
army material command فرماندهی اماد نیروی زمینی
army airdefense command post پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
armies ارتش نیروی زمینی
army ارتش نیروی زمینی
chief army censor افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army commander فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
supreme commander فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
cautions احتیاط
caution احتیاط
incosiderate بی احتیاط
incircumspect بی احتیاط
cautioning احتیاط
cautioned احتیاط
guardless بی احتیاط
ciecumspect با احتیاط
reserve احتیاط
reserves احتیاط
reserving احتیاط
circumspective با احتیاط
for fealty of با احتیاط
forgetter بی احتیاط
rashes بی احتیاط
rash بی احتیاط
reservation احتیاط
reservations احتیاط
prudence احتیاط
niceties احتیاط
incautious بی احتیاط
injudicious بی احتیاط
closeness احتیاط
well-advised با احتیاط
precautious با احتیاط
circumspection احتیاط
discretion احتیاط
careful با احتیاط
imprudent بی احتیاط
indiscreet بی احتیاط
improvident بی احتیاط
nicety احتیاط
vigilance احتیاط
retenv احتیاط
prudish با احتیاط
discreet <adj.> با احتیاط
precautions احتیاط
precaution احتیاط
canniness احتیاط
yoghurt احتیاط
discretional <adj.> با احتیاط
cautel احتیاط
yogurts احتیاط
prudent [discreet] <adj.> با احتیاط
yoghurts احتیاط
yoghourts احتیاط
discrete <adj.> با احتیاط
hands down بدون احتیاط
for the sake of precaution برای احتیاط
general reserve احتیاط عمومی
tactical reserve احتیاط تاکتیکی
floating reserve احتیاط سیال
operational reserve احتیاط عملیاتی
battle reserve احتیاط جنگی
with reserve بقید احتیاط
cautiously از روی احتیاط
reservedly از روی احتیاط
prudent از روی احتیاط
prudently از روی احتیاط
indiscreet بی تمیز بی احتیاط
warily احتیاط کار
wariness احتیاط کار
chary با احتیاط ودقیق
measure of prevention احتیاط کاری
mobile reserve احتیاط متحرک
to take in a reef احتیاط کردن
cannily از روی احتیاط
prudential از روی احتیاط
reserve officer افسر احتیاط
circumspectly ازروی احتیاط
reserving احتیاط یدکی
reserves احتیاط یدکی
cautelous احتیاط کار
reserve احتیاط یدکی
cautiousness احتیاط کاری
reservedness احتیاط کاری
reserve echelon رده احتیاط
fabian احتیاط کار
prudentially از روی احتیاط
unresponsive بدون احتیاط
discreetnss احتیاط کاری
discreetness احتیاط کاری
ca'canny با احتیاط جلورفتن
in case برای احتیاط
reserve center مرکز احتیاط
charily از روی احتیاط
He drives recklessly. بی احتیاط رانندگی می کند
if you don't watch it اگر احتیاط نکنید
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
warily از روی احتیاط محتاطانه
reserve center مرکز اموزش احتیاط
boldest خشن وبی احتیاط
bolder خشن وبی احتیاط
bold خشن وبی احتیاط
Mind what you're doing! [Be careful!] احتیاط کن [مواظب باش ] !
over caution احتیاط بیش اندازه
precautions حزم احتیاط کردن
precaution حزم احتیاط کردن
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
to be on guard بودن احتیاط کردن
forethought مال اندیشی احتیاط
To err on the side of caution. جانب احتیاط راگرفتن
Be careful ! احتیاط کن ( مواظب باش )!
wariness از روی احتیاط محتاطانه
Caution demands that . . . شرط احتیاط آنست که …
to keep guard بودن احتیاط کردن
Ton play safe . To tread cautiously. با احتیاط عمل کردن
to handle something with care چیزی را با احتیاط جابجا کردن
unadvied تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
unadvised تند وبی ملاحظه بی احتیاط
assembly محل بسیج افراد احتیاط
mincingly با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
guarded احتیاط امیز ملاحظه کار
ready reservist جزو احتیاط اماده به خدمت
To be on the safe side. خیلی احتیاط بخرج دادن
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
stalk قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalked قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalking قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalks قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
precaution درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
precautions درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
guarding احتیاط نرده روی عرشه کشتی
affiliated unit یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
to edge one's way [towards something] [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
to play it safe با احتیاط عمل کردن [اصطلاح روزمره]
guard احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guards احتیاط نرده روی عرشه کشتی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
mobilization به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
yellow arc محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
air command فرماندهی نیروی هوایی
agc ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
deputy chief of naval operation جانشین فرماندهی نیروی دریایی
tactical air command center مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
specified command فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
women's army corps قسمت زنان ارتش
ground forces نیروی زمینی
land forces نیروی زمینی
land force n نیروی زمینی
ground force نیروی زمینی
department of the army وزارت نیروی زمینی
army corps سپاههای نیروی زمینی
army artillery توپخانه نیروی زمینی
secretary of the army وزیر نیروی زمینی
army staff ستاد نیروی زمینی
army depot امادگاه نیروی زمینی
army base پادگان نیروی زمینی
army post office پستخانه نیروی زمینی
army aviator خلبان نیروی زمینی
army base پایگاه نیروی زمینی
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
reservoirs سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
reservoir سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
army management structure سازمان مدیریت نیروی زمینی
army in the field نیروی زمینی درصحنه عملیات
army assault team تیم هجومی نیروی زمینی
army aviation هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army training program برنامه اموزش نیروی زمینی
army service area منطقه سرویس نیروی زمینی
army program memorandum لایحه برنامههای نیروی زمینی
assistant secretary of the army معاون وزیر نیروی زمینی
theater army نیروی زمینی صحنه عملیات
master sergeant استوار ارشد نیروی زمینی
army post office شعبه پستی نیروی زمینی
land service خدمت نظام در نیروی زمینی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
surgeon general رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
army personnel system سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army national guard گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army material program برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army personnel center مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
an system سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
army troops عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army training and evaluation program برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
air ground section قسمت عملیات مشترک زمینی و هوایی
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com