English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
administrative command فرماندهی اداری
Other Matches
supreme commander فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
reference position محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
command axis محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
assume در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
assumes در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
resume command به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
bureaucreacy رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
administrative wheeled vehicle fleet کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
island پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
second in command معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
islands پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
bureaucracies تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracy تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucrasy حکومت اداری تاسیسات اداری
workday ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays ایام کار اداری ساعات کار اداری
specified command فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
commandership فرماندهی
centre castle پل فرماندهی
wheelhouse پل فرماندهی
strategies فن فرماندهی
strategy فن فرماندهی
wheelhouses پل فرماندهی
leadership فرماندهی
commandantship فرماندهی
executive branch فرماندهی
commands فرماندهی
conning tower پل فرماندهی
bridges پل فرماندهی
bridged پل فرماندهی
commanded فرماندهی
pilot house پل فرماندهی
bridge پل فرماندهی
command فرماندهی
supreme فرماندهی عالی
high command فرماندهی عالی
base command فرماندهی پایگاه
area command فرماندهی منطقه
master's certificate گواهینامه فرماندهی
support command فرماندهی پشتیبانی
headquarters مرکز فرماندهی
tactical command فرماندهی تاکتیکی
tactical command ship ناو فرماندهی
air command فرماندهی هوایی
command post پاسگاه فرماندهی
oldman مقام فرماندهی
command post پست فرماندهی
flagships ناو فرماندهی
command posts پاسگاه فرماندهی
scheme of command طرح فرماندهی
flagship ناو فرماندهی
unified command فرماندهی متحد
logistical command فرماندهی لجستیکی
bridged پل فرماندهی کشتی
commander's call در اختیار فرماندهی
commander's estimate براورد فرماندهی
head quarters مرکز فرماندهی
commanded سرکردگی فرماندهی
headquarters قرارگاه فرماندهی
commandery محل فرماندهی
commodity command فرماندهی اماد
continuity of command مداومت فرماندهی
flag ship ناو سر فرماندهی
commands سرکردگی فرماندهی
bridge پل فرماندهی کشتی
emergency conning position پل فرماندهی اضطراری
command سرکردگی فرماندهی
enclosed bridge پل فرماندهی سر پوشیده
bridges پل فرماندهی کشتی
commandery مقام فرماندهی
command posts پست فرماندهی
lead a unit فرماندهی کردن
command group گروه فرماندهی
command report گزارش فرماندهی
joint command فرماندهی مشترک
command channels ردههای فرماندهی
command language زبان فرماندهی
command and control کنترل و فرماندهی
command mode حالت فرماندهی
command net شبکه فرماندهی
combined command فرماندهی مرکب
chain of command سلسله مراتب فرماندهی
kommandatura مرکز فرماندهی نظامی
forward command post پست فرماندهی جلو
commander in chief فرمانده کل قوا سر فرماندهی
operational command فرماندهی از نظر عملیاتی
command liaison افسر رابط فرماندهی
command post exercise تمرین پاسگاه فرماندهی
commander's call ساعات در اختیار فرماندهی
area support command فرماندهی پشتیبانی منطقه
division support command فرماندهی پشتیبانی لشگر
air strategical command فرماندهی استراتژیکی هوایی
air defense command فرماندهی پدافند هوایی
air command فرماندهی نیروی هوایی
aiming circle زاویه یاب فرماندهی
advance command post پاسگاه فرماندهی جلو
alternate command authority مقام جانشین فرماندهی
type command فرماندهی ناو گروه
unified یکپارچه فرماندهی متحد
guided کشتی فرماندهی عملیات
cupola برجک فرماندهی تانک
guides کشتی فرماندهی عملیات
cupolas برجک فرماندهی تانک
guide کشتی فرماندهی عملیات
island پل فرماندهی ناو هواپیمابر
islands پل فرماندهی ناو هواپیمابر
establishing authority فرماندهی نیروهای اب خاکی
amphibious command ship ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
army material command فرماندهی اماد نیروی زمینی
combat commander's insignia علامت فرماندهی بر یکان رزمی
sealift command فرماندهی حمل و نقل دریایی
agc ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
deputy chief of naval operation جانشین فرماندهی نیروی دریایی
departmental اداری
formal اداری
administrative اداری
bureaucrats اداری
administerial اداری
executory اداری
official اداری
bureaucrat اداری
command and general staff college دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
army airdefense command post پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
general staff college دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
flag officer افسر پرچمدار تیمسار فرماندهی ناو
office computer کامپیوتر اداری
office chair صندلی اداری
officialism سیستم اداری
office chair مبل اداری
overhead gharges هزینه اداری
prefectoral وابسته به اداری
prefectorial وابسته به اداری
prefecture حوزه اداری
a white collar job کار اداری
official communications مکاتبات اداری
malfeasance خطای اداری
management expenses مخارج اداری
office building ساختمان اداری
office hours ساعات اداری
office work کار اداری
service element عنصر اداری
administrative net شبکه اداری
administrative flight هواپیمای اداری
administratively بطور اداری
administrative flight پرواز اداری
administrative escort ناو اداری
administrative command یکان اداری
administrative channels طرق اداری
bureaucreat گماشته اداری
business hours ساعت اداری
administrative tribunal دادگاه اداری
administrative capacity فرفیت اداری
administrative order دستور اداری
administrative movement حرکت اداری
administrative publications نشریات اداری
administrative march راهپیمایی اداری
administrative services خدمات اداری
administrative law حقوق اداری
administrative services قسمتهای اداری
administrative law قوانین اداری
administrative channels مجاری اداری
administrative budget بودجه اداری
circular letter بخشنامه اداری
bureaucrats مامور اداری
departmental intelligence اطلاعات اداری
bureaus هیئت اداری
bureau هیئت اداری
red tape فرمالیته اداری
departmentally ازلحاظ اداری
circular letter نامه اداری
officialdom سیستم اداری
officially از طریق اداری
administrative approval موافقتنامه اداری
bureaucrat مامور اداری
administration building قسمت اداری
administration building ساختمان اداری
paperwork تشریفات اداری
unofficial غیر اداری
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
oversea command یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
sea frontiers مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
tactical air command center مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
base logistical command یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
commander's guidance دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
officers مامور کارمند اداری
administrative escort ناو اسکورت اداری
office information system سیستم اطلاعات اداری
extra official بیرون ازوفایف اداری
officer مامور کارمند اداری
Outside office hours. خارج از وقت اداری
bureaucratic وابسته به امور اداری
general administration cost هزینه عمومی اداری
officialism رسمیت مقررات اداری
administrative data processing پردازش دادههای اداری
out of [outside] office hours خارج از ساعات اداری
provisional order دستور موقت اداری
key personnels کادر اداری اصلی
service echelon رده اداری و خدماتی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com