Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
constable of france
فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
Other Matches
he does not know french
او زبان فرانسه نمیداند فرانسه بلد نیست
skippered
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippering
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippers
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skipper
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
locarno treaty
بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
section chief
فرمانده رسد فرمانده قبضه
army commander
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
French
فرانسه زبان فرانسه
ems dispatch
تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
book og kings
کتاب پادشاهان
dynasties
خاندان پادشاهان
dynasty
خاندان پادشاهان
commanders
فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commander
فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
dynastical
وابسته بیک سلسله پادشاهان
diadems
سربندیا پیشانی بند پادشاهان
diadem
سربندیا پیشانی بند پادشاهان
dynast
عضو سلسله پادشاهان سرسلسله
Fatimid
[پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
hyksos
نام سلسلهای از پادشاهان مصر که چوپانی میکردند
mozarrab
عیسوی اسپانیولی که تابع پادشاهان عرب بود
blue commander
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
convoy commodore
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
curtana
شمشیر رحمت :شمشیربی نوکی که درتاج گذاری پادشاهان انگلیس پیشاپ
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
chalk commander
فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
anterior
پیشین
primeval
پیشین
one-time
پیشین
fore
پیشین
primitive
پیشین
ventral
پیشین
pristine
پیشین
apriori
پیشین
antecedent
پیشین
antecedents
پیشین
previous
پیشین
ci devant
پیشین
antecendent phenomenon
پدیده پیشین
cerebra
مغز پیشین
the magi of old
مجوسیان پیشین
langsyne
در روزگار پیشین
cerebrum
مغز پیشین
cerebrums
مغز پیشین
prior
پیشین جلوی
primogenitors
نیاکان پیشین
protext
عبارت پیشین
past master
استاد پیشین
early poets
شعرای پیشین
instatu quo
بحالت پیشین
the days of old
روزگار پیشین
foretime
روزگار پیشین
incisor
دندان پیشین
olden
پیشین سابق
incisive tooth
دندان پیشین
the old ways
رسمهای پیشین
telencephalon
مغز پیشین
past masters
استاد پیشین
controvrsism
روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
paleocrystic
یخ بسته از زمانهای پیشین
incisive
دندان پیشین ثنایا
old boys
دانش آموز پیشین
old boy
دانش آموز پیشین
orbital frontal cortex
قشر پیشین حدقهای
former
قالب گیر پیشین
Dahomey
نام پیشین کشور بنین
to run the f.
جاده پیشین رادوباره رفتن
to rest on ones laurels
بجایزههای پیشین خودخرسند بودن
og
الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
track records
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
track record
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
french master
فرانسه
prestation
خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
French Polynesia
پولینزی فرانسه
gallice
بزبان فرانسه
gallophile
فرانسه دوست
adjustable nut wrench
آچار فرانسه
adjustable wrench
آچار فرانسه
wrenched
اچار فرانسه
wrenches
اچار فرانسه
chGteau
خانهایروستاییبزرگدر فرانسه
frenchless
فرانسه ندان
french revolution
انقلاب فرانسه
French Guiana
گویان فرانسه
flat nose plier
اچار فرانسه
laissez aller
تلفظ به فرانسه
francophil
فرانسه دوست
francophil
هواخواه فرانسه
wrench
اچار فرانسه
francophile
فرانسه دوست
francophile
هواخواه فرانسه
French Guiana
گیانای فرانسه
to talk french
فرانسه حرف زدن
figure of eight knot
گره هشت فرانسه
Common Market
فرانسه لوکزامبورگ و هلند
Charterhouse
دیر کارتوزی
[در فرانسه]
to set off for France
رهسپار شدن به فرانسه
He is ahead of me in french.
درزبان فرانسه از من جلواست
Channel Tunnel
تونلراهآهنزیر کانالانگلستانبینانگلیسو فرانسه
fabliau
وابسته باشعار قدیم فرانسه
dauphiness
عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
upsilon
است وصدای u را در فرانسه میدهد
Alsatian
اهل ایالت آلزاس در فرانسه
Alsatians
اهل ایالت آلزاس در فرانسه
it borders on france
در سر حد مرز فرانسه واقع است
My French is not up to much.
فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
marseillaise
مارسیز سرود ملی فرانسه
sanhedrim
سهندرین :دادگاه وشورای عالی بنی اسرائیل دراورشلیم درزمانهای پیشین
To speake broken French.
فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
dauphin
عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
keep up your french
زبان فرانسه راهمانقدرکه میدانیدنگاه دارید
denier
نوعی مسکوک در فرانسه و اروپای غربی
e c s c (european coal & steel commissio
فرانسه جمهوری فدرال المان ایتالیا
sou
مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
liberty pole
چوب پرچم انقلابیون فرانسه وامریکا
quality
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
qualities
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
law french
اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
the peninsular war
جنگ انگلیس و فرانسه در شبه جزیره ایبری
Fontainebleau
[سبک دکوراسیون در قصر ییلاقی سلطنتی فرانسه]
champagne
نام مشروبی که درشامپانی فرانسه تهیه میشود
sturm und drang
نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
He is giving her French lessons in exchange for English lessons
به اودرس فرانسه می دهد ودرعوض انگیسی می گیرد
mistral
باد خشک سرد شمالی درجنوب فرانسه
Monaco
ناحیه " موناکو" واقع در جنوب شرقی فرانسه
riviera
ناحیه ساحلی فرانسه و ایتالیادر اطراف مدیترانه
pyrenran
وابسته به کوهای PYRENEES درمیان فرانسه و اسپانی
trouvere
شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
oldman
فرمانده کل
imperator
فرمانده
commander
فرمانده
commander in chief
فرمانده کل
generalissimos
فرمانده کل
chiefs
فرمانده
commandant
فرمانده
chief
فرمانده
commanders
فرمانده
commandants
فرمانده
commander in chief
فرمانده کل
commander of d.
فرمانده
commanders-in-chief
فرمانده کل
commander-in-chief
فرمانده کل
generalissimo
فرمانده کل
hush ship
کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
poms
یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
fleur de lys
گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
flower de luce
گل زنبق یاسوسن :نشان خانواده سلطنتی فرانسه درقدیم
fleur de lis
گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
the big four
درکنفرانس صلح پاریس 9191به کشورهای فرانسه انگلستان
The
[main]
protagonists in the colonial struggle were Great Britain and France.
بریتانیا و فرانسه سردمداران
[اصلی]
در مبارزه مستعمراتی بودند.
pom
یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
skipper
فرمانده ناو
admiral
امیرالبحر فرمانده
commanding officers
افسر فرمانده
admirals
امیرالبحر فرمانده
exercise commander
فرمانده مانور
regiment commander
فرمانده هنگ
commanding officer
افسر فرمانده
drum majors
فرمانده طبالان
drum major
فرمانده طبالان
sector commander
فرمانده ناحیه
skippered
فرمانده ناو
captained
فرمانده هواپیما
captain
فرمانده هواپیما
captain
فرمانده ناو
captaining
فرمانده ناو
captaining
فرمانده هواپیما
captains
فرمانده ناو
captains
فرمانده هواپیما
leader
راهنما فرمانده
skippers
فرمانده ناو
leaders
راهنما فرمانده
leaders
فرمانده دسته
governor
حکمران فرمانده
governors
حکمران فرمانده
leader
فرمانده دسته
territorial commander
فرمانده سرزمینی
skippering
فرمانده ناو
captained
فرمانده ناو
chevroner
فرمانده گروه
brigadiers
فرمانده تیپ
brigade commander
فرمانده تیپ
commandant
افسر فرمانده
prefects
رئیس فرمانده
prefect
رئیس فرمانده
army commander
فرمانده ارتش
battery commander
فرمانده اتشبار
battalion commander
فرمانده گردان
commander's concept
تدبیر فرمانده
hetman
فرمانده لهستانی
chief of boat
فرمانده قایق
company commander
فرمانده گروهان
pendragon
فرمانده کل قوا
officer in tactical command
فرمانده تاکتیکی
commandants
افسر فرمانده
platoon leader
فرمانده دسته
divisional officer
فرمانده یگان
brigadier
فرمانده تیپ
fleet commander
فرمانده ناوگان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com