Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
sovereign
فرمانروا رئیس کشور
sovereigns
فرمانروا رئیس کشور
Other Matches
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
raja
فرمانروا
lord
فرمانروا
lords
فرمانروا
rulers
فرمانروا
ruler
فرمانروا
jarl
فرمانروا یا امیر
warlord
فرمانده ارتشی فرمانروا
lord high stew of england
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general
رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
Burundi
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradite
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcees
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcee
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
nonaligned
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
country cover diagram
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
Deans
رئیس
presidents
رئیس
superintendent
رئیس
Dean
رئیس
directors general
رئیس کل
head
رئیس
superintendents
رئیس
master
رئیس
warden
رئیس
administer
رئیس
provost
رئیس
sheikhs
رئیس
chiefs
رئیس
commandant
رئیس
provosts
رئیس
president
رئیس
chief
رئیس
commandants
رئیس
sheikh
رئیس
administers
رئیس
administered
رئیس
chairmen
رئیس
administering
رئیس
headman
رئیس
headmen
رئیس
chairman
رئیس
sheiks
رئیس
leader
رئیس
director general
رئیس کل
headsman
رئیس
wardens
رئیس
superior
رئیس
higher up
رئیس
syndic
رئیس
director
رئیس
directors
رئیس
sheik
رئیس
administrator
رئیس
administrators
رئیس
header
رئیس
headers
رئیس
warden
رئیس
leaders
رئیس
director generals
رئیس کل
superiors
رئیس
rulers
رئیس سر
mugwump
رئیس
masters
رئیس
mastered
رئیس
ruler
رئیس سر
head master
رئیس
station master
رئیس ایستگاه
stationmaster
رئیس ایستگاه
principal
رئیس مدیر
principals
رئیس مدیر
Chief Justices
رئیس دادگاه
boss
رئیس کارفرما
He is in bad with the boss.
با رئیس اش بد است
bossed
رئیس کارفرما
Prime Minister
رئیس الوزرا
bossing
رئیس کارفرما
bosses
رئیس کارفرما
Prime Ministers
رئیس الوزرا
warden
رئیس زندان
shop steward
رئیس گروه
chieftains
رئیس قبیله
postmaster
رئیس پست
postmasters
رئیس پست
chieftain
رئیس قبیله
patriarch
رئیس خانواده
patriarchs
رئیس خانواده
lady principal
خانم رئیس
magistrates
رئیس کلانتری
magistrate
رئیس کلانتری
premiering
مهمتر رئیس
premieres
مهمتر رئیس
premiered
مهمتر رئیس
premiere
مهمتر رئیس
wardens
رئیس زندان
Chief Justice
رئیس دادگاه
shop stewards
رئیس گروه
office manager
رئیس اداره
shipmaster
رئیس کشتی
site manager
رئیس کارگاه
social secretary
رئیس دفتر
speaker of parliament
رئیس مجلس
speaker of parliament
رئیس پارلمان
staff manager
رئیس کارگزینی
subprincipal
نایب رئیس
hierarch
رئیس روحانی
heresiarch
رئیس رافضیون
heguman
رئیس دیر
head of the state
رئیس دولت
head of business firm
رئیس تجارتخانه
head mistress
خانم رئیس
harbour master
رئیس بندر
harbor master
رئیس بندر
sheik
رئیس خانواده
sheik
رئیس قبیله
section chief
رئیس قبضه
phylarch
رئیس قبیله
podesta
رئیس شهربانی
mint master
رئیس ضرابخانه
mess president
رئیس باشگاه
post general
رئیس کل پست
lord chancellor
رئیس کل داوران
president of the court
رئیس دادگاه
president of the republic
رئیس جمهور
presidentess
زن رئیس جمهور
leadden limbs
رئیس اسپ
kapell meister
رئیس ارکستر
jurat
رئیس شهرداری
ring master
رئیس سیرک
sachem
رئیس ایل
sagamore
رئیس ایل
gun captain
رئیس توپ
gun captain
رئیس قبضه
First Ladies
زن رئیس جمهور
First Lady
زن رئیس جمهور
beach master
رئیس بارانداز
chairmen
رئیس جلسه
chairman
رئیس جلسه
Chancellors
رئیس دانشگاه
Chancellor
رئیس دانشگاه
figureheads
رئیس بی نفوذ
figureheads
رئیس پوشالی
figurehead
رئیس بی نفوذ
figurehead
رئیس پوشالی
vice-chancellors
نایب رئیس
wharfmaster
رئیس اسکله
vice-chancellor
نایب رئیس
vice chancellor
نایب رئیس
chief of police
رئیس شهربانی
chief of protocol
رئیس تشریفات
chief of state
رئیس دولت
the pro tem chief
رئیس موقت
veep
نایب رئیس
vice chairman
نایب رئیس
vice president
نایب رئیس
wagon master
رئیس قطار
wharfmaster
رئیس بندر
anchor man
رئیس گروه
anchor men
رئیس گروه
anchormen
رئیس گروه
dominie
رئیس اموزشگاه
office manager
رئیس دفتر
communication chief
رئیس ارتباطات
chairperson
رئیس جلسه
chairpersons
رئیس جلسه
stationmasters
رئیس ایستگاه
Chief of protocol. Master of ceremonies.
رئیس تشریفات
chamberlain
رئیس خلوت
vice president
معاون
[رئیس]
premiers
مهمتر رئیس
emcee
رئیس تشریفات
chamberlains
رئیس خلوت
abbot
رئیس راهبان
abbots
رئیس راهبان
prefect
رئیس فرمانده
prefects
رئیس فرمانده
premier
مهمتر رئیس
Chiefs of Staff
رئیس ستاد
surgeon
رئیس بهداری
ringmasters
رئیس گود
ringmasters
رئیس سیرک
ringmaster
رئیس گود
ringmaster
رئیس سیرک
prior
رئیس صومعه
masters of ceremonies
رئیس تشریفات
Chief of Staff
رئیس ستاد
master of ceremonies
رئیس تشریفات
emcees
رئیس تشریفات
presidents
رئیس دانشگاه
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...