Dictiornary-Farsi | فرمان ناپایدار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
transient command	فرمان ناپایدار


Other Matches

ctrl break	در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta	فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta	فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off	فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering	دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
stand fast	فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering	فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
transient	ناپایدار
changeable	ناپایدار
variables	ناپایدار
evanescent	ناپایدار
transitory	ناپایدار
mutable	ناپایدار
variable	ناپایدار
built on sand	ناپایدار
transients	ناپایدار
vacillatory	ناپایدار
unstable	ناپایدار
labile	ناپایدار
ramshackle	ناپایدار
ramshachle	ناپایدار
astable	ناپایدار
astatic	ناپایدار
totty	ناپایدار
fugacious	ناپایدار
forward march	فرمان قدم رو فرمان پیش
unstable equilibium	تعادل ناپایدار
transient voltage	فشارالکتریکی ناپایدار
unstable	ناپایا ناپایدار
unstable equilibrium	تعادل ناپایدار
unstart	شکست ناپایدار
unstable equilbrium	تعادل ناپایدار
fugitives	ناپایدار فرار
unstable nucleus	هسته ناپایدار
fugitive	ناپایدار فرار
precariously	بطور ناپایدار
lighto'love	ناپایدار در عشق
unstable airfoil	ایرفویل ناپایدار
buckling	تعادل ناپایدار یک جسم
the world is transitory	جهان ناپایدار است
rooty of sand	چیز ناپایدار یا بی اساس
guide on me	فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
thermolabile	بی ثبات یا ناپایدار درمقابل حرارت
spring loaded	فنری کلید ناپایدار در مخابرات
untrustworthy	غیر قابل اعتماد غیرمعتمد ناپایدار
close interval	فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
computer controlled machine	دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close ranks	فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
guide left	فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
cancel check firing	فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
self poise	تعادل بدون پایه یا پشیبان تعادل ناپایدار
disappearing target	هدف غایب شونده هدف ناپایدار
commandments	فرمان
commandment	فرمان
handle bar	فرمان
ordinace	فرمان
drive	فرمان
drives	فرمان
precepts	فرمان
mkdir	فرمان D
mark time	فرمان در جا
hest	فرمان
indocile	نا فرمان
MD	فرمان D
by order of	فرمان
Rd	فرمان RD
bugle call	فرمان
at my command	به فرمان من
institute	فرمان
instituted	فرمان
institutes	فرمان
ordinance	فرمان
ordinances	فرمان
assize	فرمان
decrees	فرمان
decreeing	فرمان
decreed	فرمان
decree	فرمان
sanctions	فرمان
chdir	فرمان CD
sanctioned	فرمان
MDs	فرمان D
for	فرمان FOR
precept	فرمان
if	فرمان IF
instituting	فرمان
firman	فرمان
handlebar	فرمان
steering	فرمان
charter	فرمان
chartered	فرمان
chartering	فرمان
charters	فرمان
commission	فرمان
commissioning	فرمان
commissions	فرمان
sanction	فرمان
rescript	فرمان
command	فرمان
pipes	فرمان
insubordinate	نا فرمان
commanded	فرمان
sanctioning	فرمان
word	فرمان
commands	فرمان
edicts	فرمان
worded	فرمان
controls	فرمان
controlling	فرمان
ship will adjust	فرمان
rudder bar	فرمان
control	فرمان
edict	فرمان
mode	فرمان ODE
control panel	تابلوی فرمان
zapper [coll.]	فرمان از دور
control cubicle	ایستگاه فرمان
modes	فرمان ODE
control ratio	نسبت فرمان
control surface	سطح فرمان
command unit	واحد فرمان
suborder	فرمان بردار
control pannel	تابلوی فرمان
control electrode	الکترود فرمان
submission	فرمان بردار
control circuit	مدار فرمان
subordination	فرمان بردار
control grid	شبکه فرمان
subsumption	فرمان بردار
control characteristic	مشخصه فرمان
control lever	اهرم فرمان
command signal	علامت فرمان
command language	زبان فرمان
radio control	فرمان رادیویی
battalia	فرمان جنگ
backup	فرمان BACKUP
automatic controller	دستگاه فرمان
channel command	فرمان کانال
at or within call	اماده فرمان
at ease	فرمان ازاد
cease fire	فرمان اتش بس
advance march	فرمان پیش
postponement	فرمان بردار
hypotaxis	فرمان بردار
command key	کلید فرمان
cls	فرمان CLS
attrib	فرمان اتریب
chkdsk	فرمان CHKDSK
commanding	فرمان دهنده
chcp	فرمان CHCP
at call	اماده فرمان
repeat range	فرمان برد از نو
motor vehicle tax	فرمان اتومبیل
steering mechanism	مکانیزم فرمان
steering shaft	محور فرمان
steering swivel	مفصل فرمان
steering worm sector	تاج فرمان
streeing column	ستون فرمان
left oblique march	فرمان میل به چپ رو
left flank march	فرمان سمت چپ رو
streeing column	میل فرمان
irade	حکم فرمان
internal command	فرمان درونی
instrument board	تخته فرمان
subordination	فرمان برداری
tatoo	فرمان خاموشی
steering gear	جعبه فرمان
steering gear	دنده فرمان
ren	فرمان REN
regeneration control	فرمان واکنشی
rise and shine	فرمان برپا
preparatory command	فرمان حاضرباش
preparatory command	فرمان خبر
power steering	فرمان خودکار
parade rest	فرمان ازاد
rudder bar	فرمان هواپیما
servo	فرمان یار
steering axle	میله فرمان
steering axle	میل فرمان
steering column tube	لوله فرمان
order arms	فرمان پافنگ
operator command	فرمان متصدی
handle escutcheon	روقفلی فرمان
handle bar arm	دسته فرمان
tent striking	فرمان ضد استقرار
acted	فرمان قانون
electronic control	فرمان الکترونیکی
drum controller	غلطک فرمان
diskcomp	فرمان DISKCOPY
channel changer [rare for: remote control]	فرمان از دور
del	فرمان DEL
decretal	فرمان پاپ
clicker [coll.]	فرمان از دور
control system	سیستم فرمان
remote control	فرمان از دور
remote control unit	فرمان از دور
teleguidance	فرمان از دور
external command	فرمان برونی
external command	فرمان خارجی
ten commandments	ده فرمان موسی