English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
call off فرمان نظامی برای شمارش قدم یا شمارش شمارش بشمار
Other Matches
clock method روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
count off شمارش به ترتیب شماره بترتیب شماره " بشمار "
hemacytometer اسبابی برای شمارش گویچههای خون
keystroke شمارش انتخابهای کلید انجام شده برای محاسبه هزینه تایپ
computations شمارش
counting شمارش
numeration شمارش
count شمارش
counted شمارش
computation شمارش
counts شمارش
enumeratoin سرشماری شمارش
counter عقربه شمارش
enumerable شمارش پذیر
countdown شمارش معکوس
countable شمارش پذیر
counting loop حلقه شمارش
counting votes شمارش اراء
numerable قابل شمارش
tallied شمارش شمارشگر
tallies شمارش شمارشگر
tally شمارش شمارشگر
countdowns شمارش معکوس
tallying شمارش شمارشگر
head counts شمارش مردم
head count شمارش مردم
innumerable <adj.> غیرقابل شمارش
countered عقربه شمارش
countering عقربه شمارش
recounted شمارش مجدد
recount شمارش مجدد
myriad <adj.> غیرقابل شمارش
countless <adj.> غیرقابل شمارش
uncountable <adj.> غیرقابل شمارش
denumerable قابل شمارش
indigitation اعلان شمارش
recounting شمارش مجدد
recounts شمارش مجدد
sumless <adj.> غیرقابل شمارش
calculability قابلیت شمارش
record count شمارش رکوردها
numberless <adj.> غیرقابل شمارش
numerative دستگاه شمارش [ریاضی]
computations نتیجه شمارش محاسبه
reference count technique تکنیک شمارش ارجاعات
scrutineer مامور شمارش ارا
computation نتیجه شمارش محاسبه
tab شمارش جدول بندی
uncounted غیر قابل شمارش
tabs شمارش جدول بندی
quantifiable آنچه قابل شمارش است
dehind شمارش امتیاز منفی بازیگر
innumerable غیرقابل شمارش بیحد و حصر
count down از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
blood counts شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
blood count شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
communication security custodian مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
server مشخصه مخصوص در وب سرور که به صفحات وب و متن ها و برنامه ها امکان تواناییهای خاص میدهد. مثل شمارش مراجعه کنندگان به یک سایت
flexible کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
grid سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
grids سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
decimal file system سیستم انبارداری اعشاری سیستم شمارش اقلام اعشاری
word of command فرمان نظامی
to be reputed بشمار رفتن
beacon on اسم رمز برای فرمان
beacon off اسم رمز برای فرمان
marching orders فرمان حرکت برای جنگ
call up احضار برای فعالیتهای نظامی
call-up احضار برای فعالیتهای نظامی
call-ups احضار برای فعالیتهای نظامی
command altitude ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
constructive school credit بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
they rate as tonic drugs انها جزو داروهای نیروبخش بشمار میروند
standards اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
militarism روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
rig the ship فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
motor pool گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
ctrl break در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna carta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
facing یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
maneuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
rank and file صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
stand fast فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
parting salute سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
check firing فرمان اتش بس موقت برای بازرسی مانع اتش
siva خدای والامقام هندو که ازخدایان سه گانه یا تثلیث دین هندو بشمار میرود
protectionism دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
forward march فرمان قدم رو فرمان پیش
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel چانل نظامی مجرای نظامی
military government حکومت نظامی فرمانداری نظامی
guide on me فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
Tianjan شهر تیانجان [شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
close interval فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close ranks فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
reprisals در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
cancel check firing فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
hand salute سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
precept فرمان
precepts فرمان
firman فرمان
assize فرمان
MD فرمان D
MDs فرمان D
decree فرمان
charter فرمان
hest فرمان
chartering فرمان
chartered فرمان
handle bar فرمان
decreed فرمان
decreeing فرمان
commissions فرمان
at my command به فرمان من
by order of فرمان
commissioning فرمان
commission فرمان
bugle call فرمان
for فرمان FOR
decrees فرمان
insubordinate نا فرمان
mkdir فرمان D
ordinances فرمان
command فرمان
edict فرمان
edicts فرمان
institute فرمان
rudder bar فرمان
pipes فرمان
ordinance فرمان
instituted فرمان
rescript فرمان
controlling فرمان
controls فرمان
mark time فرمان در جا
drive فرمان
sanction فرمان
sanctioned فرمان
sanctioning فرمان
sanctions فرمان
instituting فرمان
institutes فرمان
ship will adjust فرمان
charters فرمان
worded فرمان
word فرمان
commands فرمان
if فرمان IF
chdir فرمان CD
Rd فرمان RD
indocile نا فرمان
steering فرمان
ordinace فرمان
handlebar فرمان
commanded فرمان
control فرمان
commandment فرمان
commandments فرمان
drives فرمان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
service نظامی
serviced نظامی
military نظامی
warlike نظامی
martial نظامی
soldiers نظامی
fort دژ نظامی
mil نظامی
soldier نظامی
martin نظامی
restore فرمان RESTORE
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com