English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
umbilicus فرورفتگی ناف مانند
Other Matches
dips فرورفتگی
fossa فرورفتگی
downthrow فرورفتگی
pocket فرورفتگی
pockets فرورفتگی
dip فرورفتگی
immersion فرورفتگی
howe فرورفتگی
sinking فرورفتگی
crater فرورفتگی
craters فرورفتگی
fovea فرورفتگی
concavity تقعر فرورفتگی
fossa حفره فرورفتگی
denting فرورفتگی در اثرضربه
dented فرورفتگی در اثرضربه
bay فرورفتگی دیوار
fovea centralis فرورفتگی مرکزی
dent فرورفتگی در اثرضربه
emboly درهم فرورفتگی
dimply دارای فرورفتگی
dents فرورفتگی در اثرضربه
hosel فرورفتگی سر چوب گلف
graben فرورفتگی در پوسته زمین
corrosion pit فرورفتگی در اثر خوردگی
arctic basin فرورفتگی قطبین زمین
crater دهانه اتشفشان فرورفتگی
dinge فرورفتگی سطح گودکردن
craters دهانه اتشفشان فرورفتگی
notch چوبخط زدن فرورفتگی
notches چوبخط زدن فرورفتگی
sand trap فرورفتگی مصنوعی شن درمیدان گلف
inlets فرورفتگی ورخنه کوچک دریچه ورودی رخنه
inlet فرورفتگی ورخنه کوچک دریچه ورودی رخنه
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
inlaid work [نقش تزئینی فقط با استفاده از یک نوع مواد در بریدگی، تورفتگی یا فرورفتگی دیوار]
dimples هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
offsets برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
dimple هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
internal wrenching bolt پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
lamellate لایه مانند ورقه مانند
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
groove شیار کردن فرورفتگی خان شیار
grooves شیار کردن فرورفتگی خان شیار
brinell hardness سنجش سختی نسبی اجسام جامد یا صلب توسط اندازه گیری میزان فرورفتگی ناشی از فشردن گلوله 01 میلیتری سخت روی سطح فلز موردازمایش
and so on و مانند ان
fulidal اب مانند
pipelike نی مانند
inimitable بی مانند
after the example of مانند
analog مانند
analogous مانند
anthoid گل مانند
similar مانند
feathery پر مانند
tendinous بی مانند
castellated دژ مانند
aquiform اب مانند
incomparable بی مانند
threadlike نخ مانند
thready نخ مانند
encephaloid مخ مانند
etcetera و مانند ان
plumelike پر مانند
similiar مانند
tougher پی مانند
tough پی مانند
goatish بز مانند
fluty نی مانند
myrtle formed اس مانند
frothy کف مانند
toughest پی مانند
simulant مانند
reedy نی مانند
unprecedented بی مانند
reediest نی مانند
reedier نی مانند
filiform نخ مانند
unprecedentedly بی مانند
floriform گل مانند
plumose پر مانند
penniform پر مانند
unequalled بی مانند
etc و مانند آن
uniquely بی مانند
blotchy لک مانند
womanlike زن مانند
without an e. بی مانند
unique بی مانند
mammilary مانند
mammilliform مانند
impish جن مانند
foggier مانند مه
foggiest مانند مه
unapproachable بی مانند
gypsiferous گچ مانند
unparalleled بی مانند
lambdoid مانند
capitate مانند سر
capillaceous مانند نخ
inapproachable بی مانند
liplike لب مانند
string نخ مانند
analogue مانند
analogues مانند
foggy مانند مه
vide مانند
nearest مانند
arundinaceous نی مانند
argillaceous رس مانند
neared مانند
icily یخ مانند
nearer مانند
as مانند
near مانند
nearing مانند
nears مانند
near- مانند
argillaceous گل مانند
unequaled بی مانند
ghosty شبح مانند
gasiform گاز مانند
ghostlike شبح مانند
gladiate شمشیر مانند
guttiform قطره مانند
piny کاج مانند
gasiform بخار مانند
ke lighning مانند برق
gelatiniform دلمه مانند
inimitably بطوربی مانند
plantlike گیاه مانند
januslike جانوس مانند
insectile حشره مانند
gemmy گوهر مانند
ghostlike روح مانند
gummiferous صمغ مانند
graminaceous علف مانند
herbescent گیاه مانند
haemoid خون مانند
herblike گیاه مانند
herby مانند بوته
hoggish خوک مانند
hyaline شیشه مانند
haematoid خون مانند
grasslike علف مانند
graniform دانه مانند
in his own similitude مانند خودش
godlike خدا مانند
ghosty روح مانند
giantlike غول مانند
granuliform دانه مانند
granitic خارا مانند
reniform کلیه مانند
hamiform قلاب مانند
fusiform دوک مانند
chondroid غضروف مانند
cuticular پوست مانند
cystoid مانند مثانه
deiform خدا مانند
deltoid مانند دال
deltoideus مانند دال
dendriform مانند درخت
dermatoid پوست مانند
parchmenty پوست مانند
dermoid پوست مانند
dermoidal پوست مانند
digitiform انگشت مانند
disclike صفحه مانند
discoid قرص مانند
discoidal صفحه مانند
discoidal قرص مانند
disklike صفحه مانند
culicoid پشه مانند
cucullated مانند خودیاباشلق
ctenoid شانه مانند
cicatricial مانند اثرزخم
cinderous خاکستر مانند
cloistral دیر مانند
collective goods مانند جاده
columniform ستون مانند
coralline مرجان مانند
coralloid مانند مرجان
coriaceous چرم مانند
leatheroid چرم مانند
corneous شاخ مانند
coroniform تاج مانند
corpuscular گویچه مانند
corvine کلاغ مانند
cowish گاو مانند
crinoid زنبق مانند
cryptand حجره مانند
dollish عروسک مانند
dreamful خواب مانند
drossy تفاله مانند
leaflike برگ مانند
foliate برگ مانند
forficate قیچی مانند
fossate گودال مانند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com