Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (9 milliseconds)
English
Persian
flatware
فروف مسطح
Other Matches
evolute
بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
utensil
فروف
utensils
فروف
pottery
فروف سفالین
ironware
فروف سخت
ironware
فروف اهنی
hard ware
فروف فلزی
tableware
فروف سفره
glass ware
فروف شیشه
glass vessels
فروف شیشهای
flatware
فروف لب تخت
flat silver
فروف نقره
crockery
فروف گلی
enamelware
فروف لعابی
communicationg vessels
فروف مرتبط
chinaware
فروف چینی
porcelain
فروف چینی
china
فروف چینی
earthenware
فروف سفالی
pottery
فروف سفالی
kitchenware
فروف اشپزخانه
silver vessels
فروف سیمین
silverware
فروف نقره
silver vessels
فروف نقره
tinware
فروف حلبی
glassware
فروف شیشه
service
یکدست فروف اثاثه
enamelware
فروف میناکاری شده
cupboards
گنجه فروف غذاوغیره
stemware
فروف پایه دار
ceramist
سازنده فروف سفالین
ceramicist
سازنده فروف سفالین
pewter
مفرغ فروف مفرغی
earthenware
فروف گلی گل سفالی
serviced
یکدست فروف اثاثه
dish drier
خشک کننده فروف
flatware
فروف نقرهای سر میز
kitchen utensils
فروف واسباب اشپزخانه
lusterware
فروف سفالین براق
cupboard
گنجه فروف غذاوغیره
highboy
کمدیا اشکاف فروف
bats
لعاب مخصوص فروف سفالی
mess gear
جعبه فروف سرباز یا مسافر
stoneware
فروف سفالین سنگ نما
mess kit
جعبه فروف سرباز یا مسافر
graniteware
فروف اهنی لعاب داراشپزخانه
bat
لعاب مخصوص فروف سفالی
batted
لعاب مخصوص فروف سفالی
adhesive for porcelain
چسب برای فروف چینی
scullery
جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
sacristan
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
kitchen cabinet
اشکاف یا گنجه مخصوص فروف اشپزخانه
sacrist
متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
sculleries
جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
lambrequin
نقوش رنگی حاشیه فروف چینی
sacristy
محل نگاهداری فروف مقدسه کلیسا
queen's ware
فروف لعابی انگلیسی که خامهای رنگ هستند
sgraffito
تزئینات هنری روی فروف سفالین وغیره
tabulated
مسطح
tabulate
مسطح
tabulates
مسطح
levelled
مسطح
levels
مسطح
planar
مسطح
leveled
مسطح
plain
مسطح
plainer
مسطح
plainest
مسطح
plains
مسطح
planing
مسطح
even
مسطح
planes
مسطح
flattened
مسطح
planed
مسطح
flattest
مسطح
plane
مسطح
level
مسطح
flat
مسطح
steel wool
براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف
level point
نقطه مسطح
level land
زمین مسطح
campaigns
زمین مسطح
flatbed plotter
رسام مسطح
portfolios
کانتینر مسطح
piggyback
واگن مسطح
flatly
بطور مسطح
flatfoot
مسطح شدن کف پا
portfolio
کانتینر مسطح
flatbed scanner
پویشگر مسطح
campaigning
زمین مسطح
clearings
مکان مسطح
plateau
زمین مسطح
plane figure
شکل مسطح
plateaus
زمین مسطح
plateaux
زمین مسطح
square planar
مسطح مربعی
flat arch
قوس مسطح
rase
مسطح کردن
plane wave
موج مسطح
planar configuration
پیکربندی مسطح
planar complex
کمپلکس مسطح
campaign
زمین مسطح
campaigned
زمین مسطح
map chart
نقشه مسطح
clearing
مکان مسطح
flat weld
جوش مسطح
level
مسطح شدن
level
مسطح کردن
plane
صاف مسطح
planes
صاف مسطح
piggybacks
واگن مسطح
tabulates
مسطح کردن
tabulate
مسطح کردن
tabulated
مسطح کردن
area weight balance
ترازوی مسطح
arch flat
طاق مسطح
levels
مسطح شدن
levels
مسطح کردن
flat ground
زمین مسطح
flat roof
بام مسطح
flat pass
رخده مسطح
planing
صاف مسطح
planed
صاف مسطح
leveled
مسطح شدن
levelled
مسطح کردن
leveled
مسطح کردن
levelled
مسطح شدن
flat pack
بسته مسطح
sculleries
اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
scullery
اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
planing
سطح تراز مسطح
plano convex lens
عدسی مسطح- محدب
tableland
زمین هموار و مسطح
terraced roof
پشت بام مسطح
trigonal planar molcule
مولکول مسطح مثلثی
tringular planar molecule
مولکول سه گوش مسطح
plain gypsum lath
[توفان سنگ و گچ مسطح]
to level off
مسطح شدن
[ناحیه ای]
plano concave lens
عدسی مسطح- مقعر
flat panel display
صفحه نمایش مسطح
door panel
بخش مسطح درب
linear polarized light
نور قطبیده مسطح
plane polarized light
نور قطبیده مسطح
plane
سطح تراز مسطح
planed
سطح تراز مسطح
planisphere
جهان نمای مسطح
planes
سطح تراز مسطح
rafts
دگل قایق مسطح الواری
sinusoidal projection
نقشه جهان نمای مسطح
raft
دگل قایق مسطح الواری
flat bed plotter
رسام با بستر تخت مسطح
board
تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
boarded
تخته یا مقوا ویاهرچیز مسطح
holm
زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
planation
مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
dunnage
کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
platelet
جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
plasma panel display
وسیله نمایش مسطح باحبابهای کوچک نئون
diaper
[نقش های تزئینی روی سطح صاف و مسطح]
mortarboards
کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
conical flow
تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
gas plasma display
صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
chimney-bar
[نعل درگاه برای شومینه که اغلب از آهن مسطح به شکل اچ یا تی است.]
mortarboard
کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
notebook computer
یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
plano concave
از یک طرف مسطح و از طرف دیگر مقعر
ranged
عبور کردن مسطح کردن
ranges
عبور کردن مسطح کردن
flatten
مسطح کردن بیمزه کردن
range
عبور کردن مسطح کردن
flattens
مسطح کردن بیمزه کردن
gadroon
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com