English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
abatement فروکش جلوگیری
Other Matches
ebbed فروکش
deflation فروکش
let-up فروکش
let up فروکش
refluence فروکش
ebbs فروکش
ebb فروکش
ebbing فروکش
let-ups فروکش
subsidence فروکش
lysis فروکش
quenching فروکش
appeasement فروکش
subside فروکش کردن
lowers فروکش کردن
sudden drawdown فروکش انی
refluent فروکش کننده
lowering فروکش کردن
lowered فروکش کردن
catabatic فروکش کننده
low tide or water گاه فروکش اب
ebb current فروکش کردن اب
abated فروکش کردن
lower فروکش کردن
abates فروکش کردن
drawdown فروکش سطح اب
abate فروکش کردن
low water فروکش اب رودخانه
subsiding فروکش کردن
subsides فروکش کردن
subsided فروکش کردن
abating فروکش کردن
reflow فروکش کردن جریان مجدد
to be fever began to a bate تب شروع کردبه فروکش کردن یا فرونشستن
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
ebbed فروکش کردن افول کردن
ebb فروکش کردن افول کردن
ebbs فروکش کردن افول کردن
ebbing فروکش کردن افول کردن
stoppages جلوگیری
arrested سد جلوگیری
suppression جلوگیری
debarment جلوگیری
arrests سد جلوگیری
countercheck جلوگیری
restraint جلوگیری
obstructions جلوگیری
obstruction جلوگیری
prevention جلوگیری
stoppage جلوگیری
restraints جلوگیری
premunition جلوگیری
contraception جلوگیری
interdiction جلوگیری
interception جلوگیری
forbiddance جلوگیری
arrest سد جلوگیری
suppressive جلوگیری کننده
repessive جلوگیری کننده
rule out جلوگیری کردن
to provide against جلوگیری کردن
to keep back جلوگیری کردن از
suppressor جلوگیری کننده
restrain جلوگیری کردن از
prohibit جلوگیری کردن
prohibiting جلوگیری کردن
prohibits جلوگیری کردن
hinder جلوگیری کردن
hindered جلوگیری کردن
hindering جلوگیری کردن
interceptive جلوگیری کننده
restraining جلوگیری کردن از
hinders جلوگیری کردن
quenchable قابل جلوگیری
preservatives ماده جلوگیری
restrains جلوگیری کردن از
prevenience منع جلوگیری
erosion control جلوگیری از فرسایش
premune ناشی از جلوگیری
preclusive جلوگیری کننده
noise suppression جلوگیری ازپارازیت
letted منع جلوگیری
repressed جلوگیری شده
interdict جلوگیری ممنوعیت
accident prevention جلوگیری از سانحه
checkless غیرقابل جلوگیری
controlment اختیارداری جلوگیری
inhibitor جلوگیری کننده
inhibitive وابسته به جلوگیری
inhibiter جلوگیری کننده
preservative ماده جلوگیری
preventability قابلیت جلوگیری
preventive جلوگیری کننده
preventive عامل جلوگیری
prevent جلوگیری کردن
prevent جلوگیری کردن از
prevented جلوگیری کردن
prevented جلوگیری کردن از
preventing جلوگیری کردن
preventing جلوگیری کردن از
prevents جلوگیری کردن
prevents جلوگیری کردن از
inhibition جلوگیری از بروزاحساسات
inhibitions جلوگیری از بروزاحساسات
pull up جلوگیری کردن
preventible قابل جلوگیری
block age جلوگیری انسداد
preventable قابل جلوگیری
hold in جلوگیری کردن
uncontrollable غیرقابل جلوگیری
checked جلوگیری کردن از
contraception جلوگیری از ابستنی
arrested جلوگیری کردن
rebuff جلوگیری کردن
rebuffed جلوگیری کردن
rebuffing جلوگیری کردن
irrepressible جلوگیری نکردنی
arrests جلوگیری از سقوط
checks جلوگیری کردن از
bridling جلوگیری کردن از
bridles جلوگیری کردن از
inhibit جلوگیری کردن
arrest جلوگیری کردن
holds جلوگیری کردن
quenchless غیرقابل جلوگیری
hold جلوگیری کردن
inhibits جلوگیری کردن
bridle جلوگیری کردن از
bridled جلوگیری کردن از
arrested جلوگیری از سقوط
check جلوگیری کردن از
rebuffs جلوگیری کردن
uncontrollably غیرقابل جلوگیری
stops جلوگیری منع
stopping جلوگیری منع
stopped جلوگیری منع
keeps جلوگیری کردن
keep جلوگیری کردن
stop جلوگیری منع
arrest جلوگیری از سقوط
preservation محافظت جلوگیری
birth control جلوگیری از ابستنی
arrests جلوگیری کردن
inhibit از بروزاحساسات جلوگیری کردن
nailed از انتشارچیزی جلوگیری کردن
prohibitive گران جلوگیری کننده
to avert bankruptcy از ورشکستگی جلوگیری کردن
preservatives جلوگیری کننده از فساد
nail از انتشارچیزی جلوگیری کردن
preventative پیشگیر جلوگیری کننده
contraceptive وسیله جلوگیری از ابستنی
copy protection جلوگیری از اعمال کپی
incontrollable غیر قابل جلوگیری
control بازرسی نظارت جلوگیری
fire control جلوگیری از اتش سوزی
stoppers توپی جلوگیری کننده
controlling بازرسی نظارت جلوگیری
controls بازرسی نظارت جلوگیری
contraceptives وسیله جلوگیری از ابستنی
in order to prevent برای جلوگیری کردن
cutman متخصص در جلوگیری ازخونریزی
corrosion control جلوگیری و کنترل خوردگی
stopper توپی جلوگیری کننده
obstructionist کسیکه برای جلوگیری
curbing جلوگیری لبه پیاده رو
without restraint ازادانه بدون جلوگیری
prevenience خاصیت جلوگیری کننده
snubs جلوگیری سرزنش کردن
snubbing جلوگیری سرزنش کردن
prohibitively بطور جلوگیری کننده
prohibitory گران جلوگیری کننده
snubbed جلوگیری سرزنش کردن
snub جلوگیری سرزنش کردن
curbs جلوگیری لبه پیاده رو
to resist heat از نفوذگرما جلوگیری کردن
to pull short یک مرتبه جلوگیری کردن
curb جلوگیری لبه پیاده رو
curbed جلوگیری لبه پیاده رو
repels نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelling نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelled نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repel نپذیرفتن جلوگیری کردن از
to avoid bankruptcy از ورشکستگی جلوگیری کردن
inhibits از بروزاحساسات جلوگیری کردن
nails از انتشارچیزی جلوگیری کردن
preservative جلوگیری کننده از فساد
out of hand غیر قابل جلوگیری
prevention of discrimination sub commiss کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
antiskid treatment عمل جلوگیری ازسر خوردن
to pick up oneself از افتادن خود جلوگیری کردن
safety regulations ایین نامه جلوگیری از خطر
lacquer preservative لاک جلوگیری کننده از فساد
pick up oneself از افتادن خود جلوگیری کردن
rib to prevent seepage پشت بند جلوگیری از تراوش
water bailiffs مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
head off <idiom> مانع شدن از ،جلوگیری کردن
release denial جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
weak safety جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
get by ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
gateage دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com