Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 73 (5 milliseconds)
English	Persian
sag	فرو رفتگی شکم دادگی
sagged	فرو رفتگی شکم دادگی
sags	فرو رفتگی شکم دادگی
Other Matches
outthrust	شکم دادگی
blow-ups	شکم دادگی
blow-up	شکم دادگی
blow up	شکم دادگی
forfeiture	از دست دادگی
bosh angle	زاویه شکم دادگی
catenary	شکم دادگی زنجیر یا سیم انحنای زنجیر
paddywhack	از جا در رفتگی
intromission	تو رفتگی
dent	تو رفتگی
denting	تو رفتگی
dents	تو رفتگی
shrinkage	اب رفتگی
undermining by water	اب رفتگی کف
depression	تو رفتگی
dented	تو رفتگی
indents	تو رفتگی
indenting	تو رفتگی
erosion	رفتگی
depressions	تو رفتگی
indent	تو رفتگی
jut	پیش رفتگی
jutted	پیش رفتگی
juts	پیش رفتگی
ingo	[تو رفتگی در و پنجره]
ingoing	[تو رفتگی در و پنجره]
lie-by	تو رفتگی دیوار
luxation	در رفتگی استخوان
franticness	ازجادر رفتگی
fluxion	خون رفتگی
excoriation	پوست رفتگی
discoloration	رنگ رفتگی
chafes	پوست رفتگی
chafing	پوست رفتگی
protrusions	پیش رفتگی
dint	تو رفتگی گودی
niche	تو رفتگی در دیوار
niches	تو رفتگی در دیوار
dint	تور رفتگی
protrusion	پیش رفتگی
ire	از جادر رفتگی
chafe	پوست رفتگی
loss	هدر رفتگی
pockets	پیش رفتگی خط جبهه
sinkage	درجه فرو رفتگی
pocket	پیش رفتگی خط جبهه
to push out	پیش رفتگی داشتن
depression	فرو رفتگی موضعی
depressions	فرو رفتگی موضعی
submersion	فرو رفتگی در زیر اب
luxation	در رفتگی مفصل استخوان
corrosion	رفتگی زنگ زدگی
atrophying	تحلیل رفتگی اتروفی
atrophy	تحلیل رفتگی اتروفی
atrophied	تحلیل رفتگی اتروفی
atrophies	تحلیل رفتگی اتروفی
galls	زخم پوست رفتگی ساییدگی
jogged	جلو امدگی یاعقب رفتگی
jogs	جلو امدگی یاعقب رفتگی
depigmentation	بیرنگ شدگی رنگ رفتگی
jogging	جلو امدگی یاعقب رفتگی
jog	جلو امدگی یاعقب رفتگی
gall	زخم پوست رفتگی ساییدگی
pins and needles	احساس مورمور در اثر خواب رفتگی
strain	در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
strains	در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
altar-niche	[تو رفتگی در محراب کلیسا که اغلب نیایشگاه کوچکی است.]
I had pins and needles in my legs.	ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
to have pins and needles	مور مور کردن [در اثر خواب رفتگی]
ground section	بدنه و پیکر اصلی فرش [که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com