Dictiornary-Farsi | فرو ریزش گرانشی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 200 (9 milliseconds)

English	Persian
gravitational collapse	فرو ریزش گرانشی


Other Matches

gravitational potential energy	انرژی پتانسیل گرانشی پتانسیل گرانشی
fallout prediction	محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
gravitational	گرانشی
gravitation	جاذبه گرانشی
gravity davit	جرثقیل گرانشی
gravitational waves	امواج گرانشی
gravitational potential	پتانسیل گرانشی
gravitational mass	جرم گرانشی
gravitational force	نیروی گرانشی
gravitational energy	انرژی گرانشی
gravitational attraction	جاذبه گرانشی
law of gravity	نیروی گرانشی
gravity davit	قایق بالابر گرانشی
gravity chronometer	زمان سنج گرانشی
chuct	ریزش
calvities	ریزش مو
affution	ریزش
affusion	ریزش
abscission	ریزش
affluxion	ریزش
afflux	ریزش
poured	ریزش
pouring	ریزش
pours	ریزش
catarrh	ریزش
coryza	ریزش
effusion	ریزش
effusions	ریزش
outflow	ریزش
inset	: ریزش
insets	: ریزش
come down	ریزش
defluxion	ریزش
perfusion	ریزش
psilosis	ریزش مو
log chute	ریزش
swoop [on]	ریزش [سر]
overflown	ریزش
on the fly	ریزش
depilation	ریزش مو
outflows	ریزش
disembogue	ریزش
disemboguement	ریزش
disengorgement	ریزش
drencher	اب ریزش
fox evil	ریزش مو
inpouring	ریزش
spray	ریزش
gushed	ریزش
overflowed	ریزش
rheumatism	ریزش
spilling	ریزش
sprays	ریزش
influxes	ریزش
spilled	ریزش
precipitation	ریزش
spill	ریزش
infusions	ریزش
infusion	ریزش
overflow	ریزش
spraying	ریزش
sprayed	ریزش
overflows	ریزش
fallout	ریزش
spills	ریزش
sprinkle	ریزش نم نم
influx	ریزش
chute	ریزش
gushes	ریزش
sprinkled	ریزش نم نم
flux	ریزش
sprinkles	ریزش نم نم
pour	ریزش
diffusion	ریزش
gush	ریزش
chutes	ریزش
landslide	ریزش
landslides	ریزش
instillation	ریزش تدریجی
outpourings	بیرون ریزش
outpouring	بیرون ریزش
intinction	ریزش القاء
landslide	ریزش خاک
over flow	طغیان ریزش
gleet	ریزش مخاط
income	ریزش فهور
dewfall	ریزش شبنم
landslides	ریزش خاک
outpour	بیرون ریزش
inflow	ریزش درونی
drop inlet	دریچه ریزش
lachrymation	ریزش اشک
insti	ریزش تدریجی
fallout	ریزش اتمی
pour point	نقطه ریزش
slump	افت ریزش
hair loss	ریزش مو [پزشکی]
alopecia	ریزش مو [پزشکی]
baldness	ریزش مو [پزشکی]
chute	ریزش با سقوط
lopecia	ریزش مو [پزشکی]
loss of hair	ریزش مو [پزشکی]
chutes	ریزش با سقوط
slides	سراشیبی ریزش
slide	سراشیبی ریزش
slumped	افت ریزش
pouring cup	قاشق ریزش
pouring gate	دریچه ریزش
pouring nozzle	شیپوره ریزش
splotch	ریزش یا پاشیدن
pouring platform	سطح ریزش
pouring spout	ناودان ریزش
slumps	افت ریزش
ptyalism	ریزش خیو
rate of pouring	سرعت ریزش
slumping	افت ریزش
mucorrhea	ریزش مخاط
flush pipe	لوله ریزش
castability	قابلیت ریزش
annual preciptation	ریزش سالانه
outflow	ریزش جریان
outflows	ریزش جریان
drop manhole	دهانه ریزش
drip loop	حلقه ریزش اب
snowfalls	برف ریزش
downcome	انحطاط ریزش
downfall	انحطاط ریزش
landfall	ریزش زمین
disemboguement	ریزش گاه
landfalls	ریزش زمین
deplumation	ریزش مژگان
overflowing	فراوان ریزش
pourability	قابلیت ریزش
splashing	صدای ریزش
splashes	صدای ریزش
rock rubble	ریزش سنگ
fall of rock	ریزش سنگ
fail out	ریزش کردن
fallout pattern	شکل ریزش
fall	شیبشکن ریزش
snowfall	برف ریزش
epiphora	اشک ریزش
flow side	ریزش در شیب
splash	صدای ریزش
poured	تراوش بوسیله ریزش
shedding of battery plate	ریزش صفحه باتری
pouring	تراوش بوسیله ریزش
landslip	ریزش خاک کوه
snow inlet	دریچه ریزش برف
rheum	ریزش اب چشم یادهان
rainfall	ریزش باران بارنغگی
flux	اسهال خون ریزش
pours	تراوش بوسیله ریزش
residual	مربوط به ریزش اتمی
stave	شکستن ریزش کردن
landslips	ریزش خاک کوه
dewfall	هنگام ریزش شبنم
instilment	ریزش و تلقین تدریجی
land slip	ریزش سنگ از کوه
head	ارتفاع ریزش سر رولور سر
drip proof enclosure	حفافت در مقابل ریزش اب
haemothorax	ریزش خون درسینه
rheumy	دارای ریزش یازکام
electron disintegration	فرو ریزش الکترونی
infalling	ریزش بسوی درون
fallout pattern	نمونه ریزش اتمی
pour	تراوش بوسیله ریزش
pouring	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
haemorrhaging	خون ریزش نزف الدم
hemorrhaged	خون ریزش نزف الدم
hemorrhages	خون ریزش نزف الدم
pour	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
indravgnt	ریزش چیزی سوی درون
hemorrhaging	خون ریزش نزف الدم
indraght	ریزش چیزی بسوی درون
poured	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
pours	ریزش بلا انقطاع ومسلسل
indraft	ریزش چیزی بسوی درون
haemorrhage	خون ریزش نزف الدم
haemorrhaged	خون ریزش نزف الدم
haemorrhages	خون ریزش نزف الدم
rain wash	فرسایش ناشی از ریزش باران
landslides	ریزش خاک کوه کنار جاده
landslide	ریزش خاک کوه کنار جاده
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something	جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
moderator lamp	چراغی که ریزش نفت انرامیتوان میزان کرد
fallout wind vector plot	طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
nappe	تیغه ابی که روی سرریز یابند ریزش میکند
extravasattion	خروج ازمجرای طبیعی ریزش خون وغیره درانساج بدن
emission theory	فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
rainout	ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
moult	[پودنما شدن فرش در اثر از دست دادن پرزها، ریزش الیاف از سطح فرش]
area of military significant fallout	منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
collapse pressure	حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
rain discharge	حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
hemorrhage	خون ریزی خون ریزش
clean weapon	جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
drop zone	منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
splash proof enclosure	حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب