English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English Persian
oxidative phosphorylation فسفریل دار کردن همراه بااکسایش
Other Matches
oxidative phosphorylation فسفریل دار کردن اکسایشی
phosphoryl group گروه فسفریل
attributes هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributing هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to go along همراه رفتن همراهی کردن
sob همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobbing همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobs همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobbed همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
peer to peer network شبکه همراه به همراه
utility برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
concomitant همراه
accompanied by همراه
participant همراه
participants همراه
attendants همراه
mid- همراه با
mid همراه با
along همراه
acologte همراه
company همراه
companies همراه
non concurrent نا همراه
secondary planet همراه
to fight with the enemy همراه = با
bundled همراه
attendant همراه
comrade همراه
in company with همراه
on همراه
accompanying همراه
comrades همراه
to accompany همراه شدن
escorts همراه بدرقه
escort همراه بدرقه
accompanied همراه بودن
attends همراه بودن
to come along همراه امدن
attending همراه بودن
escorting همراه بدرقه
escorted همراه بدرقه
spasmodic همراه با انقباضات
fraught دارا همراه
door bundle بار همراه
companion همراه همدم
to keep company with همراه بودن با
on one's coat-tails <idiom> همراه کس دیگر
to go along همراه شدن
spasmodically همراه با انقباضات
good luck to you خدا به همراه
attend همراه بودن
go along همراه رفتن
convoy همراه رفتن
accompanying sound صدای همراه
accompanying fire اتش همراه
accompanying cargo بار همراه
unaccompanied بدون همراه
accompanier همراه مصاحب
accompanies همراه بودن
accommpanying element عنصر همراه
indiental music موزیک همراه
convoys همراه رفتن
Accompanied by. Together with . به اتفاق (همراه )
come along with me همراه من بیائید
unbundled غیر همراه
sick headache سردرد همراه با
compeer قرین همراه
bon voyage خدا به همراه
accompany همراه بودن
associated sound صدای همراه
accompanying supplies تدارکات همراه
corps artillery توپخانه همراه سپاه
wave off فرود همراه با سایش
typhoons توفان همراه با باران
typhoon توفان همراه با باران
ice storm طوفان همراه باتگرگ
herewith همراه این نامه
incorrect نادرست یا به همراه خطا
bitumen macadam سنگریزی همراه با قیر
to carry a watch ساعت همراه داشتن
bundled software نرم افزار همراه
attendant همراه نگهبان کشیک
to accompany همراه کسی رفتن
Bring your friend along. دوستت را همراه بیاور
participative انبازی کننده همراه
attendants همراه نگهبان کشیک
to go along همراه کسی رفتن
japko chagi ضربه پا همراه گرفتن پا
kick boxing بوکس همراه با لگد
savate بوکس همراه با لگد
amaurotic idiocy کانایی همراه با نابینایی
to bid a persong به کسی خدابه همراه گفتن
chaperon همراه دختران جوان رفتن
thundershower رگبار همراه با رعد وبرق
Nothing to declare همراه نداشتن کالاهای گمرکی
door bundle بار پرتابی همراه با چترباز
aerial cartwheel مارپیچ همراه با پرش وچرخش
grand mal صرع همراه با تشنج وغش
RIFF ماده بزرگ همراه ID RIFF.
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
landing attack تک همراه با پیاده شدن به ساحل
company گروهان همراه کسی رفتن
companies گروهان همراه کسی رفتن
chaperons همراه دختران جوان رفتن
chaperones همراه دختران جوان رفتن
to cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
chaperone همراه دختران جوان رفتن
dysuria ادرار همراه با سوزش واشکال
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
to call on the cell phone با تلفن همراه زنگ زدن
thunderstorms توفان همراه بااذرخش وصاعقه
thunderstorm توفان همراه بااذرخش وصاعقه
hit it off with someone <idiom> بهترین همراه با کسی داشتن
ballets اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
real number عددی که با بخش کسری همراه است .
ballet اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
rear takedown with outside singleleg byl زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ
multidimensional تعداد آرایههای موازی به همراه عمق
sidestep traverse صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
oratorios قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
oratorio قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
subscripted variable عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
callithump رژه پر سروصدایی همراه باکرنا و بوق
chaperon شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
striptease رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
cell phone users while driving کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
knobstick کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
coloraturas خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
chaperone شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperons شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
indiental music ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
chaperones شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
coloratura خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
share استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
cantatas شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
shared استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
do [verb] روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
fortis دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
conditorium [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
strophe چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
cantata شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
milk leg ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
desks میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
desk میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
shares استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
cash with order پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
conditivum [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
repeating key روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
slapstick نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
camp followers اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
camp follower اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
users متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
user متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
bugs خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bundled software نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
bugging خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
best rate of climb speed سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
squire of dames کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
blizzards باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
blizzard باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
bug خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
creptation تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
female استدلالی به همراه سوکتهایی که سوزنهای اتصال نری وارد آن می شوند
attachment فایل نام دارای که همراه یک پیامیست الکترونیکی ارسال میشود
processes ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
process ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
to play gooseberry همراه دونفرعاشق ومعشوق راه افتادن وموی دماغ انهاشدن)
wires کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
wire کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
crabs پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
pinout شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
crab پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
form ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
formed ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
forms ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
break-dancing گونهای رقص جدید که همراه است با عملیات آکروباتیک و چرخشهای تند
record لیست فیلدهایی که رکوردرا تشکیل می دهند با هم همراه طول ونوع داده انها
cist [قبر ماقبل تاریخ مانند جعبه که اغلب همراه با سنگ نشانه بود.]
acid house نوعی موسیقی رقص کهاصولا با استفاده از مواد مخدر توهمزا همراه است
multimedia کامپیوتری که میتواند برنامههای چند رسانهای را اجرا کند. به همراه کارت صدا
tables لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabling لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabled لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
SIMD معماری کامپیوتر موازی که تعدادی ACU و باس داده به همراه یک واحد کنترا دارد
covering letters نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
We consider it a great honor to have you here with us tonight. این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
IBM کامپیوتر شخصی بر پایه IBM PC ولی به همراه درایو دیسک سخت داخلی و باس ISA
covering letter نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
technical escort پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
antigone دختری که همراه پدر نابینای خود به اتیکا رفت و تا زمان مرگ پدرش اورا خدمت کرد
fullest کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
full کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
chassis فریم فلزی که تختههای مدار را به همراه سیم ها و سوکتهای لازم در سیستم کامپیوتری پوشش داده است
documented 1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com