Dictiornary-Farsi | فشار ساده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (12 milliseconds)

English	Persian
simple compression	فشار ساده


Search result with all words

unconfined compression test	ازمایش فشار ساده
Other Matches

simple design	طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
basic	یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics	یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
cabin pressure	فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
mirror carpet	طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
pressurized cabin	اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve	شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
structures	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring	با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
pitot static system	سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure	فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve	شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio	نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic	دارای فشار یکسان خط هم فشار
low head plant	نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric	ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber	مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level	سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer	ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
pitot pressure	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears	متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
low voltage distribution system	شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric	مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
clean	ساده
plainer	ساده
cleaned	ساده
taffetized	ساده
plainest	ساده
plains	ساده
inexpensive	ساده
unmeaning	ساده
artless	ساده
incomposite	ساده
unaadorned	ساده
untutored	ساده
plain	ساده
positive	ساده
fructose	ساده
charmless	ساده
freestanding	ساده
free spoken	ساده گو
unceremonious	ساده
unceremoniously	ساده
daff	ساده دل
naive	ساده
simpleminded	ساده دل
fanciless	ساده
simplex	ساده
idiots	ساده
idiot	ساده
cleanest	ساده
cleans	ساده
incomplex	ساده
downright	ساده
semplice	ساده
simplistic	ساده
frugal	ساده
unassuming	ساده
homespun	ساده
simple minded	ساده دل
unsophisticated	ساده
fraudless	ساده
sheepishly	ساده دل
seemly <adj.>	ساده دل
good-humored	ساده دل
expansive <adj.>	ساده دل
conversable <adj.>	ساده دل
simpler	ساده دل
explicit	ساده
slick	ساده
innocent <adj.>	ساده دل
simple-hearted <adj.>	ساده دل
bald	ساده
balder	ساده
baldest	ساده
baldly	ساده
sheepish	ساده دل
clodhopper	ساده
clodhoppers	ساده
plain hearted	ساده دل
simple hearted	ساده دل
slickest	ساده
unaffected	ساده
naif	ساده
simplest	ساده دل
simpler	ساده
simple	ساده دل
simple	ساده
simplest	ساده
naivete	ساده لوحی
martin	ساده لوح
lamblkin	ساده لوح
lamblike	ساده لوح
infrugal	غیر ساده
gullibility	ساده لوحی
plain clothes	ساده پوش
free spokenness	ساده گویی
plain-clothes	ساده پوش
pick wickian	ساده بی تکلف
perfect gazes	گازهای ساده
phoneme	صدای ساده
phonemes	صداهای ساده
overhand knot	گره ساده
gowk	ساده لوح
natively	بطور ساده
ingenue	دختر ساده
gobemouche	ساده لوح
galah	ساده لوح
gaby	ساده لوح
frugal food	خوراک ساده
in plain english	به انگلیسی ساده
primitive	شکل ساده
sketch	طرح ساده
sketch	نقشه ساده
sketched	طرح ساده
sketched	نقشه ساده
sketches	طرح ساده
reductions	ساده سازی
reduction	ساده سازی
ingenuous	صاف و ساده
sketches	نقشه ساده
simpleton	ساده لوح
simpletons	ساده لوح
navvies	کارگر ساده
navvy	کارگر ساده
goof	ادم ساده
simplifying	ساده سازی
simplifies	ساده کردن
dupes	ساده لوح
duped	ساده لوح
dupe	ساده لوح
goofs	ادم ساده
goofing	ادم ساده
goofed	ادم ساده
simplifies	ساده سازی
simplify	ساده کردن
simplify	ساده سازی
simplifying	ساده کردن
penny whistle	نی لبک ساده
credulity	ساده لوحی
credulous	ساده لوح
lambs	ادم ساده
simplified	ساده شده
simple interest	سود ساده
king post truss	خرپای ساده
basic circuit	مدار ساده
booby	ساده لوح
book keeping by single e.	دفترداری ساده
cats paw	ساده لوح
clean bill	برات ساده
clean bill of lading	بارنامه ساده
clean collection	وصولی ساده
dupable	ساده لوح
empirical formula	فرمول ساده
lamb	ادم ساده
simplistic	ساده طبع
simplification	ساده سازی
fall guys	ساده لوح
fall guy	ساده لوح
credulousness	ساده لوحی
nincompoop	ساده لوح
nincompoops	ساده لوح
open-and-shut	ساده واضح
open and shut	ساده واضح
simplifications	ساده سازی
penny whistles	نی لبک ساده
flat rate	نرخ ساده
reduces	ساده کردن
simple correlation	همبستگی ساده
simple distillation	تقطیر ساده
simple eye	چشم ساده
simple fraction	کسر ساده
underhand service	سرویس ساده
take it easy <idiom>	ساده بگیر
baring	ساده اشکار
barest	ساده اشکار
bares	ساده اشکار
liquidation	ساده سازی
simple bending	خمش ساده
simple truss	خرپای ساده
reducing	ساده کردن
simplex channel	مجرای ساده
plain design	طرح کف ساده
simple attack	حمله ساده
simple average	میانگین ساده
simple beam	تیره ساده
single bond	پیوند ساده
simple beam	تیر ساده
barer	ساده اشکار
(a) snap <idiom>	خیلی ساده
single bevel but weld	جوش لب به لب "وی " ساده
single entry	حسابداری ساده
smpleton	ساده لوح
soft eye	چشمی ساده
sot	ساده لوح
unskilled worker	کارگر ساده
unfigured	بی صورت ساده
two time	دو حرکت ساده
plainly	بطور ساده