English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
compander فشرده و نافشرده کننده
Other Matches
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
principal types of foot فشرده کننده آب سنگین
pneumatic پرباد کار کننده باهوای فشرده دارای چرخ یا
self- فایل فشرده که حاوی برنامهای است که محتوای آن را از حالت فشرده در می آورد
congested فشرده انباشته شده بهم فشرده
adaptive channel allocation استاندارد CCITT که بیان کننده یک روش برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتال است
Intel فناوری نرم افزاری ساخت intel که به کامپیوتر اجازه میدهد تا تصاویر ویدیویی فشرده را ذخیره و بازیابی کند با استفاده از روشهای فشرده سازی نرم افزاری
Indeo فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
companding دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
compressed فشرده
squeeze فشرده
squeezed فشرده
squeezes فشرده
condensed فشرده
squeezing فشرده
condensed به هم فشرده
congested در هم فشرده
compressive فشرده
strained فشرده
intensive فشرده
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
dice رقابت فشرده
alloy steel فولاد فشرده
concise لب گو فشرده ومختصر
depressed فشرده شدن
ice crete بتون فشرده
packed decimal دهدهی فشرده
condensed type چاپ فشرده
condensive load بار فشرده
diced رقابت فشرده
succinct مجمل فشرده
fasciated بهم فشرده
mass practice تمرین فشرده
seried بهم فشرده
dicing رقابت فشرده
packs فشرده سازی
pack فشرده سازی
massive گنده فشرده
massively گنده فشرده
dices رقابت فشرده
compressed air هوای فشرده
repressed brick اجر فشرده
laser دیسک فشرده
steel aloy فولاد فشرده
lasers دیسک فشرده
package program برنامه فشرده
incompressible فشرده نشدنی
press board مقوای فشرده
compactions فشرده سازی
compaction فشرده سازی
compact section مقطع فشرده
compact disk دیسک فشرده
press part بخش فشرده
coarctate بهم فشرده
compressing هم فشرده کردن
condensed type نوع فشرده
compress هم فشرده کردن
compresses هم فشرده کردن
packing فشرده سازی
compressed file فایل فشرده
cast up فشرده کردن
crushed <adj.> <past-p.> فشرده شده
cast iron فولاد فشرده
compacts بهم فشرده خلاصه
massive ساختمان فشرده ماسیو
decompress ناهم فشرده کردن
die pressed part بخش فشرده حدیدهای
massively ساختمان فشرده ماسیو
compacting بهم فشرده خلاصه
compacted بهم فشرده خلاصه
caisson foundation پی سازی با هوای فشرده
packed snow برف فشرده شده
compacts جمع وجور فشرده
presses تاکتیک دفاعی فشرده
press تاکتیک دفاعی فشرده
laminated plastic material ماده فشرده متورق
prestressed concrete بتن پیش فشرده
compact جمع وجور فشرده
compact بهم فشرده خلاصه
compacted جمع وجور فشرده
air compressor هوای فشرده ساز
compacting جمع وجور فشرده
forced alternating current جریان متناوب فشرده
repressed brick اجر فشرده شده
bumped بار فشرده شده
condensed structural formula فرمول ساختاری فشرده
packed decimal عدد اعشاری فشرده
packing density تراکم فشرده سازی
CD audio روی دیسک فشرده
CD DA روی دیسک فشرده
pinch effect اثر فشرده سازی
discs مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
air lift دستگاه ابکش با هوای فشرده
CDs دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
compacting روی دیسک فشرده را میدهد
compaction فشرده سازی متراکم کردن
compacted روی دیسک فشرده را میدهد
CD دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
A crash language course . دوره فشرده آموزش زبان
disc مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
compact روی دیسک فشرده را میدهد
compacts روی دیسک فشرده را میدهد
image فشرده سایز داده یک تصویر
mode قالب کدگذاری دیسکهای فشرده
images فشرده سایز داده یک تصویر
fractal روش فشرده سازی تصاویر
modes قالب کدگذاری دیسکهای فشرده
file compression utility برنامه کمکی فشرده کردن فایل
discrete الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
to swot [British E] for an exam فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
to cram فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
to mug up [British E] for an exam فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
compress فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compresses فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
international file format استاندارد فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-LD
compressing فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
IFF استاندارد برای فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-CD
pneumatic disatch بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
phalanx دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanxes دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
photo finish استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
asymmetric video compression استفاده از کامپیوتر قوی برای فشرده سازی تصویر
compressor برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
CSLIP گونهای از پتروکل SLIP که داده را پیش از ارسال فشرده میکند
compressors برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
reducing تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
reduces تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
reduce تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
pic الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیو DVI شرکت Intel
blast hole drill مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
CD E فرصتی که اجازه ضبط و پاک کردن داده را از دیسک فشرده میدهد
decompression تبدیل یک تصویر یا فایل داده فشرده به حالتی که قابل دیدن شود
pictured الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
picture الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
pictures الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
picturing الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
CD I این استاندارد شامل توابع کد گذاری فشرده سازی و نمایش است
CD جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
CDs جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
CD quality چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
mdr ثباتی در CPU که داده را پیش از پردازش یا حرکت به محلی از حافظه فشرده میکند
compact قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compacts قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compacted قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
FIF فرمت فایل برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی که فشرده شده اند
compacting قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
fractal قالب فایل برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی که فشرده شده اند
portable کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
DoubleSpace برنامه نرم افزاری که بخشی از DOS-MS است و باعث فشرده سازی دیسک میشود
hovercrafts رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
pcm روش ذخیره سازی صدا در قالب دقیق و فشرده توسط کارتهای صوتی قوی
JPEG++ حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
hovercraft رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
DV I سیستمی که نحوه فشرده سازی و نمایش سیگنالهای صوتی و تصویری روی کامپیوتر را نشان میدهد
Huffman code کد فشرده سازی داده که حروف ای که اغلب نرخ می دهند فضای بیت کمتری اشغال می کنند
compression نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
JPEG استانداردی که نحوه ذخیره سازی تصاور گرافیکی را به صورت فشرده در فایل روی دیسک بیان میکند
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
DCC نور مغناطیسی در یک جعبه فشرده که برای ذخیره سازی دادههای کامپیوتری یا سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتالی به کار می رود
winchester disk دیسک سخت با فرفیت بالا و فشرده که به صورت توکار در سیستم کامپیوتری وجود دارد و قابل حذف شدن نیست
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
pneumaticity خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
ADPCM استاندارد CCITT برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتالی
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
tar سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
production الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
productions الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
simm تخته مدار کوچک و فشرده با یک لبه اتصال در امتداد یک لبه که قط عات حافظه فرفیت را حمل میکند
PLV الگوریتم فشرده سای ویدیو با بالاترین کیفیت که با ترتیب ویدیو تمام متحرک DVI کار میکند
icing مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
air turbine starter استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
lossless compression روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
compacted فشرده کردن بهم متصل کردن
compacting فشرده کردن بهم متصل کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com