Dictiornary-Farsi | فضای تاریک فارادی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
faraday dark space	فضای تاریک فارادی


Other Matches

aston dark space	فضای تاریک استن
crookes dark space	فضای تاریک کاتد
crookes dark space	فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space	فضای تاریک کاتد
anode dark space	فضای تاریک اند
cathode dark space	فضای تاریک کاتد
hittorf dark space	فضای تاریک هیتورف
faraday's law	قانون فارادی
faradic current	جریان فارادی
bin storage space	فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
ullage	فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
subfuscous	تاریک
dimmed	تاریک
dim	تاریک
lackluster	تاریک
aphotic	تاریک
dims	تاریک
dusky	تاریک
caliginous	تاریک
gloomy	تاریک
stygian	تاریک
ambiguous	تاریک
nighted	تاریک
nubilous	تاریک
gloomiest	تاریک
gloomier	تاریک
darkest	تاریک
pitch dark	تاریک
darker	تاریک
dark	تاریک
murk	تاریک
darkle	تیره تاریک
blinds	تاریک ناپیدا
blinded	تاریک ناپیدا
overshadows	تاریک کردن
dark current	جریان تاریک
gloom	تاریک کردن
cimmerian	فلمانی تاریک
oubliette	حبس تاریک
obtenebrate	تاریک کردن
umbra	نقطه تاریک
duskish	اندکی تاریک
somber	تاریک غم انگیز
darkener	تاریک کننده
tenebrific	تاریک کننده
dark lines	خطوط تاریک
blind	تاریک ناپیدا
tenebrous	تاریک کننده
overshadow	تاریک کردن
to grow dark	تاریک شدن
overshadowed	تاریک کردن
duskily	تاریک وار
darken	تاریک شدن
darken	تاریک کردن
twilight	تاریک و روشن
alley way	کوچه تاریک
dim	: کم نور تاریک
darkrooms	تاریک خانه
black holes	زندان تاریک
black hole	زندان تاریک
twilit	تاریک وروشن
sombre	تاریک غم انگیز
benighted	شب زده تاریک
dusk	تاریک نمودن
dusk	تاریک وروشن
obscurantism	تاریک اندیشی
darkroom	تاریک خانه
twilight	تاریک روشن
tenebrific	تاریک وتیره
dimmed	: کم نور تاریک
camera obscura	تاریک خانه
cat eyed	تاریک بین
darkish	نسبتا تاریک
darkens	تاریک کردن
darkens	تاریک شدن
darkening	تاریک کردن
darkening	تاریک شدن
electrode dark current	جریان تاریک
dims	: کم نور تاریک
overshadowing	تاریک کردن
dimmest	تاریک تیره کردن
nautical twilight	تاریک و روشن دریایی
dark trace screen	صفحه تصویر تاریک
darken ship	تاریک کردن ناو
obfuscate	مبهم و تاریک کردن
obfuscation	مبهم و تاریک کردن
dark trace tube	لامپ تصویر تاریک
murkilly	بطور تاریک یا تیره
aphotic stratum	طبقه تاریک اقیانوس
dark line spectrum	طیف خطوط تاریک
dimmer	تاریک تیره کردن
aphotic zone	لایه تاریک اقیانوس
aphotic stratum	لایه تاریک اقیانوس
gloaming	غروب تاریک و روشن
sombrely	بطور تاریک یا افسرده
aphotic zone	طبقه تاریک اقیانوس
astronomical twilight	تاریک وروشن نجومی
dimmed	تاریک تیره کردن
dims	تاریک تیره کردن
In the dark corner of the room .	در گوشه تاریک اطاق
pitchy	قیرگون سیاه و تاریک
It is getting dark .	هوادارد تاریک می شود
It's too dark.	آن خیلی تاریک است.
dim	تاریک تیره کردن
the narrow house	خانه تنگ و تاریک
tenebrous	تاریک وتیره تاریکی اور
camera obscura	اطاقک تاریک جعبه عکاسی
Twilight . In the dusk of the evening .	گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
becloud	با ابر پوشاندن تاریک کردن
ink	مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
inks	مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
Try to be home before dark.	سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
dusk	تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
aerospace projection operations	عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
The darkest hour is that before the down. <proverb>	تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
carpet moth	بید فرش که خصوصا در جاهای تاریک و کم نور الیاف پشم فرش را مورد حمله قرار می دهد
campus	فضای باز
clearance	فضای بازی
reflector space	فضای بازتابی
campuses	فضای باز
covered space	فضای سر پوشیده
dead space	فضای مرده
deep space	فضای سه بعدی
dead space	فضای راکد
acceleration space	فضای شتاب
subspace	فضای فرعی
eucleadian space	فضای اقلیدسی
opens	فضای باز
cavity	فضای خالی
cavities	فضای مجوف
cavities	فضای خالی
cellarage	فضای زیرزمین
coordination sphere	فضای کوئوردیناسیون
covered space	فضای پوشیده
biosphere	فضای زیست
workspace	فضای کاری
cylinder capacity	فضای سیلندر
danger space	فضای خطرناک
work space	فضای دایر
bad break	فضای خالی
vacuity	فضای خالی
boot	فضای ترانک
atmospheric environement	فضای جوی
open	فضای باز
opened	فضای باز
cavity	فضای مجوف
life space	فضای زیست
lebensraum	فضای حیاتی
lacuna	فضای خالی
open area	فضای ازاد
image space	فضای تصویر
void	فضای خالی
hollow space	فضای توخالی
gross space	فضای کلی
phase space	فضای فازی
phase space	فضای فاز
vacuums	فضای تهی
airspace	فضای هوایی
out of door	فضای ازاد
space	فضای خالی
aerospace	فضای هوایی
aerospace	فضای ماوراء جو
spaces	فضای خالی
vacuum	فضای تهی
vacuumed	فضای تهی
vacuuming	فضای تهی
out of doors	فضای ازاد
floorage	فضای صحن
expanse	فضای زیاد
psychological space	فضای روانی
expanses	فضای زیاد
mask	پوشاندن فضای
fornix	فضای مجوف
masks	پوشاندن فضای
free space	فضای ازاد
free space	فضای خالی
floor space	فضای اشکوب
clearance	فضای بیکار
glades	فضای میان جنگل
address apace	فضای آدرس دهی
buncher space	فضای تحمیل سرعتی
atmospheres	فضای اطراف هرجسمی
vector space	فضای خطی [ریاضی]
linear space	فضای خطی [ریاضی]
inane	چرند فضای نامحدود
atmosphere	فضای اطراف هرجسمی
metric space	فضای متری [ریاضی]
airspace [over a country]	فضای هوایی [در کشوری]
landscape garden	طراحی فضای سبز
margins	زمان یا فضای اضافی
to close airspace	محصورکردن فضای هوایی
perimeters	فضای احاطه کننده
topological space	فضای توپولوژیک [ریاضی]
margin	زمان یا فضای اضافی
metric space	فضای متریک [ریاضی]
linear space	فضای برداری [ریاضی]
airspace control	کنترل فضای هوایی
perimeter	فضای احاطه کننده
glade	فضای میان جنگل
fanfares	نمایش در فضای باز