English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
foresheets فضای جلوی قایق
Other Matches
fore جلوی قایق
bowing قسمت جلوی قایق
bows قسمت جلوی قایق
bowed قسمت جلوی قایق
afterleech بادبان جلوی قایق
bow قسمت جلوی قایق
ante-choir [فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
wash حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head up بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
boat space فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
canopy روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
tacked سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
frontward جلوی
feont جلوی
former جلوی
showboat قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
prior پیشین جلوی
before my very eyes جلوی چشمهایم
at the fore در جلوی کشتی
in the way جلوی راه
sincipital واقع در جلوی سر
forward جلوی گستاخ
fore جلوی درجلو
forwarded جلوی گستاخ
I walked past the shop ( store ) . از جلوی فروشگاه گذشتم
to get in the way جلوی راه را گرفتن
to stop the bus جلوی اتوبوس را گرفتن
decks سکوی جلوی تانک
ackermanaxle محور جلوی اتومبیل
decked سکوی جلوی تانک
deck سکوی جلوی تانک
wind screen شیشه جلوی اتومبیل
bowling crease خط موازی جلوی پایه ها
prowords کلمات جلوی جملات
forward area منطقه جلوی رزم
anticum جرز جلوی معبد
under one's nose <adv.> جلوی چشم کسی
windshield شیشه جلوی اتومبیل
windshields شیشه جلوی اتومبیل
googol عدد یک با صد صفر در جلوی ان
front wing گلگیر جلوی اتومبیل
Get out of my sight! <idiom> از جلوی چشمم دور شو!
head sail بادبان جلوی دکل
nose spray بسکهای جلوی گلوله
Get out of my face! <idiom> از جلوی چشمم دور شو!
front mud guard گلگیر جلوی اتومبیل
forward echelon رده جلوی نبرد
camber انحنای جلوی اسکی
cambers انحنای جلوی اسکی
To keep prices down. جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
Accidents wI'll happen . جلوی اتفاق رانتوان گرفت
To teach grandma to suck eggs. جلوی لوطی معلق زدن
nip in the bud <idiom> از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to bridle one's own tongue جلوی زبان خودرا گرفتن
hold one's fire <idiom> جلوی زبان خود را گرفتن
forwards سه بازیگر جلوی تور والیبال
front wheel suspension اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
forebody بدنه قسمت جلوی ناو
metopon قسمت جلوی زائده جلومغز
foresail بادبان سه گوش در جلوی دکل
forward bow spring فنر جلوی سینه کشتی
jibbing بادبان سه گوشه جلوی دکل
foreshores لبه جلوی ساحل دریا
foreshore لبه جلوی ساحل دریا
jib بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbed بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibs بادبان سه گوشه جلوی دکل
to block [hold up] (the) traffic جلوی رفت و آمد را گرفتن
to nip something in the bud از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
foreland زمین جلوی موضع دماغه سنگر
fore and aft واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
panel قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
panels قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
Drop me by the phone booth. مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
to get in somebody's way جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
There is nothing to prevent me. هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
Come and get warm by the fire . بیا جلوی آتش که گرم بشوی
It took place under my very eyes. درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. جلوی پدرش سیگار نمی کشد
anti dazzle vizor سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
It is never too late to mend. هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
Drop me off in front of the train station! من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
fore check جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
to bolt somebody out [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
tacked گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
mizzen staysail بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
tacks گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacking گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
leading point نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
tack گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
hold one's tongue <idiom> جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
You are going to gain weight. if you let yourself go. اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
He parked the car right in front of the garage. درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
You are roasting yourself in front of the fire . خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
zero stage طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
center of gravity envelope تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
muzzle boresight حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
to swat the ball away با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
course line shot تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
I dare you to say it to his face. خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
balanced control surfaces سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
to let rip حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن [اصطلاح روزمره]
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
nose gear قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
intermediate area منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
seen fire اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
antistatic mat پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
moustaches سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
bad break فضای خالی
biosphere فضای زیست
airspace فضای هوایی
cavity فضای مجوف
acceleration space فضای شتاب
gross space فضای کلی
opened فضای باز
hollow space فضای توخالی
open فضای باز
opens فضای باز
aerospace فضای ماوراء جو
dead space فضای مرده
mask پوشاندن فضای
cavities فضای خالی
boot فضای ترانک
campuses فضای باز
dead space فضای راکد
danger space فضای خطرناک
deep space فضای سه بعدی
covered space فضای سر پوشیده
eucleadian space فضای اقلیدسی
covered space فضای پوشیده
floorage فضای صحن
floor space فضای اشکوب
atmospheric environement فضای جوی
expanse فضای زیاد
coordination sphere فضای کوئوردیناسیون
cylinder capacity فضای سیلندر
masks پوشاندن فضای
campus فضای باز
free space فضای خالی
free space فضای ازاد
cellarage فضای زیرزمین
cavity فضای خالی
out of doors فضای ازاد
cavities فضای مجوف
fornix فضای مجوف
expanses فضای زیاد
image space فضای تصویر
space فضای خالی
open area فضای ازاد
out of door فضای ازاد
clearance فضای بازی
phase space فضای فاز
phase space فضای فازی
clearance فضای بیکار
work space فضای دایر
workspace فضای کاری
spaces فضای خالی
psychological space فضای روانی
aerospace فضای هوایی
subspace فضای فرعی
void فضای خالی
life space فضای زیست
vacuums فضای تهی
vacuity فضای خالی
vacuuming فضای تهی
lacuna فضای خالی
vacuumed فضای تهی
vacuum فضای تهی
reflector space فضای بازتابی
lebensraum فضای حیاتی
redout قرمز شدن یا سرخ شدن میدان دید یا جلوی چشم انسان
observers نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observer نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
wave kick حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover. اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
an irrepressible person نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
trough of the sea فضای میان دو موج
catcher space فضای اوسیلاسیون زای
Euclidean space فضای اقلیدسی [ریاضی]
cathode dark space فضای تاریک کاتد
buncher space فضای تحمیل سرعتی
anode dark space فضای تاریک اند
cathode glow فضای روشن کاتد
vector space فضای برداری [ریاضی]
airspace control کنترل فضای هوایی
address apace فضای آدرس دهی
perimeters فضای احاطه کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com