Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
gross motor activity
فعالیت حرکت عمده
Other Matches
major activity
قسمت عمده فعالیت عمده
bodies
گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
body
گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
major command
فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
acting
فعالیت
actuality
فعالیت
activeness
فعالیت
activity
فعالیت
stirred
فعالیت
activities
فعالیت
function
فعالیت
functions
فعالیت
stirs
فعالیت
stirrings
فعالیت
stir
فعالیت
functioned
فعالیت
exercise
فعالیت
exercised
فعالیت
activation
فعالیت
exercises
فعالیت
chiefs
عمده
stapling
عمده
primary
عمده
majoring
عمده
chief
عمده
archical
عمده
prime
عمده
primes
عمده
primed
عمده
majored
عمده
bulk
عمده
principal
عمده
principals
عمده
staple
عمده
stapled
عمده
only
عمده
head
عمده
major
عمده
prima
عمده
essential
<adj.>
عمده
mainline
عمده
materials
عمده
material
عمده
copacetic
عمده
mainlined
عمده
significantly
عمده
quintessential
<adj.>
عمده
mainlines
عمده
major
<adj.>
عمده
significant
عمده
main
عمده
essentials
عمده
essential
عمده
leading
عمده
vital
<adj.>
عمده
copesetic
عمده
substantive
[essential]
<adj.>
عمده
mainlining
عمده
hey day
روز پر فعالیت
ventures
فعالیت اقتصادی
auxiliary activity
فعالیت فرعی
reactivation
فعالیت مجدد
ventured
فعالیت اقتصادی
venture
فعالیت اقتصادی
activity of soil
فعالیت خاک
activity rate
نرخ فعالیت
activity quotient
بهر فعالیت
inactivity
عدم فعالیت
activity ratio
نسبت فعالیت
activity time
زمان هر فعالیت
business activity
فعالیت بازرگانی
activity wheel
گردونه فعالیت
venturing
فعالیت اقتصادی
inaction
بدون فعالیت
low activity
فعالیت پایین
event
عمل یا فعالیت
optical activity
فعالیت نوری
operational environment
محیط فعالیت
publicity drive
فعالیت تبلیغاتی
critical activity
فعالیت بحرانی
somatotonic
فعالیت گرا
operating level
سطح فعالیت
advertising campaign
فعالیت تبلیغاتی
operant
فعالیت کننده
off year
سال کم فعالیت
events
عمل یا فعالیت
random activity
فعالیت تصادفی
activity coefficient
ضریب فعالیت
activity cycle
چرخه فعالیت
somatotonia
فعالیت گرایی
activity light
چراغ فعالیت
activate
به فعالیت پرداختن
activated
به فعالیت پرداختن
activates
به فعالیت پرداختن
activating
به فعالیت پرداختن
activation
به فعالیت دراوردن
activity analysis
تحلیل فعالیت
politicking
فعالیت سیاسی
on stream
درحال فعالیت
activity drive
سائق فعالیت
cerebration
فعالیت مغزی
activity chart
نمودار فعالیت
turn over
عایدی فعالیت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
leading
عمده برجسته
grossed
عمده ناخالص
wholesaler
عمده فروش
major end item
اقلام عمده
masses
قسمت عمده
the great vassals
اقطاعداران عمده
massing
قسمت عمده
major depression
افسردگی عمده
stapled
کالای عمده
motifs
شکل عمده
majoring
مهم عمده
motif
شکل عمده
host troop
قوای عمده
wholesalers
عمده فروش
mass
قسمت عمده
on
در مسیر عمده
primary planets
سیارات عمده
majors
اتحادیههای عمده
central war
جنگ عمده
be-all and end-all
عامل عمده
principal town
شهر عمده
gist
مطلب عمده
lion's share
بخش عمده
grosses
عمده ناخالص
dominant
نمایان عمده
mainspring
سبب عمده
materially
بطور عمده
wholeseller
عمده فروش
protagonists
بازیگر عمده
major foul
خطای عمده
protagonist
بازیگر عمده
principal cause
جهت عمده
chiefly
بطور عمده
major product
تولیدات عمده
major sort
جورسازی عمده
oeuvre
کار عمده
leading lady or man
بازیگر عمده
whole sale dealer
عمده فروشی
main body
عمده قوا
whole prices
قیمتهای عمده
bulk supply
اماد عمده
bulk
بصورت عمده
grossing
عمده ناخالص
bulk
قسمت عمده
grossest
عمده ناخالص
to sell
عمده فروختن
staple
کالای عمده
principal
عمده موکل
wholesale
عمده فروشی
principals
عمده موکل
grosser
عمده ناخالص
gross
عمده ناخالص
whole sale trade
عمده فروشی
whole saler
عمده فروش
predominant
نافذ عمده
end item
اقلام عمده
majored
مهم عمده
primary center
مرکز عمده
major
مهم عمده
stapling
کالای عمده
squires
ملاک عمده
major assembly
قطعه عمده
major command
یکان عمده
heft
بخش عمده
high road
جاده عمده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com