English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
optical activity فعالیت نوری
Other Matches
dye polymer recording در دیسکهای نوری روش ضبط که تغییرات در دیسک نوری پلاستیکی در لایه باریک توکار ایجاد میکند یک مزیت بزرگ این روش : داده ذخیره شده روی دیسک نوری قاب پاک شدن است
magneto optical disc دیسک نوری که در وسیله ضبط مغناطیسی- نوری به کار می رود
wands دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
wand دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
fibre optics لایه شیشهای یا پلاستیکی نازک که قادر به ارسال سیگنالهای نوری است . سیگنال نوری یا لیزری برای نمایش داده ارسالی تقسیم میشود
optical character recognition تشخیص نوری دخشه تشخیص کاراکتر نوری شناسایی نوری دخشه بازشناسی نوری دخشه بازشناسی کاراکتر نوری
cladding واسطه شفافی که هسته یک فیبر نوری را احاطه میکند دومین لایه واحد فیبر نوری
ocr فرآیندی که امکان تشخیص حروف چاپ شده یا نوشته شده را به صورت نوری و تبدل آن به کد قابل خواندن توسط ماشین که ورودی کامپیوتر ست دارد با استفاده از حرف خان نوری
optical فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
activity فعالیت
stirs فعالیت
stirrings فعالیت
stirred فعالیت
stir فعالیت
actuality فعالیت
acting فعالیت
activities فعالیت
functioned فعالیت
function فعالیت
activation فعالیت
activeness فعالیت
exercises فعالیت
exercised فعالیت
exercise فعالیت
functions فعالیت
operant فعالیت کننده
hey day روز پر فعالیت
on stream درحال فعالیت
operating level سطح فعالیت
off year سال کم فعالیت
venturing فعالیت اقتصادی
low activity فعالیت پایین
activity time زمان هر فعالیت
events عمل یا فعالیت
ventures فعالیت اقتصادی
event عمل یا فعالیت
operational environment محیط فعالیت
critical activity فعالیت بحرانی
activity chart نمودار فعالیت
activity coefficient ضریب فعالیت
activity cycle چرخه فعالیت
activity light چراغ فعالیت
activity of soil فعالیت خاک
activity quotient بهر فعالیت
activity rate نرخ فعالیت
activity analysis تحلیل فعالیت
activity wheel گردونه فعالیت
ventured فعالیت اقتصادی
cerebration فعالیت مغزی
business activity فعالیت بازرگانی
auxiliary activity فعالیت فرعی
publicity drive فعالیت تبلیغاتی
advertising campaign فعالیت تبلیغاتی
activity drive سائق فعالیت
activation به فعالیت دراوردن
activity ratio نسبت فعالیت
somatotonia فعالیت گرایی
somatotonic فعالیت گرا
random activity فعالیت تصادفی
reactivation فعالیت مجدد
turn over عایدی فعالیت
politicking فعالیت سیاسی
activating به فعالیت پرداختن
inactivity عدم فعالیت
activated به فعالیت پرداختن
activates به فعالیت پرداختن
inaction بدون فعالیت
venture فعالیت اقتصادی
activate به فعالیت پرداختن
photic نوری
optical نوری
optic نوری
dimness کم نوری
trade cycle دوره فعالیت تجاری
backgrounds فعالیت ارتباط دادهای
electioneer فعالیت انتخاباتی کردن
efficiency فعالیت مفید بازده
deactivating group گروه کم کننده فعالیت
self activity فعالیت خود بخود
seismism فعالیت لزرشی وارتعاشی
sphere مرتبه حدود فعالیت
spheres مرتبه حدود فعالیت
business cycle دور فعالیت بازرگانی
class i activity فعالیت امادی طبقه 1
keep the ball rolling <idiom> اجازه فعالیت دادن
activity sampling نمونه گیری از فعالیت
slump کاهش فعالیت رکود
slumped کاهش فعالیت رکود
slumps کاهش فعالیت رکود
class ii activity فعالیت امادی طبقه 2
activity group therapy درمان با فعالیت گروهی
byways کار یا فعالیت جنبی
byway کار یا فعالیت جنبی
slumping کاهش فعالیت رکود
in the swim <idiom> درکاری فعالیت داشتن
file activity ratio نسبت فعالیت پرونده
forms سابقه فعالیت اسب
formed سابقه فعالیت اسب
form سابقه فعالیت اسب
gross motor activity فعالیت حرکت عمده
background فعالیت ارتباط دادهای
muzzle مانع فعالیت شدن
muzzled مانع فعالیت شدن
muzzles مانع فعالیت شدن
muzzling مانع فعالیت شدن
orbit دور حدود فعالیت
orbited دور حدود فعالیت
pickup تجدید فعالیت چیدن
orbits دور حدود فعالیت
light ralay رله نوری
luminous flux شار نوری
light sensitive با حساسیت نوری
light switch گزینه نوری
optical scanning پیمایش نوری
optical scanner پوینده نوری
light wave موج نوری
optic fibre فیبر نوری
optical character کاراکتر نوری
optical scanner پیمایشگر نوری
optical antipode همپار نوری
optical character دخشه نوری
luminous sensitivity حساسیت نوری
optical rotation چرخش نوری
optical resonance همنوایی نوری
light output ratio of a fitting راندمان نوری
electric arc قوس نوری
optical printer چاپگر نوری
photo optic memory حافظه نوری
optical memory حافظه نوری
optical isomerism ایزومری نوری
optical lens عدسی نوری
fiber optics فیبر نوری
fiber optics الیاف نوری
optical mark reader علامتخوان نوری
optical isomerism همپاری نوری
optical isomer همپار نوری
light microscopy میکروسکپ نوری
light gun تفنگ نوری
optical communications ارتباطات نوری
optical density چگالی نوری
optical fiber فیبر نوری
optical isomer ایزومر نوری
photodissociation تفکیک نوری
optical resolution تفکیک نوری
optical disk دیسک نوری
light year سال نوری
photo plotter رسام نوری
photodecomposition تجزیه نوری
wands قلم نوری
photo excitation برانگیختگی نوری
spectral line خط طیف نوری
photostatic ایستا نوری
photoelectric نوری وبرقی
optical دیسکهای نوری
wand قلم نوری
photism توهم نوری
light-years سال نوری
light-year سال نوری
light pen قلم نوری
light pens قلم نوری
photo luminescence لومینسانس نوری
photo electron الکترون نوری
optical pyrometry تف سنجی نوری
photoperiodism واکنش نوری
photophone تلفن نوری
photic zone نوار نوری
photopolymer بسپار نوری
optically active فعال نوری
optical stability پایداری نوری
force activity designator شماره ترتیب فعالیت یکان
activation کنش ور سازی ایجاد فعالیت
precipitancy شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
activating effect of functional group گروه زیاد کننده فعالیت
latest finish time دیرترین زمان ختم یک فعالیت
gastrovascular دارای فعالیت درمعده ورگها
activity designator شاخص فعالیت یکان یا قسمت
biological half time زمان فعالیت یک عامل میکروبی
biogenic محصول فعالیت موجودات زنده
abuzz <adj.> پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان
hyperthyroid ازدیاد فعالیت غذه درقی
take the bull by the horns <idiom> چند نوع فعالیت داشتن
hyperactive دارای فعالیت بیش ازاندازه
extra-curricular فعالیت جنسی خارج از ازدواج
early start زودترین زمان شروع یک فعالیت
early finish زودترین زمان ختم یک فعالیت
precipitance شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
work in با فعالیت و کوشش راه بازکردن
scope for one's energies میدان برای ابراز فعالیت
to work at a high pressure با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
macrometer مسافت یاب نوری
photokymograph جنبش نگار نوری
flash ranging مسافت یابی نوری
light induction القاء تحریک نوری
spectral line نوار طیف نوری
mutarotation تغییر چرخش نوری
go to school خواننده میله نوری
photovoltaic قدرت زای نوری
optical character reader دخشه خوان نوری
ocr تشخیص کاراکترهای نوری
light emitting diode دیود ناشر نوری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com