Total search result: 203 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
base metal |
فلزات اصلی فلزات کم بها |
base metals |
فلزات اصلی فلزات کم بها |
|
|
Search result with all words |
|
azoth |
جیوه که کیمیاگران قدیم انراماده اصلی فلزات میدانستند جیوه |
Other Matches |
|
metallography |
شرح فلزات بررسی در ساختمان درونی فلزات |
noble metals |
فلزات نجیب |
base metals |
فلزات بنیانی |
drillings |
براده فلزات |
base metal |
فلزات بنیانی |
fineness |
عیار فلزات |
parting of metals |
تجزیه فلزات |
metal physics |
فیزیک فلزات |
cuttings |
براده فلزات |
post transition metals |
فلزات پس واسطه |
scissel |
دم قیچی فلزات |
whitesmith |
ابکار فلزات |
coinage metals |
فلزات مسکوک |
dioxide; metals |
دیاکسید-فلزات |
abrasive grit |
خرده فلزات |
molten bath |
حمام ذوب فلزات |
metllurgist |
متخصص ذوب فلزات |
white bearing metals |
فلزات سفید یاطاقان |
work hardening |
سخت کاری فلزات |
narrow band filter |
صافی فلزات باریک |
smeltery |
کارخانه ذوب فلزات |
metal foundry |
ریخته گری فلزات |
metallurgy |
استخراج و ذوب فلزات |
native metals |
فلزات خالص طبیعی |
metal foulings |
خرده سوفاله فلزات |
non ferrous metal industry |
صنعت فلزات غیراهنی |
metallurgical engineering |
علم ذوب فلزات |
burnisher |
الت پرداخت فلزات |
docimasy |
فن ازمایش فلزات ودواها |
ferrous |
فلزات اهن دار |
melting pots |
دیگ ذوب فلزات |
melting pot |
دیگ ذوب فلزات |
metallize |
روکش کردن با فلزات |
bullion |
شمش فلزات با عیار معین |
pyrometallurgy |
استخراج فلزات در اثر حرارت |
cupellation |
گرفتن فلزات قیمتی از سرب |
electrometallurgy |
ذوب فلزات بوسیله برق |
sullage |
مواد اضافی فلزات مذاب |
tumbling barrel |
غلتک مخصوص صیقل فلزات |
electro plating |
ابکاری فلزات به کمک برق |
edging machine |
دستگاه خم کننده لبه فلزات |
mills |
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد |
mill |
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد |
carats |
درجه خلوص فلزات پربها |
metallurgy |
فن استخراج وذوب فلزات فلزگری |
carat |
درجه خلوص فلزات پربها |
metalline |
فلزی اغشته به نمک فلزات |
nonferrous |
غیراهنی فلزات غیر اهنی |
assay |
عیارگیری فلزات گران قیمت |
assays |
عیارگیری فلزات گران قیمت |
joming test |
ازمایش تعیین سختی فلزات |
metallurgists |
متخصص قال کردن فلزات |
metallurgist |
متخصص قال کردن فلزات |
founding |
علم ذوب وریختن فلزات |
metallurgical |
وابسته به فن استخراج وذوب فلزات |
transmutation of metals |
استحاله فلزات باعلم کیمیا کیمیاگری |
necks |
کم شدن ناگهانی مقاطع فلزات نرم |
neck |
کم شدن ناگهانی مقاطع فلزات نرم |
hydrometallurgy |
استخراج یاتهیه فلزات بوسیله اب یا مایعات |
extrusion |
شکل دادن گرم یا سرد فلزات |
vicker's diamond hardness tester |
دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات |
snips |
قیچی دستی برای بریدن ورقات فلزات |
dross |
کف روی سطح فلزات مذاب مواد خارجی |
metallurgic |
وابسته بفن استخراج و قال کردن فلزات |
electrometallurgy |
صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی |
picking |
پاک مردن سطح فلزات بوسیله محلولهای شیمیائی |
flame cleaning |
تمیزکردن سطح فلزات به کمک اشعه اکسی استیلن |
finery |
زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات |
die casting |
ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای |
cold working property |
قابلیت عملیات شکل دهی وچکش کاری فلزات |
rivet test |
ازمایش تعیین مقاومت فلزات جهت ساختن میخ پرچ |
drier |
ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود |
hand forming |
شکل دادن فلزات تورق پذیر باابزارهای دستی و بلوکهای دقیق |
dispersion hardening |
سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان |
billon |
الیاژی از طلا ونقره یامس یا قلع ویا سایر فلزات کم ارزش |
compass compensation |
تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور |
passivating |
پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی |
cold work |
عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین |
to anneal |
سخت کردن [روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی] [فلزات] [مهندسی] |
crocus cloth |
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود |
metallic thread |
نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.] |
VL local bus |
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده |
VL bus |
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده |
mastered |
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد |
master |
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد |
master data file |
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد |
masters |
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد |
acciaccatura |
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود |
on board |
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد |
initial reserves |
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی |
stapling |
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی |
prototypal |
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی |
prototypic |
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی |
main guard |
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی |
generation |
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن |
staple |
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی |
first generation computer |
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی |
generations |
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن |
stapled |
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی |
mainstay |
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی |
mainstays |
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی |
anastylosis |
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی] |
fundamental unit |
یکای اصلی واحد اصلی |
master file |
فایل اصلی پرونده اصلی |
base camp |
پایگاه اصلی کمپ اصلی |
base unit |
یکای اصلی واحد اصلی |
expansion slots |
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند |
matters |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
mattered |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
mattering |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
matter |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
DIMM |
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود |
external |
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود |
externals |
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود |
elegant |
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند |
FEP |
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند |
pilot tunnel |
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است |
authentic document |
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی |
bodies |
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه |
body |
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه |
source |
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی |
standby |
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود |
standbys |
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود |
echo check |
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین |
master compass |
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی |
input/output |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود |
fundametal |
اصلی |
aboriginals |
اصلی |
firsthand |
اصلی |
major <adj.> |
اصلی |
aboriginal |
اصلی |
head |
اصلی |
initial |
اصلی |
inherent |
اصلی |
primarily |
اصلی |
mainlines |
خط اصلی |
main stem |
خط اصلی |
quintessential <adj.> |
اصلی |
elementarily |
اصلی |
initialed |
اصلی |
cardinal |
اصلی |
trunk |
خط اصلی |
cardinals |
اصلی |
genuine |
اصلی |
principals |
اصلی |
vital <adj.> |
اصلی |
germinal |
اصلی |
substantive [essential] <adj.> |
اصلی |
immanent |
اصلی |
essential <adj.> |
اصلی |
organic |
اصلی |
masters |
اصلی |
main deck |
پل اصلی |
line link |
خط اصلی |
master |
اصلی |
main attack |
تک اصلی |
mastered |
اصلی |
main door |
در اصلی |
ingrown |
اصلی |
arches |
اصلی |
texts |
اصلی |
text |
اصلی |
parent |
اصلی |
arch- |
اصلی |
arch |
اصلی |
primary |
اصلی |
principle |
اصلی |
isogeny |
هم اصلی |
main lines |
خط اصلی |
radicals |
اصلی |
fundamental |
اصلی |
normative |
اصلی |
primes |
اصلی |
primed |
اصلی |
prime |
اصلی |
mainlining |
خط اصلی |
proto |
اصلی |
mainlines |
اصلی |
elemental |
اصلی |
essential |
اصلی |
radical |
اصلی |
mainlining |
اصلی |
mainlined |
اصلی |
seminal |
اصلی |
quintessential |
اصلی |
first-hand |
اصلی |
primordial |
اصلی |
intrinsic |
اصلی |
essentials |
اصلی |
elementary |
اصلی |
functional |
اصلی |
primal |
اصلی |
primitive |
اصلی |
mainline |
خط اصلی |
basics |
اصلی |
basic |
اصلی |
initials |
اصلی |
initialling |
اصلی |
initialled |
اصلی |
rudimental |
اصلی |