Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (8 milliseconds)
English	Persian
post transition metals	فلزات پس واسطه
Other Matches
metallography	شرح فلزات بررسی در ساختمان درونی فلزات
base metals	فلزات اصلی فلزات کم بها
base metal	فلزات اصلی فلزات کم بها
parting of metals	تجزیه فلزات
coinage metals	فلزات مسکوک
scissel	دم قیچی فلزات
cuttings	براده فلزات
drillings	براده فلزات
whitesmith	ابکار فلزات
metal physics	فیزیک فلزات
fineness	عیار فلزات
dioxide; metals	دیاکسید-فلزات
noble metals	فلزات نجیب
base metal	فلزات بنیانی
abrasive grit	خرده فلزات
base metals	فلزات بنیانی
metal foulings	خرده سوفاله فلزات
metallize	روکش کردن با فلزات
smeltery	کارخانه ذوب فلزات
metallurgical engineering	علم ذوب فلزات
metllurgist	متخصص ذوب فلزات
ferrous	فلزات اهن دار
narrow band filter	صافی فلزات باریک
native metals	فلزات خالص طبیعی
non ferrous metal industry	صنعت فلزات غیراهنی
work hardening	سخت کاری فلزات
white bearing metals	فلزات سفید یاطاقان
melting pot	دیگ ذوب فلزات
melting pots	دیگ ذوب فلزات
burnisher	الت پرداخت فلزات
metallurgy	استخراج و ذوب فلزات
metal foundry	ریخته گری فلزات
docimasy	فن ازمایش فلزات ودواها
molten bath	حمام ذوب فلزات
metallurgist	متخصص قال کردن فلزات
electro plating	ابکاری فلزات به کمک برق
metallurgists	متخصص قال کردن فلزات
bullion	شمش فلزات با عیار معین
metallurgy	فن استخراج وذوب فلزات فلزگری
joming test	ازمایش تعیین سختی فلزات
metalline	فلزی اغشته به نمک فلزات
edging machine	دستگاه خم کننده لبه فلزات
cupellation	گرفتن فلزات قیمتی از سرب
electrometallurgy	ذوب فلزات بوسیله برق
nonferrous	غیراهنی فلزات غیر اهنی
mill	دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
assay	عیارگیری فلزات گران قیمت
founding	علم ذوب وریختن فلزات
carats	درجه خلوص فلزات پربها
mills	دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
tumbling barrel	غلتک مخصوص صیقل فلزات
carat	درجه خلوص فلزات پربها
metallurgical	وابسته به فن استخراج وذوب فلزات
assays	عیارگیری فلزات گران قیمت
pyrometallurgy	استخراج فلزات در اثر حرارت
sullage	مواد اضافی فلزات مذاب
vicker's diamond hardness tester	دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
neck	کم شدن ناگهانی مقاطع فلزات نرم
extrusion	شکل دادن گرم یا سرد فلزات
necks	کم شدن ناگهانی مقاطع فلزات نرم
transmutation of metals	استحاله فلزات باعلم کیمیا کیمیاگری
hydrometallurgy	استخراج یاتهیه فلزات بوسیله اب یا مایعات
dross	کف روی سطح فلزات مذاب مواد خارجی
electrometallurgy	صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
snips	قیچی دستی برای بریدن ورقات فلزات
metallurgic	وابسته بفن استخراج و قال کردن فلزات
cold working property	قابلیت عملیات شکل دهی وچکش کاری فلزات
finery	زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
die casting	ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
picking	پاک مردن سطح فلزات بوسیله محلولهای شیمیائی
flame cleaning	تمیزکردن سطح فلزات به کمک اشعه اکسی استیلن
commissioner	واسطه
jobber	واسطه
go between	واسطه
intermediaries	واسطه
intermedium	واسطه
inductor	واسطه
instrumentality	واسطه
interagent	واسطه
intermediary	واسطه
intermediate exchange	واسطه
by reason of	واسطه
intermediator	واسطه
commissioners	واسطه
agent	واسطه
brokering	واسطه
medium	واسطه
broker	واسطه
mediums	واسطه
brokered	واسطه
agents	واسطه
intermediate	واسطه
immediate	بی واسطه
middleman	واسطه
mediator	واسطه
agencies	واسطه
brokers	واسطه
agency	واسطه
mediators	واسطه
middlemen	واسطه
rivet test	ازمایش تعیین مقاومت فلزات جهت ساختن میخ پرچ
drier	ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
intermediate compound	ترکیب واسطه
inermediate frequency	بسامد واسطه
medium	واسطه دلال
intermediate complex	کمپلکس واسطه
panderer	واسطه کار بد
intermediate reaction	واکنش واسطه
insurance broker	واسطه بیمه
owing to the fact that	به واسطه اینکه
mean proportional	واسطه هندسی
jobber	بازرگان واسطه
intermediate transmitter	فرستنده واسطه
intermediate product	فراورده واسطه
intermediate product	محصول واسطه
intermediate objective	هدف واسطه
intermediate layer	قشر واسطه
intermediate grid	شبکه واسطه
intermediate goods	کالاهای واسطه
onthat account	بان واسطه
intermediate field	میدان واسطه
mediation	واسطه گری
intermediate coupling	پیوست واسطه
intermediate contact	کنتاکت واسطه
immediately	بدون واسطه
agents	واسطه عامل
medium	میانجی واسطه
commodity broker	واسطه کالا
media	رسانه ها واسطه ها
agent	واسطه عامل
customs agent	واسطه گمرک
media	واسطه ها وسیله ها
tumbler lever	اهرم واسطه
chapman	واسطه سیار
shell	برنامه واسطه
jobbing	واسطه بازرگانی
rug dealer	واسطه فرش
shells	برنامه واسطه
shelling	برنامه واسطه
authorised clerk	واسطه مجاز
bill broker	واسطه تنزیل
direct <adj.>	بدون واسطه
tumble gear	چرخ واسطه
shipbroker	واسطه حمل
relay station	ایستگاه واسطه
real estate broker	واسطه املاک
standard interface	واسطه استاندارد
pandered	واسطه کار بد
pandering	واسطه کار بد
mediums	واسطه دلال
pander	واسطه کار بد
mediums	میانجی واسطه
immediateness	عدم واسطه
transition element	عنصر واسطه
panders	واسطه کار بد
inductor	واسطه القاء
financial intermediary	واسطه مالی
hand forming	شکل دادن فلزات تورق پذیر باابزارهای دستی و بلوکهای دقیق
dispersion hardening	سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
compass compensation	تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
billon	الیاژی از طلا ونقره یامس یا قلع ویا سایر فلزات کم ارزش
broker	واسطه معاملات بازرگانی
brokers	واسطه معاملات بازرگانی
immediacy	مستقیم و بی واسطه بودن
virgin medium	واسطه دست نخورده
brokering	واسطه معاملات بازرگانی
transition series	گروه عناصر واسطه
brokered	واسطه معاملات بازرگانی
financial intermediary	موسسه مالی واسطه
forwarding agent	واسطه حمل و نقل
direct support	تکیه گاه بی واسطه
jobbing	عمل واسطه گری
indirect support	تکیه گاه بی واسطه
inner transition elements	عناصر واسطه داخلی
interceder	شفاعت کننده واسطه
customs broker	واسطه امور گمرکی
intermediate contour	میزان منحنی واسطه
mediately	یا واسطه بطور ناراسته
tumble gear	چرخ دنده واسطه
intermediate frequency transformer	مبدل بسامد واسطه
intermediate frequency amplifier	فزونساز بسامد واسطه
psychic	واسطه پدیده روحی
customs agent	واسطه کارهای گمرکی
passivating	پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
relays	ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relayed	ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relay	ایستگاه واسطه مخابراتی رله
leads	سیم واسطه زاویه پیشگیری
freight forwarder	واسطه حمل و نقل کالا
lead	سیم واسطه زاویه پیشگیری
cold work	عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
fix someone up with someone <idiom>	واسطه برای قرار ملاقات دونفر
To meciate . To intervene .	پا درمیانی کردن ( واسطه یا میانجی شدن )
elapsation	ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
diastase	دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
to anneal	سخت کردن [روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی] [فلزات] [مهندسی]
mediatrix	زنی که واسطه بین خدا وخلق باشد
way station	ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
leachate	مایعی که بوسله شستشو ازخاک یا واسطه دیگری بگذرد
confirming house	موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com