English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
beechive spring فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
Other Matches
wiring ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
card up one's sleeve <idiom> برای روز مبادا نگهداشتن
stall feed در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
stay سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
stayed سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
carry light نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
eat one's cake and have it too <idiom> هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
boost control سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
watch guard زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
nothing to the right دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
drag bunt ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
battens قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
batten قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
steel wool براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف
teeing منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tees منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tee منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
capturing کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capture کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
teed منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
sustained پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
characteristic diagram for the steel دیاگرام مشخصه فولاد دیاگرامی که تغییر شکلهای فولاد را برحسب مقادیرمشخصه تنشهای نظیر انهانشان میدهد
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
monometalism سیستم یک فلزی برای پشتوانه پول
chimney-crane [میله فلزی برای آویزان کردن غذا]
bail فلزی بشکل لا وصل به قرقره ماهیگیری برای پیچیدن نخ
chain plate صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
tape line تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
aviation snips قیچی دستی مرکبی برای بریدن ورقههای فلزی
sled وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
sleds وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
stick bridge پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
blowout disc دیسک نازک فلزی برای اب بندی کردن سیستمهای سیالات
snap swivel حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان
carbon steel فولاد کربن یا فولاد سخت
traveler میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
ball bearings چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
angle drill ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
wracks فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
kopfring حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
cleco fastener وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
racked فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
racks فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
shields صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
rack فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
c clamp گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
shield صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
wracked فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
decarburizing گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
nibbler ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته
telltale نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد
toe weight وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
jointer [بست فلزی برای اتصال سنگ ها در سنگ چینی]
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
birdcage چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcages چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
cmos روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
printhead 1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
plates : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
sustain نگهداشتن
retains نگهداشتن
bate نگهداشتن
imprison نگهداشتن
retention نگهداشتن
hold نگهداشتن
retaining نگهداشتن
holds نگهداشتن
imprisoning نگهداشتن
imprisons نگهداشتن
retain نگهداشتن
sustained نگهداشتن
preserving نگهداشتن
sustains نگهداشتن
preserves نگهداشتن
to take into custody نگهداشتن
preserve نگهداشتن
hold on نگهداشتن
retained نگهداشتن
to keep in d. نگهداشتن
reserves نگهداشتن
reserving نگهداشتن
saves نگهداشتن
saved نگهداشتن
reserve نگهداشتن
to hold in restraint نگهداشتن
save نگهداشتن
lock محکم نگهداشتن
fid بامیله نگهداشتن
secure محکم نگهداشتن
hold over <idiom> طولانی نگهداشتن
chin زیرچانه نگهداشتن
tong باانبر نگهداشتن
locks محکم نگهداشتن
sabbattize سبت نگهداشتن
preserve باقی نگهداشتن
secures محکم نگهداشتن
preserves باقی نگهداشتن
preserving باقی نگهداشتن
station keeping در خط نگهداشتن ناو
chins زیرچانه نگهداشتن
have custody of امانت نگهداشتن
retraining نگهداشتن در ندامتگاه
snub نگهداشتن طناب
snubs نگهداشتن طناب
snubbing نگهداشتن طناب
count out <idiom> بیرون نگهداشتن
snubbed نگهداشتن طناب
steeled فولاد
oxygen converter steel فولاد ال دی
steeling فولاد
bevelled steel straight edge فولاد کج بر
cementite فولاد
steels فولاد
steel فولاد
wage freeze ثابت نگهداشتن دستمزد
to choke down بزحمت دردل نگهداشتن
holds نگهداشتن پناهگاه گرفتن
propping نگهداشتن پشتیبانی کردن
prop نگهداشتن پشتیبانی کردن
To hold (keep) a secret close to ones chest. رازی درسینه نگهداشتن
to block a ball نگهداشتن توپ در بازی
desiccate در جای خشک نگهداشتن
restrains نگهداشتن مهار کردن
restraining نگهداشتن مهار کردن
restrain نگهداشتن مهار کردن
hold نگهداشتن پناهگاه گرفتن
grabbed گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
propped نگهداشتن پشتیبانی کردن
grabs گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
surge تحت کشش نگهداشتن
surged تحت کشش نگهداشتن
surges تحت کشش نگهداشتن
floated روی اب نگهداشتن شناور
float روی اب نگهداشتن شناور
l support نگهداشتن بصورت زاویه
locked up زیر قفل نگهداشتن
floats روی اب نگهداشتن شناور
maintain نگهداشتن برقرار داشتن
grabbing گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
keep up <idiom> درشرایط عالی نگهداشتن
maintains نگهداشتن برقرار داشتن
grab گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
maintained نگهداشتن برقرار داشتن
steel aloy فولاد فشرده
thomas steel فولاد توماس
steelwork فولاد کاری
high grade steel فولاد قیمتی
beaded flats فولاد تخت
flat steel فولاد تخت
tempered steel فولاد ابداده
high speed steel فولاد تندبر
basic converter steel فولاد توماس
merchant bar فولاد تجارتی
hypereutectoid steel فولاد هیپراوتکتوئیدی
free cutting steel فولاد خوش تراش
bar steel فولاد شمش
steel aloy الیاژ فولاد
refined steel فولاد مصفا
ingots steel فولاد شمش
cast iron فولاد فشرده
electric steel فولاد ابکاری
toll steel فولاد ابزار
shear steel فولاد قیچی
shaped iron فولاد نیمرخ
hardened steel فولاد اب دیده
silicon steel فولاد سیلیکاتی
magnet steel فولاد اهنربا
cold work steel فولاد کارسرد
engineering steel فولاد مهندسی
corrosion resistent steel فولاد ضد زنگ
crude steel فولاد خام
manganese steel فولاد منگان
hardened steel فولاد ابدار
clad steel فولاد نرم
quenching of steel اب دادن فولاد
copper bearing steel فولاد مس دار
chrome steel فولاد کروم
molten metal فولاد ریختگی
alloy treated steel فولاد کم الیاژ
alloy steel فولاد الیاژی
angle steel فولاد نبشی
annealed steel فولاد تابدیده
killed steel فولاد کشته
alloy steel فولاد فشرده
alloy steel الیاژ فولاد
quenched and tempered steel فولاد بهساخته
magnet steel فولاد مغناطیسی
crucible cast steel فولاد بوتهای
structrual steelwork فولاد ساختمانی
forging grade steel فولاد اهنگری
overblown steel فولاد با دم زیاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com