Dictiornary-Farsi | فنجان چای خوری بی دسته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
teabowl	فنجان چای خوری بی دسته


Other Matches

demitasse	فنجان قهوه خوری
tea cup	فنجان چای خوری
it a day	روزی یک فنجان چای خوری
stein	لیوان دسته دار ابجو خوری
gullibility	گول خوری فریب خوری
calices	فنجان
a cup	یک فنجان
acetabulum	فنجان
cotyla	فنجان
drinking glass	فنجان
cupule	فنجان
cupfuls	فنجان
cupful	فنجان
mazard	پیاله فنجان
cups	فنجان پیاله
cupped	فنجان گذاشتن
cup of tea	فنجان چای
cups	فنجان گذاشتن
thimblerigger	فنجان باز
cupped	فنجان پیاله
cup	فنجان گذاشتن
cuppa	یک فنجان چای
cup	فنجان پیاله
teacups	فنجان چای
teacup	فنجان چای
pannikin	فنجان فلزی
Absolutely disproportionate [totally]	فیل و فنجان
calix	پیاله فنجان
cup	بشکل فنجان در اوردن
cupped	بشکل فنجان در اوردن
cup	بشکل فنجان دراوردن
cupped	بشکل فنجان دراوردن
cups	بشکل فنجان در اوردن
What about a cup of tea?	با یک فنجان چای چطوری ؟
cups	بشکل فنجان دراوردن
teacupful	بقدر یک فنجان چای
tea cloth	دستمال برای خشکاندن فنجان ها
I'd like a cup of coffee, please.	لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
Shall I pour you a cup of tea?	برایتان یک فنجان چای بریزم ؟
as different as chalk and cheese <idiom>	مثل فیل و فنجان [متفاوت]
I could do with a cup of coffee.	از یک فنجان قهوه بدم نمی آید
A cup of tea with lemon, please.	لطفا یک فنجان چای با لیمو ترش.
Two coffees please .	لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
mounting	دسته و پشت بند دسته شمشیر
geophagism	گل خوری
voraciousness	پر خوری
gastronomy	پر خوری
nosegay	دسته گل یایک دسته علف
swirls	چرخ خوری
fidgeted	لول خوری
slopped	اشغال خوری
fidget	لول خوری
gut	احشاء پر خوری
guts	احشاء پر خوری
drinking was his ruin	نوشابه خوری
gutting	احشاء پر خوری
eleemosynary	صدقه خوری
swirling	چرخ خوری
swirled	چرخ خوری
fidgeting	لول خوری
fidgets	لول خوری
gorging	پر خوری کردن
gorges	پر خوری کردن
gorged	پر خوری کردن
gorge	پر خوری کردن
slopping	اشغال خوری
slop	اشغال خوری
swirl	چرخ خوری
flunkeyism	جیفه خوری
fruitarianism	میوه خوری
porringer	کاسه اش خوری
lap n	بازبان خوری
soakage	خیس خوری
geophagy	خاک خوری
malleation	چکش خوری
milk jug	شیر خوری
geophagism	خاک خوری
weldabikity	جوش خوری
weldability	جوش خوری
ichthyophagy	ماهی خوری
lorgnette	ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes	ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
cup	حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
cupped	حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
cups	حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
tureen	قدح سوپ خوری
tureens	قدح سوپ خوری
tureens	فرف سوپ خوری
weatherability	قابلیت هوا خوری
omophagia	گوشت خام خوری
tureen	فرف سوپ خوری
sauce boat	فزف سوس خوری
nephalism	پرهیز از نوشابه خوری
tea service	سرویس چای خوری
airing	هوا خوری بادبان
dining room	اطاق ناهار خوری
sauce-boats	فزف سوس خوری
dining rooms	اطاق ناهار خوری
malty	خو گرفته به ابجو خوری
sauce-boat	فزف سوس خوری
sauce-boat	فرف چاشنی خوری
lucubration	دود چراغ خوری
sauce boat	فرف چاشنی خوری
tea set	سرویس چای خوری
teaspoons	قاشق چای خوری
teaspoon	قاشق چای خوری
tea spoon	قاشق چای خوری
tea services	سرویس چای خوری
sauce-boats	فرف چاشنی خوری
serviceability	بکار خوری بدردخوری
sinecures	مفت خوری وولگردی
table spoon	قاشق سوپ خوری
geophagy	گل خوری زمین خواری
tea sets	سرویس چای خوری
wineglasful	گیلاس شراب خوری
teapoy	میز چای خوری
glad-rags	لباس پلو خوری
salle a manger	اطاق ناهار خوری
tepoy	میز چای خوری
sinecure	مفت خوری وولگردی
broadside messing	ناهار خوری گروهی
refectories	سالن ناهار خوری
cafeteria messing	ناهار خوری همگانی
refectory	سالن ناهار خوری
to be the anvil or the hammer	یا تو سر می زنی یا تو سر می خوری [در زندگی] . [از گوته]
gormand	خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
soaks	عمل خیساندن خیس خوری
soak	عمل خیساندن خیس خوری
teaspoonful	بقدر یک قاشق چای خوری
sycophancy	مفت خوری کاسه لیسی
teaspoonfuls	بقدر یک قاشق چای خوری
teaspoonsful	بقدر یک قاشق چای خوری
tablespoonful	بقدر یک قاشق سوپ خوری
dinette	اطاق کوچک ناهار خوری
tablespoonfuls	بقدر یک قاشق سوپ خوری
tablespoonsful	بقدر یک قاشق سوپ خوری
tap room	جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
scollop	فرف صدف خوری یاصدف پزی
mess hall	سالن غذا خوری سرباز خانه
mazer	جام مشروب خوری چوبی بزرگ
crapulent	وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
high chair	صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
high chairs	صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
he swore off drinking	سوگند خوردکه از نوشابه خوری دست بکشد
soakage	مقدار مایع جذب شده بوسیله خیس خوری
assort	دسته دسته کردن
sect	دسته دسته مذهبی
classify	دسته دسته کردن
they came in bands	دسته دسته امدند
sort	دسته دسته کردن
distribute	دسته دسته کردن
streams of people	دسته دسته مردم
assort	دسته دسته شدن
shoals of people	دسته دسته مردم
sorts	دسته دسته کردن
trooping	دسته دسته شدن
trooped	دسته دسته شدن
troop	دسته دسته شدن
groups	دسته دسته کردن
sorted	دسته دسته کردن
group	دسته دسته کردن
regiments	دسته دسته کردن
sects	دسته دسته مذهبی
windrow	دسته دسته کردن
in detail	مفصلا دسته دسته
scores of people	دسته دسته مردم
regiment	دسته دسته کردن
to form into groups	دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
coaction	عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to idulge oneself in drinking	بنوشابه خوری افتادن خودرا بباده نوشی سپردن تسلیم خوی میگساری شدن
lies	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bumming	ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bummed	ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bums	ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bum	ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bundling	متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles	متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle	متمرکز کردن دسته کردن دسته
kinds	دسته
team	دسته
teams	دسته
tufts	دسته
tuft	دسته
shook	دسته
wisps	دسته
wisp	دسته
stems	دسته
parcel	دسته
handgrip	دسته
kindest	دسته
gang	دسته
A bouquet (bunch)of flowers.	دسته گه
levers	دسته
lever	دسته
cluster	دسته
confraternity	دسته
covey	دسته
parcels	دسته