Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
household art
فن اداره خانه
Search result with all words
homemaker
اداره کننده خانه
Other Matches
yamen
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
lady help
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
scotland yard
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
hound's tooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
honeycombs
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
tricotine
پارچه زبر لباسی خانه خانه
our neighbour door
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
toft
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
honeycomb
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
houndstooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
Honey comb design
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
headquarters
اداره کل اداره مرکزی
cellular
لانه زنبوری خانه خانه
garde manger
سرد خانه اشپز خانه
bagnio
فاحشه خانه جنده خانه
weigh house
قپاندار خانه ترازودار خانه
personnel
کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranges
یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb
خانه خانه کردن
range
یک خانه یا تعدادی خانه
ranged
یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
cutchery
اداره
directorate
اداره
maladmidistration
سو اداره
directorates
اداره
handling
اداره
gestion
اداره
prefecture
اداره
cutcherry
اداره
helms
اداره
offices
اداره
managements
اداره
department
اداره
bureaus
اداره
bureau
اداره
operation
اداره
helm
اداره
management
اداره
service
اداره
workplaces
اداره
workplace
اداره
departments
اداره
office
اداره
serviced
اداره
mishandle
بد اداره کردن
wielded
اداره کردن
wield
اداره کردن
mishandles
بد اداره کردن
misrule
سوء اداره
misruling
سوء اداره
stage-managing
اداره کردن
misrules
سوء اداره
stage manage
اداره کردن
misruled
سوء اداره
stage-manage
اداره کردن
wields
اداره کردن
wielding
اداره کردن
stage-managed
اداره کردن
stage-manages
اداره کردن
mismanaging
بد اداره کردن
mismanages
بد اداره کردن
steerage
اداره تربیت
managing
اداره کردن
manages
اداره کردن
managed
اداره کردن
manage
اداره کردن
the police headquaters
اداره کل شهربانی
strategy
فن اداره جنگ
strategies
فن اداره جنگ
customs
اداره گمرک
tobacco department
اداره دخانیات
weather bureau
اداره هواشناسی
wieldy
اداره شدنی
operates
اداره کردن
operated
اداره کردن
service bureau
اداره خدماتی
bureaus of census
اداره امار
mismanaged
بد اداره کردن
mismanage
بد اداره کردن
paperless office
اداره بی کاغذ
penology
اداره زندان
police headquarters
اداره کل شهربانی
housekeeping
اداره منزل
prefecture
اداره ریاست
proconsulate
سمت یا اداره
public health pepartment
اداره بهداری
record office
اداره بایگانی کل
conducts
اداره کردن
conducting
اداره کردن
conducted
اداره کردن
conduct
اداره کردن
operate
اداره کردن
headquarters
اداره کل شهربانی
audit office
اداره حسابرسی
malpractices
سوء اداره
malpractice
سوء اداره
bureaus of census
اداره سرشماری
claimant agency
اداره کارپردازی
criminal i. department
اداره اگاهی
the d. poliee
اداره اگاهی
criminal investigation department
اداره اگاهی
custom house
اداره گمرک
customhouse
اداره گمرک
customs house
اداره گمرک
depaartment of accounts
اداره محاسبات
deparment of trusteeship
اداره قیمومت
deparment of trusteeship
اداره سرپرستی
department of publications
اداره نگارش
department of publications
اداره انطباعات
department of trusteeship
اداره سرپرستی
audit departmant
اداره حسابرسی
audit departmant
اداره ممیزی
porotocol department
اداره تشریفات
department
بخش اداره
officiating
اداره کردن
officiates
اداره کردن
officiated
اداره کردن
officiate
اداره کردن
administers
:اداره کردن
administering
:اداره کردن
administered
:اداره کردن
administer
اداره کردن
departments
بخش اداره
misconduct
سوء اداره
administrant
اداره کننده
administration of estate
اداره ترکه
aminister
اداره کردن
mismanagement
سوء اداره
department of trusteeship
اداره قیمومت
dipartment of publications
اداره نگارش
labor service
اداره کار
labour office
اداره کارگزینی
labouroffice
اداره کارگزینی
legal department
اداره حقوقی
maladminister
بد اداره کردن
maladministration
سوء اداره
manageability
قابلیت اداره
management system
سیستم اداره
runs
اداره کردن
run
اداره کردن
medical department
اداره بهداری
ministration
اداره خدمت
misgovern
بد اداره کردن
misgovernment
سوء اداره
office manager
رئیس اداره
intelligence service
اداره اطلاعات
intelligence department
اداره اطلاعات
dipartment of publications
اداره مطبوعات
finance office
اداره دارایی
financial a
اداره مالیه
financial agency
اداره دارایی
financial agency
اداره مالیه
full command
اداره کامل
gestion
اداره کردن
government house
اداره حکومتی
head office
اداره مرکزی
staffers
کارمند اداره
staffer
کارمند اداره
india office
اداره امورهندوستان
polices
اداره شهربانی
policed
اداره شهربانی
police
اداره شهربانی
consulates
اداره کنسولی
consulate
اداره کنسولی
mishandling
بد اداره کردن
director
اداره کننده
government office
اداره دولتی
the relevant office
اداره مسیول
directors
اداره کننده
play
اداره مسابقه
security
اداره امنیت
direct
اداره کردن
directed
اداره کردن
directs
اداره کردن
mans
اداره کردن
registry offices
اداره ثبت
administration
اداره کردن
security force
اداره امنیت
played
اداره مسابقه
playing
اداره مسابقه
Department of labor
[American English]
اداره کار
man
اداره کردن
plays
اداره مسابقه
security service
اداره امنیت
administrations
اداره کردن
rule
اداره کردن
helms
اداره کردن
gerent
اداره کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com