Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
English
Persian
effusive
فوران کننده
erumpent
فوران کننده
eruptive
فوران کننده
Other Matches
geyser
فوران تندوناگهانی داشتن یا کردن فوران کردن
geysers
فوران تندوناگهانی داشتن یا کردن فوران کردن
spurt
فوران
outburst
فوران
outbursts
فوران
spouts
فوران
jetted
فوران
irruption
فوران
effusions
فوران
spurted
فوران
spurts
فوران
eruption
فوران
spouting
فوران
spurting
فوران
solid jet
فوران پر
jetting
فوران
spout
فوران
jet
فوران
effusion
فوران
spouted
فوران
jets
فوران
jet
مرمری فوران
jets
مرمری فوران
jetted
مرمری فوران
annular jet
فوران حلقوی
irrupt
فوران کردن
jetting
مرمری فوران
solar prominences
فوران خورشیدی
spout
فوران کردن
spouts
فوران کردن
spouted
فوران کردن
spouting
فوران کردن
spewing
فوران کردن
molecular effusion
فوران مولکولی
spew
فوران کردن
spews
فوران کردن
gush
فوران جوش
gushes
فوران جوش
gushed
فوران جوش
spewed
فوران کردن
ink ject printer
چاپگر با فوران جوهر
eruct
بشدت فوران کردن
magnetic leakage
پراکندگی فوران مغناطیسی
partially drowned jet
فوران نیمه مستغرق
the paroxysm of a volcano
فوران اتش فشان
eruption of a geyser
فوران چشمه اب گرم
magnetic leakage flux
فوران پراکنده نشتی مغناطیسی
erupts
فوران کردن جوش دراوردن
erupted
فوران کردن جوش دراوردن
waterspout
لوله یا وسیلهای که از ان اب فوران میکند
erupting
فوران کردن جوش دراوردن
spurting
فوران کردن جهش کرد ن
spurts
فوران کردن جهش کرد ن
spurt
فوران کردن جهش کرد ن
erupt
فوران کردن جوش دراوردن
spurted
فوران کردن جهش کرد ن
waterspouts
لوله یا وسیلهای که از ان اب فوران میکند
geysers
چشمه معدنی که اب گرم از ان فوران میکند
geyser
چشمه معدنی که اب گرم از ان فوران میکند
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
magnetic skin effect
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
magnetic flow
فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
dispersion
پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumpers
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
wheezier
خس خس یا خر خر کننده
skittish
رم کننده
fizzy
کف کننده
swooner
غش کننده
syncopator
غش کننده
trackers
پی کننده
solvent
اب کننده
tracker
پی کننده
jaberer
پچ پچ کننده
sensor
حس کننده
catterer
پچ پچ کننده
hoppers
لی لی کننده
hopper
لی لی کننده
bender
خم کننده
squelcher
له کننده
surfy
کف کننده
wheeziest
خس خس یا خر خر کننده
thinner
کم کننده
benders
خم کننده
doers
کننده
solvents
اب کننده
solver
حل کننده
renunciant
رد کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com