Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
to get down to the nitty-gritty
[to get down to brass tacks]
<idiom>
فوری به اصل مطلب رسیدن
[اصطلاح روزمره]
Other Matches
hit the bull's-eye
<idiom>
به اصل مطلب رسیدن
the end sanctifies the means
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
beats
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beat
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first
پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
to come to a he
باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
afair
مطلب
labels
مطلب
topics
مطلب
labeling
مطلب
label
مطلب
themes
مطلب
theme
مطلب
thoughts
سر مطلب
labelled
مطلب
topic
مطلب
subject
مطلب
subjects
مطلب
subjecting
مطلب
criteria
مطلب
punch line
لب مطلب
punch-line
لب مطلب
subjected
مطلب
punch-lines
لب مطلب
thought
سر مطلب
subjecting
مطلب زیرموضوع
subjects
مطلب زیرموضوع
issues
صدور مطلب
gist
مطلب عمده
mattering
مطلب چیز
the point
[of the matter]
اصل مطلب
the salient point
<idiom>
اصل مطلب
press releases
مطلب مطبوعاتی
matter
مطلب چیز
label prefix
پیشوند مطلب
label alignment
هم ترازی مطلب
mattered
مطلب چیز
matters
مطلب چیز
enjambment
ادامهء مطلب
principal
مطلب مهم
principals
مطلب مهم
subject
مطلب زیرموضوع
subject matter
مطلب موضوع
issued
صدور مطلب
issue
صدور مطلب
root of the matter
اصل مطلب
subjected
مطلب زیرموضوع
precis
چکیده مطلب
press release
مطلب مطبوعاتی
clipped speech
حذف مطلب
cliff hanger
مطلب یا داستان جالب
that is not the case
مطلب چنین نیست
hugger mugger
تنهایی مطلب محرمانه
The crux of the matter . The quintessence.
جان کلام ( مطلب )
Lets pass on (proceed) to the main issue.
برویم سر مطلب اصلی
to overleap oneself
از مطلب پرت شدن
under pledge of secrecy
با قول کتمان مطلب
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
Lets get to the point.
بپردازیم به اصل مطلب
comprehension test
ازمون فهم مطلب
lowdown
<idiom>
لپ مطلب ،حقیقت موضوع
round about
دور سر گرداندن مطلب
repeating label
برچسب یا مطلب مکرر
the matter is perplexed
مطلب پیچیده است
cliff-hangers
مطلب یا داستان جالب
cliff-hanger
مطلب یا داستان جالب
instantaneous
<adj.>
فوری
prompted
فوری
unintermediate
<adj.>
فوری
prompts
فوری
urgently
فوری
acute
<adj.>
فوری
prompt
فوری
urgent
فوری
immediate
<adj.>
فوری
sudden
فوری
instanter
فوری
spots
فوری
posthaste
فوری
snap shot
فوری
spontaneous
فوری
intuitive
<adj.>
فوری
spot
فوری
item of the agenda
اصل مطلب فهرست برنامه
you must have know this
حتما` این مطلب را شمامیدانستید
for brevity's sake
از بهر کوتاه کردن مطلب
the matter was kept private
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
point of the agenda
اصل مطلب فهرست برنامه
the point is
اصل مطلب این است
the matter itself
[the situation itself ]
[ the thing itself]
این مطلب بخودی خود
contraposition
قلب مطلب بطریق منفی
typeover mode
حالت تایپ روی مطلب
To wonder from the main topic.
از مطلب اصلی دور افتادن
to go into the matter
به این مطلب رسیدگی کردن
circumgyration
دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
overtype mode
حالت تایپ روی مطلب
prompt delivery
تحویل فوری
emergency priority
تقدم فوری
urgent priority
تقدم فوری
prompt deployment
گسترش فوری
spot test
ازمایش فوری
emergency care
مراقبتهای فوری
cash spot
نقد فوری
speedy trial
دادرسی فوری
hasty
عجولانه فوری
cash prompt
نقد فوری
scrams
فوری رفتن
scram
فوری رفتن
pistolgraph
عکس فوری
snap shooter
عکاس فوری
snap shot
عکس فوری
immediate memory
حافظه فوری
immediate message
پیام فوری
immediate mission
تک فوری هوایی
snapshot
عکس فوری
prompt payment
پرداخت فوری
real time
بازده فوری
inst
مخفف فوری
immediate action
عملیات فوری
instantaneous reaction
واکنش فوری
immediate
خیلی فوری
snapshots
عکس فوری
instantaneous photograph
عکس فوری
you must know this
شما باید این مطلب را بدانید
the face remains
مطلب همانست که هست فرق نمیکند
quick set
گرفتن فوری بتن
snapped
گرفتن عکس فوری
snap report
گزارش فوری یا انی
snapshoot
عکس فوری گرفتن
snapshoot
تیر فوری انداختن
snap
گرفتن عکس فوری
I need them urgently.
من آنها را فوری میخواهم.
immediate mission
ماموریت فوری هوایی
payable immediately
قابل پرداخت فوری
snaps
گرفتن عکس فوری
snapping
گرفتن عکس فوری
snap shot
عکس فوری گرفتن
the letter is urgent
نامه فوری است
immediate action
عکس العمل فوری
pistolgraph
دستگاه عکس فوری
red alert
آژیر خطر فوری
red alerts
آژیر خطر فوری
ready service
اماده به استفاده فوری
upsurge
قیام فوری وناگهانی
immediate addressing
ادرس دهی فوری
diction
عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
We shall look into the matter in due ( good ) time .
درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
slurs
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurring
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
plate proof
نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
slur
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurred
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
doodad
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
doodads
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
spot price
قیمت برای فروش فوری
tea bag
پاکت محتوی چای فوری
To demand prompt payment.
تقاضای پرداخت فوری کردن
Please reply as a matter of urgency.
لطفا فوری پاسخ دهید.
tea bags
پاکت محتوی چای فوری
exigent
محتاج به اقدام یا کمک فوری
I wI'll not comment on this issue.
درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
paragraphist
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
emergency
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergencies
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
to stop cold something
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
he rode me off on a side issue
نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
catastasis
بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
May be I can interest you in this issue .
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
This company guarantees prompt delivery of goods.
این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
spot sale
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
emergencies
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
A rapid response would be appreciated.
از پاسخ فوری قدردانی می کنیم.
[اصطلاح رسمی]
inquiry processing
فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
reflex force
نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
readout
دریافت فوری اطلاعات پردازش شده قابل عرضه بازخوانی
dead line
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
accelerating pump
پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
palinode
قطعه شعر یا سرودی که مطلب شعر یا سرود قبلی راانکار کند
dotting
در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
dot
در زبان برنامه نویسی dBASE دستور فوری که به صورت نقط ه روی صفحه نمایش نشان داده میشود
what matters is that ...
اصل مطلب
[چیزی که مهم است]
این است که ...
learning curve
منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
aims
رسیدن
to fetch up
رسیدن
aimed
رسیدن
aim
رسیدن
approaches
رسیدن
get
رسیدن
to get at
رسیدن به
get at
رسیدن به
peered
رسیدن
peer
رسیدن
approach
رسیدن
gets
رسیدن
approached
رسیدن
land
رسیدن
attain
رسیدن
to see to
رسیدن
to come to a he
رسیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com