Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
English
Persian
internal font
فونت درونی
Other Matches
internal furnace
کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
dynamic
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamically
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
out line font
فونت متغیر
printer font
فونت چاپگر
type style
سبک فونت
courier
فونت کوریر
couriers
فونت کوریر
soft font
فونت استقراری
body type
فونت متن
built in font
فونت توکار
downloadable font
فونت استقراری
soft font
فونت نرم
bit mapped font
فونت شطرنجی
font metric
سنجش فونت
type size
اندازه فونت
font family
خانواده فونت
font subsitution
جایگزینی فونت
fontographer
فونت نگار
laser font
فونت لیزری
base font
فونت پایه
cartridge font
فونت کارتریج
automatic font downloading
استقرار خودکار فونت
base font
فونت پیش فرض
font id conflict
اختلال شناسایی فونت
font metric
اندازه گیری فونت
font smoothing
صاف کردن فونت
font smoothing
صاف سازی فونت
initial base font
فونت پایه اغازی
document base font
فونت پایه مدرک
adobe type manager
مدیر انواع فونت ادوبی
downloadable font
فونت قابل استقرار در حافظه
screen font
فونت یا قلم صفحه نمایش
script font
فونت چاپی شبیه به دستخط
default font
فونت پیش فرض یا قراردادی
default numetic font
فونت عددی پیش فرض یاقراردادی
intrinsic
درونی
intestine
درونی
intestines
درونی
indoor
درونی
subjective
درونی
infelt
درونی
endogenous
درونی
inmost
درونی
inside
درونی
in
درونی
in-
:درونی
inner
درونی
inward
درونی
in-
درونی
civil
درونی
in
:درونی
interior
درونی
interiors
درونی
insides
درونی
internal
درونی
innermost
درونی
tumble home
خم درونی
intercorrelation
وابستگی درونی
interflow
جریان اب درونی
interiority
درونی بودن
internal inhibition
بازداری درونی
inner loop
حلقه درونی
inner speech
گفتار درونی
inner shell electron
الکترون درونی
aula
حیاط درونی
archivolt
قوس درونی
in-fighting
کشمکش درونی
indravgnt
جریان درونی
inflow
ریزش درونی
ingrowth
رویش درونی
inherent viscosity
گرانروی درونی
logarithmic viscosity number
گرانروی درونی
inmost thoughts
اندیشههای درونی
internal command
فرمان درونی
internal consistency
هماهنگی درونی
internal conversion
تبدیل درونی
intrinsic motivation
انگیزش درونی
internal temperature
دمای درونی
internal vibrator
لرزاننده درونی
intrinsic approach
رهیافت درونی
internal work
کار درونی
internality
درونی بودن
intrados
قوس درونی
springing of soffit
پاطاق درونی
intrados springing line
پاطاق درونی
internal secretion
ترشح درونی
internal reflection
انعکاس درونی
internal pressure
فشار درونی
internal energy
انرژی درونی
internal force
نیروی درونی
internal friction
اصطکاک درونی
internal friction
سایش درونی
the inner layer
لایه درونی
the inner layer
چینه درونی
internal phase
فاز درونی
subjectivity
درونی بودن
pore pressure
فشار درونی
loggia
ایوان درونی
spring of intrados
پاطاق درونی
pectorals
صدری درونی
endogenous event
رویداد درونی
endoderm
پرده درونی
indoor
درونی داخلی
internalize
درونی کردن
internalized
درونی کردن
internalizes
درونی کردن
interpolation
براورد درونی
ductless gland
غده درونی
interpolations
براورد درونی
innate
درونی چسبنده
interior
درونی درون
interiors
درونی درون
cooptation
انتخاب درونی
bal badak
تیغ درونی پا
dynamic
نیروی درونی
pectoral
صدری درونی
internalising
درونی کردن
internalises
درونی کردن
interoceptor
گیرنده درونی
enteroceptor
گیرنده درونی
esoteric
رمزی درونی
interior affairs
کارهای درونی
internalizing
درونی کردن
endophasia
تکلم درونی
entophyte
انگل درونی
internalised
درونی کردن
dynamically
نیروی درونی
internalization
درونی ساختن
endocardium
پرده درونی دل
sacrp
دیوار درونی خندق
Internal energy
انرژی درونی
[فیزیک]
internist
متخصص داروهای درونی
inherent
[in]
<adj.>
درونی
[ماندگار]
[ذاتی]
inwarness
بطون درونی بودن
mesophyll
بافت درونی برگ
midland
بین الارضین درونی
thermionic arc
قوس گرمیونایی درونی
psychogenesis
پیدایش نیروی درونی
scarp
دیوار درونی خندق
internalization
درونی یا باطنی کردن
internal hard disk
دیسک سخت درونی
inside berm
سکوی شیببر درونی
endo arterities
اماس درونی شریان
endospore
غشاء درونی تخم
internal evidence
مدارک یاگواه درونی
endocarditis
اماس غشاء درونی دل
internal consistency coefficient
ضریب همسانی درونی
endocrane
سطح درونی جمجمه
endometritis
اماس درونی زهدان
inner work function
انرژی خروج درونی
endometrium
پرده درونی زهدان
dynamic pressure
فشار محرکه درونی
endosporium
غشاء درونی تخم
autotelic
دارای قصد درونی
internal torque
گشتاور نیروی درونی
enostosis
اماس درونی استخوان
internal sort
مرتب کردن درونی
endocarp
حلقه درونی میوه
internal resisting moment
لنگر مقاوم درونی
insides
نزدیک به مرکز بخش درونی
escarp
سرازیری درونی خندق یاخاکریز
endosarc
قسمت درونی سفیده سلول
extruded corner
[پیش آمدگی گوشه درونی]
inside
نزدیک به مرکز بخش درونی
endoskeleton
استخوان بندی درونی حیوان
endocardial
وابسته به پرده درونی دلhypoblast
internal ophthalmia
اماس درونی تخم چشم
internal modem
تلفیق و تفکیک کننده درونی
internal friction
مالش درونی سایش داخلی
interoceptive
وابسته به انگیزش وتحریک درونی
entoptics
شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
to protect home industry
صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
integrated
مودمی که بخش درونی سیستم باشد
intramural
واقع در این سوی دیوارها درونی
auscultator
گوش کننده صداهای درونی بدن
field glass
عدسی درونی دوربین یاذره بین
lock
همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
locks
همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
gutters
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
intima
درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن
smoke consumer
اسباب استفاده از دود برای مصرف درونی ماشین
gutter
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
proprioceptive
تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.
روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
psychogenesis
ایجاددر اثر فعل وانفعالات درونی منشافعالیت ذهنی روان زایش
epicanthus
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
Marxist
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxists
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
metallography
شرح فلزات بررسی در ساختمان درونی فلزات
cpu
ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
incretion
ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
internal shield
زره درونی زره داخلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com