English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (6 milliseconds)
English Persian
filter tip فیلتر سیگار
filter tips فیلتر سیگار
Search result with all words
filter tipped سیگار دارای فیلتر
filter-tipped سیگار دارای فیلتر
Other Matches
chain-smoking سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smokes سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoke سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoked سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
filters فیلتر
filter فیلتر
l filter فیلتر سلفی
filter element المنت فیلتر
band pass filter فیلتر میانگذر
filters فیلتر صافی
filter فیلتر صافی
bandpass filter فیلتر الکترونیکی که به فرکانسهای خالص اجازه عبور میدهد و سایر فرکانسها را ترد میکند
cuno filter نوعی فیلتر متشکل از تعدادی دیسک که توسط تیغه هایی ازهم جدا شده اند
cigars سیگار
cigar سیگار
butt ته سیگار
fags سیگار
stumps ته سیگار
stumping ته سیگار
stump ته سیگار
stub ته سیگار
stumped ته سیگار
stubbed ته سیگار
stubbing ته سیگار
butts ته سیگار
stubs ته سیگار
cigarette سیگار
cigarettes سیگار
butted ته سیگار
fag سیگار
chain-smoke پی در پی سیگار کشیدن
chain-smoked پی در پی سیگار کشیدن
cigars سیگار برگ
chain-smokes پی در پی سیگار کشیدن
a carton of cigarettes یک کارتن سیگار
chain-smoking پی در پی سیگار کشیدن
cigarette paper کاغذ سیگار
cigar shaped دوسرتیزچون سیگار
cigar holder چوب سیگار
filter tip سیگار فیلتردار
filter tips سیگار فیلتردار
manil سیگار مانیلا
cigar سیگار برگ
cigar case قوطی سیگار
band project filter فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
I have cigar من یک سیگار برگ دارم.
cheroot نوعی سیگار برگ
cheroots نوعی سیگار برگ
snipping ادم احمق ته سیگار
woodbine سیگار برگ ارزان
snipped ادم احمق ته سیگار
woodbind سیگار برگ ارزان
snip ادم احمق ته سیگار
smoking carriage واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
smoking car واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
He is a chain smoker. پشت سرهم سیگار می کشد
smoking room اتاق ویژه سیگار کشیدن
stogie سیگار برگ باریک وگران قیمت
stogy سیگار برگ باریک وگران قیمت
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. جلوی پدرش سیگار نمی کشد
to go out خاموش شدن [شمع یا چراغ یا آتش یا سیگار]
May I offer you a cigarette? اجازه می فرمایید من به شما یک نخ سیگار تقدیم کنم؟
He had a cigar between his lips . یک سیگار برگ گذاشته بود گوشه لبش
lay off <idiom> بیش از این استفاده نکردن (دارو،سیگار)
humidor صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
to quit something cold turkey چیزی را یکدفعه ترک کردن [مانند سیگار یا الکل]
Smoking makes you ill and it is also expensive. سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com