English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English Persian
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
Other Matches
lockets قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
locket قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
This position is much too small for me . این سمت برای من خیلی کوچک است
capacitor وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
smash hit <idiom> نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom> گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom> موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
subminiature خیلی کوچک
sottovoce صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
crystals قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
micro- در معنای خیلی کوچک
minicam دوربین خیلی کوچک
minicamera دوربین خیلی کوچک
It's too small آن خیلی کوچک است.
very low frequency فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
spat : حلزون خوراکی خیلی کوچک
microwave موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی
miniaturization خیلی کوچک کردن چیزی
rattling خیلی تند خیلی خوب
ponderous خیلی سنگین خیلی کودن
over one's head <idiom> خیلی سخت برای درک
near collision فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
blips علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blip علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
beside one's self <idiom> خیلی ناامید یا هیجان زده برای انجام کاری
emergency خیلی خیلی فوری
emergencies خیلی خیلی فوری
for next to nothing <idiom> چندرغاز [رایگان] [مفت] [مزد خیلی کم برای انجام کاری]
Many thanks for the sympathy shown to us [on the passing of our father] . خیلی سپاسگذارم برای همدردی شما [بخاطر فوت پدرمان] .
for peanuts [and for chicken feed] <idiom> چندرغاز [رایگان] [مفت] [مزد خیلی کم برای انجام کاری]
micronutrient ترکیبات اصلی ومغذی که بمقدار خیلی کمی برای زندگی لازمست
It is too expensive for me to buy ( purchase ). برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
jim dandy ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
He was too quick for her and jinked away every time. او [مرد] برای او [زن] خیلی چابک بود و هربار با تغییر جهت از دست او [زن] در می رفت.
processor کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
The position is over his head . he cannot cope with it . این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )
rollover استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
hand-held وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند
chyron [American E] قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
aston [British E] قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
Lower third قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
not a few خیلی ها
copious خیلی
far and away خیلی
dumpiness خیلی
very little خیلی کم
to a large extent خیلی
dammit خیلی
ten خیلی
villainous خیلی بد
for long خیلی
highly خیلی
many خیلی
in large quantities خیلی خیلی
damn خیلی
routh خیلی
very خیلی
abysmal <adj.> خیلی بد
lenticulate ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
much was said خیلی حرفهازده شد
whacking خیلی بزرگ
extras بسیار خیلی
whackings خیلی بزرگ
much worse خیلی بدتر
level best خیلی عالی
piping hot خیلی داغ
sappy خیلی احساساتی
it is very easily done خیلی به اسانی
ultraconservative خیلی محتاط
(as) old as the hills <idiom> خیلی قدیمی
senseful خیلی حساس
pitch black خیلی سیاه
extra- بسیار خیلی
too tough خیلی سفت
parlous خیلی مهیب
open-and-shut خیلی سهل
open and shut خیلی سهل
whopping خیلی بزرگ
oftentimes خیلی اوقات
extra بسیار خیلی
ritzy خیلی شیک
at most خیلی باشد
often خیلی اوقات
He is a loose card . خیلی ول است
in no time خیلی زود
span new خیلی تازه
of vital importance خیلی ضروری
immediate خیلی فوری
flying high <idiom> خیلی شادوشنگول
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> خیلی بادقت
as good as خیلی خوب
as stiff as a poker خیلی خشک
overstrung خیلی حساس
She is very pretentious. خیلی ادعادارد
rotundily چاقی خیلی
I had an awful time . به من خیلی بد گذشت
very light خیلی سبک
mad as a hornet <idiom> خیلی عصبانی
a lot of times <adv.> خیلی از اوقات
frequently <adv.> خیلی از اوقات
precise خیلی دقیق
many times <adv.> خیلی از اوقات
often <adv.> خیلی از اوقات
oft [archaic, literary] <adv.> خیلی از اوقات
on any number of occasions <adv.> خیلی از اوقات
lots خیلی زیاد
regularly [often] <adv.> خیلی از اوقات
decrepit خیلی پیر
confidential خیلی محرمانه
giantess زن خیلی قدبلند
lower most خیلی پست تر
not so hot <idiom> نه خیلی خوب
fortissimo خیلی بلند
far زیاد خیلی
skinless خیلی حساس
thank you very much خیلی متشکرم
Many thanks! خیلی ممنون!
many people خیلی از مردم
many people خیلی اشخاص
in seventh heaven <idiom> خیلی خوشحال
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
to pieces <idiom> خیلی زیاده
too bad <idiom> خیلی بد ،غم انگیز
many persons خیلی اشخاص
I spoke my mind. من خیلی رک گفتم.
(a) snap <idiom> خیلی ساده
lily white خیلی سفید
skin and bones <idiom> خیلی لاغر
superabundant خیلی زیاد
get up the nerve <idiom> خیلی شلوغ
pitch-black خیلی سیاه
level best خیلی خوب
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
costs and arm and a leg <idiom> خیلی گرونه
dead slow خیلی اهسته
toploftiness خیلی متکبر
tickled pink <idiom> خیلی شادوخوشحال
nifty خیلی خوب
niftiest خیلی خوب
to spread like wildfire خیلی زودمنتشرشدن
niftier خیلی خوب
hit bottom <idiom> خیلی پست
far and away خیلی دور
far off خیلی دور
Neanderthal خیلی کهنه
once in the blue moon خیلی بندرت
oodles خیلی زیاد
stentorian خیلی بلند
pianissmo خیلی نرم
jolly بذله گو خیلی
before you can say knife خیلی زود
wicked <adj.> خیلی خوب
extreme خیلی زیاد
pluperfect خیلی عالی
benedicite خیلی خوب
corking خیلی زیبا
faraway خیلی دور
quaint خیلی فریف
precisian خیلی دقیق
iam in bad خیلی محتاجم
by leaps and bounds خیلی تند
hand in glove خیلی صمیمی
bone dry خیلی خشک
hand in glove خیلی نزدیک
frequently خیلی اوقات
sick [British E] <adj.> خیلی خوب
infinitely خیلی زیاد
cool <adj.> خیلی خوب
goody-goodies خیلی خوب
goody goody خیلی خوب
really sick خیلی محشر
really wicked خیلی محشر
raucous خیلی نامرتب
seldom خیلی کم ندرتا
goody-goody خیلی خوب
very good خیلی خوب
awesome <adj.> خیلی خوب
number one خیلی خوب
great <adj.> خیلی خوب
pixilated خیلی حساس
raff خیلی زیاد
wells خیلی خوب
well خیلی خوب
glorious خیلی خوب
superrabundant خیلی زیاد
primely خیلی خوب
precipitated خیلی سریع
precipitating خیلی سریع
hand and glove خیلی صمیمی
To take with a pinch of salt. خیلی جدی نگرفتن
exceeding خیلی زیاد
high خیلی بزرگ
swith خیلی عظیم
precipitates خیلی سریع
precipitate خیلی سریع
highest خیلی بزرگ
immensurable خیلی قدیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com