Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
English
Persian
phonofilm
فیلم سخنگو
Other Matches
cassette
کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
cassettes
کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
pancromic
فیلم چند رنگه فیلم چندحالته
reeled
قرقره فیلم حلقه فیلم
reeling
قرقره فیلم حلقه فیلم
reel
قرقره فیلم حلقه فیلم
reels
قرقره فیلم حلقه فیلم
spokesperson
سخنگو
spokespersons
سخنگو
the first person
سخنگو
speakers
سخنگو
speaker
سخنگو
spokesmen
سخنگو
spokesman
سخنگو
talking
سخنگو
fugleman
سخنگو
monologist
تک سخنگو
speaking
سخنگو
prolocutor
سخنگو
talker
سخنگو
talking computer
کامپیوتر سخنگو
mouthpieces
سخنگو عامل
somniloquist
خوابیده سخنگو
mouthpiece
سخنگو عامل
filmstrip
نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
forelady
زن سخنگو ورئیس درهیئت منصفه
film leader
فیلم
film
فیلم
loads
فیلم
load
فیلم
filmed
فیلم
cinematograph
اپارات فیلم
instruction film
فیلم درسی
instruction film
فیلم اموزشی
film developer
سازنده فیلم
film reader
فیلم خوان
film recorder
ضباط فیلم
film recorder
فیلم نگار
filmstrip
فیلم سینمایی
negative film
فیلم منفی
peepshow
فیلم شهوانی
telefilm
فیلم تلویزیونی
reversal film
فیلم معکوس
peepshows
فیلم شهوانی
positive film
فیلم مثبت
picturize
فیلم برداشتن از
phonofilm
فیلم صدادار
x ray film
فیلم رونتگن
as good as a play
<idiom>
مثل فیلم
advertising spot
فیلم تبلیغاتی
filmiest
فیلم مانند
filmy
فیلم مانند
microfilm
ریز فیلم
film-strips
نوار فیلم
film-strip
نوار فیلم
microfilms
ریز فیلم
microfilms
میکرو فیلم
moving picture
فیلم سینما
film strip
نوار فیلم
film
فیلم عکاسی
film
فیلم سینما
filmed
فیلم عکاسی
filmed
فیلم سینما
talkie
فیلم ناطق
microfilm
میکرو فیلم
microfilmed
میکرو فیلم
acetate film
فیلم استاتی
microfilmed
ریز فیلم
filmier
فیلم مانند
microfilming
میکرو فیلم
microfilming
ریز فیلم
talkies
فیلم ناطق
filmstrip
فیلم عکاسی 53 میلمتری
Make three copies of each film.
از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
fast-forward
جلو زدن فیلم
film advance mode
دکمه رد کردن فیلم
dubs
فیلم را دوبله کردن
rerun
نمایش مجدد فیلم
dubbed
فیلم را دوبله کردن
Color films(T. V).
فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
dub
فیلم را دوبله کردن
cinematograph
دوبین فیلم برداری
technicolour
روش فیلم رنگی
playoffs
نشان دادن فیلم
playoff
نشان دادن فیلم
geneva stop
سیستم نگهدارنده فیلم
talkie
صنعت فیلم ناطق
film badge
برگ شناسایی فیلم
false colour
فیلم رنگی مصنوعی
talkies
صنعت فیلم ناطق
scenario
متن فیلم سینمایی
image format
اندازه فیلم عکاسی
metol
دوای فهور فیلم
magnetic thin film
فیلم نازک مغناطیسی
magnetic film storage
ذخیره فیلم مغناطیسی
magnetic film
لایه فیلم مغناطیسی
camera magazine
کاست فیلم دوربین
magnetic film memory
حافظه با فیلم مغناطیسی
scenarios
متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
It was a sI'lly boring film (movie).
فیلم لوس وخنکی بود
semidocumentary
فیلم سینمایی نیمه مستند
newsreel
فیلم اخبار جاری روز
newsreels
فیلم اخبار جاری روز
scenario
متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
exposure adjustment knob
دکمه نمایش تعداد فیلم
filmed
تاری چشم فیلم برداشتن از
film
تاری چشم فیلم برداشتن از
spaghetti western
فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
horse opera
فیلم یا نمایش گاوچرانان امریکایی
magnetic thin film memory
حافظه فیلم نازک مغناطیسی
sneak preview
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
sneak previews
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
spaghetti westerns
فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
camera magazine
جعبه محتوی فیلم عکاسی
protection
کپی اضافی از فیلم یا نوار اصلی
scenario
زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
She portrays a dancer in the film.
او
[زن]
نقش یک رقاص
[زن]
را در فیلم بازی می کند.
smash hit
<idiom>
نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
Black and white.
سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
scenarios
زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
rewound
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
unwatchable
[film, TV]
<adj.>
ارزش دیدن نداشته باشد
[فیلم یا تلویزیون]
documentarian
کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
camera-shy
کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
lithography
کارگاه تهیه فیلم و زینک کتاب و مجله
rewind
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ?
این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
rewinding
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinds
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
It was filmed on location.
صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
lenticulate
ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
reprographics
ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
prescore
ضبط صدا یا موسیقی فیلم قبل از فیلمبرداری
negative
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negatives
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
footage
طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
as dull as a ditch-water
مثل فیلم های تکراری
[خسته کننده و ملال آور]
sound frack
محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق
soft ware
وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
grey scale
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
geneva stop
کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
blip
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blips
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blue key
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
computer output microfilm
فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری تکنولوژی ضبط خروجی کامپیوتر روی میکروفیلم
computer output microfilm recorder
دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
com
فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری ذخیره اطلاعات خروجی روی میکروفیلم icrofilm
phototypesetter
وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
cellulose acetate
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
The documentary tries to be truthful to the events.
این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
photo offset
چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
microfilmed
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
The message of the film is that ...
پیام این فیلم این است که ...
ymck
تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود
whodunit
فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunits
فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunnits
فیلم پلیسی رمان پلیسی
projection print
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
photodigital memory
سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com