English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (9 milliseconds)
English Persian
whodunit فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunits فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunnits فیلم پلیسی رمان پلیسی
Other Matches
standing light چراغ پلیسی
whodunit داستان پلیسی
whodunits داستان پلیسی
police states حکومت پلیسی
whodunnits داستان پلیسی
police state حکومت پلیسی
cloak-and-dagger شبیه نمایشنامه پلیسی
cloak and dagger شبیه نمایشنامه پلیسی
bracelets [humor] دست بند [پلیسی]
manacles دست بند [پلیسی]
chinkers [colloq.] دست بند [پلیسی]
darbies [colloq.] دست بند [پلیسی]
handcuffs دست بند [پلیسی]
cassettes کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
cassette کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
pancromic فیلم چند رنگه فیلم چندحالته
reels قرقره فیلم حلقه فیلم
reeling قرقره فیلم حلقه فیلم
reeled قرقره فیلم حلقه فیلم
reel قرقره فیلم حلقه فیلم
romance رمان
romances رمان
novel رمان
novels رمان
novella رمان کوتاه
romancer رمان نویس
novelist رمان نویس
novelists رمان نویس
novelistic وابسته به داستان و رمان
romances کتاب رمان داستان عاشقانه
romance کتاب رمان داستان عاشقانه
subplot داستان یا موضوع فرعی وتبعی رمان یانمایشنامه
filmstrip نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
The novel depicts life in prerevolutionary Russia. این رمان زندگی در پیش از انقلاب روسیه را نشان می دهد.
film فیلم
load فیلم
filmed فیلم
film leader فیلم
loads فیلم
phonofilm فیلم سخنگو
cinematograph اپارات فیلم
film developer سازنده فیلم
film reader فیلم خوان
film recorder ضباط فیلم
instruction film فیلم درسی
film recorder فیلم نگار
filmstrip فیلم سینمایی
instruction film فیلم اموزشی
negative film فیلم منفی
phonofilm فیلم صدادار
film strip نوار فیلم
as good as a play <idiom> مثل فیلم
picturize فیلم برداشتن از
positive film فیلم مثبت
reversal film فیلم معکوس
advertising spot فیلم تبلیغاتی
telefilm فیلم تلویزیونی
x ray film فیلم رونتگن
peepshow فیلم شهوانی
peepshows فیلم شهوانی
talkie فیلم ناطق
talkies فیلم ناطق
microfilming میکرو فیلم
filmed فیلم عکاسی
microfilmed میکرو فیلم
moving picture فیلم سینما
filmed فیلم سینما
film فیلم سینما
microfilms میکرو فیلم
microfilms ریز فیلم
microfilmed ریز فیلم
acetate film فیلم استاتی
film فیلم عکاسی
filmy فیلم مانند
filmiest فیلم مانند
filmier فیلم مانند
microfilming ریز فیلم
film-strip نوار فیلم
film-strips نوار فیلم
microfilm ریز فیلم
microfilm میکرو فیلم
Color films(T. V). فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
playoffs نشان دادن فیلم
playoff نشان دادن فیلم
dub فیلم را دوبله کردن
dubbed فیلم را دوبله کردن
dubs فیلم را دوبله کردن
film advance mode دکمه رد کردن فیلم
technicolour روش فیلم رنگی
Make three copies of each film. از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
fast-forward جلو زدن فیلم
scenario متن فیلم سینمایی
rerun نمایش مجدد فیلم
magnetic film لایه فیلم مغناطیسی
image format اندازه فیلم عکاسی
magnetic film memory حافظه با فیلم مغناطیسی
talkie صنعت فیلم ناطق
filmstrip فیلم عکاسی 53 میلمتری
talkies صنعت فیلم ناطق
camera magazine کاست فیلم دوربین
film badge برگ شناسایی فیلم
false colour فیلم رنگی مصنوعی
magnetic film storage ذخیره فیلم مغناطیسی
magnetic thin film فیلم نازک مغناطیسی
metol دوای فهور فیلم
geneva stop سیستم نگهدارنده فیلم
cinematograph دوبین فیلم برداری
magnetic thin film memory حافظه فیلم نازک مغناطیسی
camera magazine جعبه محتوی فیلم عکاسی
sneak preview نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
sneak previews نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
horse opera فیلم یا نمایش گاوچرانان امریکایی
scenarios متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
scenario متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
newsreel فیلم اخبار جاری روز
exposure adjustment knob دکمه نمایش تعداد فیلم
spaghetti western فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
filmed تاری چشم فیلم برداشتن از
It was a sI'lly boring film (movie). فیلم لوس وخنکی بود
spaghetti westerns فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
film تاری چشم فیلم برداشتن از
newsreels فیلم اخبار جاری روز
semidocumentary فیلم سینمایی نیمه مستند
Black and white. سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
She portrays a dancer in the film. او [زن] نقش یک رقاص [زن] را در فیلم بازی می کند.
protection کپی اضافی از فیلم یا نوار اصلی
scenarios زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
scenario زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
smash hit <idiom> نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
lithography کارگاه تهیه فیلم و زینک کتاب و مجله
documentarian کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
camera-shy کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
prescore ضبط صدا یا موسیقی فیلم قبل از فیلمبرداری
reprographics ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
rewinds برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewind برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
unwatchable [film, TV] <adj.> ارزش دیدن نداشته باشد [فیلم یا تلویزیون]
It was filmed on location. صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ? این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
rewound برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
lenticulate ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
rewinding برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
negatives گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
footage طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
negative گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
as dull as a ditch-water مثل فیلم های تکراری [خسته کننده و ملال آور]
sound frack محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق
soft ware وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
blips علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
geneva stop کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
grey scale سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
blip علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blue key نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
com فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری ذخیره اطلاعات خروجی روی میکروفیلم icrofilm
computer output microfilm فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری تکنولوژی ضبط خروجی کامپیوتر روی میکروفیلم
computer output microfilm recorder دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
cellulose acetate ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
phototypesetter وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
The documentary tries to be truthful to the events. این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
photo offset چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
The message of the film is that ... پیام این فیلم این است که ...
ymck تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود
projection print روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com