English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
problem child فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
Other Matches
queen's wing جناح وزیر شطرنج
queen side جناح وزیر شطرنج
occupation franchise حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
expandable آنچه قابل گسترش باشد
deploys اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
winglike جناح وار جناح مانند
deployment operating base پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
presentment اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
force tabs نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
aisles جناح
aisle جناح
shoulders جناح
shouldering جناح
wing جناح
left جناح چپ
winging جناح
pinna جناح
shoulder جناح
shouldered جناح
flanking جناح
flanked جناح
flank جناح
left flank جناح چپ
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
left-winger جناح چپی
left winger جناح چپی
left-wingers جناح چپی
left wing of army جناح یسار
flanking دامنه جناح
litotes خفض جناح
left-wing مربوط به جناح چپ
self depreciation حفض جناح
transepts جناح کلیسا
left wing مربوط به جناح چپ
rightism جناح راستی
flanked دامنه جناح
flanker مهاجم جناح
van بال جناح
right-wing جناح راست
right wing جناح راست
pitch diameter قطر جناح
flank دامنه جناح
right flank جناح راست
right wing of army جناح یمین
rightist جناح راستی
right-wingers جناح راستی
right-winger جناح راستی
right winger جناح راستی
transept جناح کلیسا
disposed flank جناح باز
rightists جناح راستی
cross from a flank عبوراز یک جناح
vans بال جناح
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
flankerback بازیگر میانی جناح
flanker بازیگر مهاجم در جناح
cross from a flank یک جناح را دور زدن
wing تیپ هوایی جناح
flank crossing عبوراز جناح دشمن
winging تیپ هوایی جناح
king's wing جناح شاه شطرنج
king side جناح شاه شطرنج
by the left or right flank به جناح راست یا چپ ناو
centrist wing طرفدار جناح میانه رو [سیاست]
flank crossing دور زدن جناح دشمن
exposed در معرض دید جناح باز
disposed flank جناح مکشوف جوانب باز
algenib گاما- فرس جناح الفرس
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
shuts مسدود
barred مسدود
shutting مسدود
blocked opening در مسدود
unstuck نا مسدود
shut مسدود
closed مسدود
crossed cheque چک مسدود
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
secretary وزیر
min وزیر
vizier وزیر
vizi وزیر
the then minister وزیر
minister :وزیر
wizier وزیر
Secretary of State وزیر
Secretaries of State وزیر
ministers وزیر
queen وزیر
ministers :وزیر
queens وزیر
minister وزیر
secretaries وزیر
[extreme] right-wing scene صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
out flanking دور زننده احاطه کننده جناح
far-right extremist scene صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
ballonet اطاقک مسدود
ligate مسدود کردن رگ
blocked <adj.> <past-p.> مسدود شده
blockade مسدود کردن
blind hole سوراخ مسدود
blocked cuurency پول مسدود
plug welding جوشکاری مسدود
plug weld جوش مسدود
dams مسدود کردن
damming مسدود کردن
closed <adj.> <past-p.> مسدود شده
dammed مسدود کردن
dam مسدود کردن
disabled <adj.> <past-p.> مسدود شده
barred <adj.> <past-p.> مسدود شده
frozen assets دارائیهای مسدود
obturate مسدود کردن
obturator ماهیچه مسدود
blockaded مسدود کردن
blocked [with objects] <adj.> <past-p.> مسدود شده
oppilate مسدود کردن
closed subroutine زیرروال مسدود
closed loop حلقه مسدود
close aneal گداختن مسدود
shut off مسدود کردن
close مسدود کردن
closer مسدود کردن
closes مسدود کردن
obstructive مسدود کننده
closest مسدود کردن
blocking مسدود کردن
blockades مسدود کردن
blockading مسدود کردن
locked <adj.> <past-p.> مسدود شده
obstruct مسدود کردن
foreclosing مسدود کردن
forecloses مسدود کردن
foreclosed مسدود کردن
obstructing مسدود کردن
closed meeting نشست مسدود
closed conference نشست مسدود
chokes مسدود کردن
choked مسدود کردن
obstructed مسدود کردن
occlude مسدود کردن
obtruate مسدود کردن
obstructs مسدود کردن
freeze مسدود کردن
freezes مسدود کردن
barricaded <adj.> <past-p.> مسدود شده
choke مسدود کردن
foreclose مسدود کردن
flanking از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flank از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flanked از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
the finance minister is up وزیر مالیه
minister resident وزیر مقیم
secretary of state for home affairs وزیر امورداخله
queening وزیر کردن
minister of finance وزیر اقتصاد
minister without portfolio وزیر مشاور
Prime Minister نخست وزیر
Chancellors of the Exchequer وزیر دارایی
Downing Street نخست وزیر
Attorney General وزیر دادگستری
head of the state نخست وزیر
mintster of public works وزیر فوائدعامه
Attorneys General وزیر دادگستری
Prime Ministers نخست وزیر
queen وزیر شطرنج
queens وزیر شطرنج
Chancellor of the Exchequer وزیر دارایی
councillor at ministry وزیر مشاور
secretary of defence وزیر دفاع
cham cell or of the e. وزیر دارایی
primeminister نخست وزیر
minister plenipotentiary وزیر مختار
grand vizier نخست وزیر
premiers نخست وزیر
premier نخست وزیر
secretary of state for defence وزیر دفاع
secretary of defense وزیر دفاع
Secretary of State وزیر خارجه
Secretaries of State وزیر خارجه
secretary of state for home affairs وزیر کشور
develop گسترش
develops گسترش
dispersal گسترش
deploy گسترش
deployment گسترش
line of deployment خط گسترش
promotion گسترش
promotions گسترش
expanses گسترش
spread گسترش
expanse گسترش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com