English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
feasibility قابلیت انجام کار
Search result with all words
accession قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
Other Matches
interoperability قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
airmobility قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
elasticity خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
electromagnetic compatability قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
swimming capability قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
serviceability قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
flotation قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
commensurability قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
reflectance قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
ductility قابلیت کشش قابلیت تورق
strain hardenability قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
failed انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automated نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures انجام ندادن کاری که باید انجام شود
gurantee عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
scratch one's back <idiom> کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
upward compatible اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
queries 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
fitness قابلیت
skill قابلیت
solubility قابلیت حل
adaptability قابلیت
habilitation قابلیت
solvability قابلیت حل
capacities قابلیت
capacity قابلیت
competence قابلیت
credential قابلیت
qualification قابلیت
eligibility قابلیت
susceptibility قابلیت
competence قابلیت
ability قابلیت
capability قابلیت
abilities قابلیت
contemptibility قابلیت
ignitability قابلیت اشتعال
ignitibility قابلیت احتراق
conviviality قابلیت امیزش
vibratility : قابلیت ارتعاش
wettability قابلیت خیسی
weldability قابلیت جوشکاری
volatileness قابلیت تبخیر
fusibility قابلیت ذوب
habitableness قابلیت سکونت
hardenability قابلیت سختی
habitability قابلیت سکنی
imitability قابلیت تقلید
versatility قابلیت تغییر
veniality قابلیت اغماض
ground visibility قابلیت دیدزمینی
fusibility قابلیت گداز
ignitability قابلیت احتراق
fungibility قابلیت تعویض
emissivity قابلیت انتشار
emissivity قابلیت نشر
forgeability قابلیت اهنگری
edibility قابلیت خوردن
dissolubility قابلیت انحلال
divisibility قابلیت تقسیم
distensibility قابلیت انبساط
dis qualified فاقد قابلیت
digestibility قابلیت هضم
productivity قابلیت تولید
destructibility قابلیت انهدام
dependability قابلیت اطمینان
dependability قابلیت اعتماد
confidentiality قابلیت اعتماد
erectility قابلیت نعوظ
exchangeability قابلیت معاوضه
fordability قابلیت عبور
flexility قابلیت تغییر
flammability قابلیت اشتعال
fissility قابلیت انشقاق
fermentability قابلیت تخمیر
extensibility قابلیت کشش
extensibility قابلیت تمدید
explosiveness قابلیت انفجار
expansibility قابلیت انبساط
expandability قابلیت توسعه
expandability قابلیت انبساط
excitability قابلیت تحریک
erodibility قابلیت فرسایش
culpability قابلیت مجازات
solubility قابلیت انحلال
resectability قابلیت برش
reproducibility قابلیت تکثیر
repeatability قابلیت تکرار
renewability قابلیت تجدید
reliableness قابلیت اعتماد
reflectance قابلیت انعکاس
readability قابلیت خواندن
quench aging property قابلیت بهسازی
retractility قابلیت انقباض
motor ability قابلیت حرکت
capability صلاحیت قابلیت
severability قابلیت تقسیم
severability قابلیت سواشدن
meltability قابلیت گداختن
serviceability قابلیت تعمیر
serviceability قابلیت استفاده
serializability قابلیت تسلسل
vendibility قابلیت فروش
salability قابلیت فروش
moveability قابلیت حرکت
punishability قابلیت مجازات
portability قابلیت انتقال
penetrability قابلیت نفوذ
portability قابلیت حمل
portability قابلیت ترابری
pliability قابلیت خمیدگی
perceptibility قابلیت درک
permeability قابلیت تراوایی
potability قابلیت شرب
practicableness قابلیت عبور
dependable قابلیت اطمینان
navigability قابلیت کشتیرانی
opposability قابلیت تقابل
preventability قابلیت جلوگیری
presentability قابلیت ارائه
acceptability قابلیت قبول
accessibility قابلیت وصول
pregnability قابلیت تسخیر
predicability قابلیت اسناد
variability قابلیت تنظیم
usability قابلیت استفاده
inflammability قابلیت اشتعال
inheritability قابلیت توارث
intelligibility قابلیت فهم
interchangeability قابلیت تبادل
interchangeability قابلیت تعویض
interpretability قابلیت تفسیر
interpretability قابلیت توجیه
efficiency قابلیت کاردانی
inaptly با عدم قابلیت
tolerability قابلیت پذیرش
trafficability قابلیت عبور
imputability قابلیت اسناد
trustworthiness قابلیت اعتماد
trustiness قابلیت اعتماد
transportability قابلیت حمل
transmissibility قابلیت انتقال
transmissibility قابلیت فرستادن
trannlatability قابلیت انقال
trannlatability قابلیت ترجمه
tenability قابلیت نگهداری
tenability قابلیت تصرف
malleability قابلیت انعطاف
survivability قابلیت باززیستی
suability قابلیت تعقیب
stretchability قابلیت بسط
stickability قابلیت محافظت
stickability قابلیت مقاومت
manageability قابلیت اداره
maneuverability قابلیت مانور
disability عدم قابلیت
disabilities عدم قابلیت
magnetic susceptibility قابلیت مغناطیسی
tempering quality قابلیت بهبود
tensility قابلیت کشش
tensibility قابلیت کشش
tactility قابلیت لمس
swivelling feature قابلیت نوسان
elasticity قابلیت ارتجاعی
elasticity قابلیت ارتجاع
machinability قابلیت تراش
failure safety قابلیت اطمینان
communicability قابلیت ارتباط
conversableness قابلیت معاشرت
reliability قابلیت اطمینان
failure safety قابلیت اعتماد
flexibility قابلیت انعطاف
combustiblity قابلیت تراکم
reliability قابلیت اعتماد
combustiblity قابلیت احتراق
corruptibility قابلیت فساد
adjusability قابلیت تطبیق
combustiblity قابلیت انفجار
reliability قابلیت اعتماد
coagulability قابلیت انعقاد
attainability قابلیت حصول
audibility قابلیت استماع
throughput قابلیت عبوردهی
conceivability قابلیت تصور
computability قابلیت محاسبه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com