Dictiornary-Farsi | قابلیت تطبیق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
adjusability	قابلیت تطبیق


Search result with all words

reconcilability	التیام پذیری قابلیت تطبیق
Other Matches

interoperability	قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution	قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
elasticity	خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
airmobility	قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
serviceability	قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
electromagnetic compatability	قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
flotation	قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
swimming capability	قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
commensurability	قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession	قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
reflectance	قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
ductility	قابلیت کشش قابلیت تورق
strain hardenability	قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
adjustments	تطبیق
adjustment	تطبیق
check	تطبیق
checked	تطبیق
adaptation	تطبیق
comparisons	تطبیق
comparison	تطبیق
matching	تطبیق
conformation	تطبیق
matches	تطبیق
match	تطبیق
accommodating	تطبیق
harmonies	تطبیق
confirmation	تطبیق
checks	تطبیق
harmony	تطبیق
adaptations	تطبیق
collations	تطبیق
collation	تطبیق
accommodates	تطبیق دادن
accommodate	تطبیق نمودن
reconciles	تطبیق کردن
accommodate	تطبیق دادن
accommodated	تطبیق نمودن
reconcile	تطبیق کردن
accommodated	تطبیق دادن
accommodates	تطبیق نمودن
versatility	تطبیق پذیری
accomodate	تطبیق کردن
adjust	تطبیق دادن
adjusting	تطبیق دادن
adjusts	تطبیق دادن
jibing	تطبیق کردن
identification	تطبیق تمیز
concordances	تطبیق نامه
concordance	تطبیق نامه
match	تطبیق تطابق
matches	تطبیق تطابق
reconciling	تطبیق کردن
inapplicable	تطبیق نکردنی
adapted	تطبیق شده
accommodation	تطبیق موافقت
matched	تطبیق یافته
coordinator	تطبیق کننده
gibes	تطبیق کردن
jibe	تطبیق کردن
jibed	تطبیق کردن
jibes	تطبیق کردن
adaptation	تطبیق اقتباس
alignments	تطبیق دادن
accommodations	تطبیق موافقت
maladjustments	عدم تطبیق
maladjustment	عدم تطبیق
conform	تطبیق کردن
conformed	تطبیق کردن
conforming	تطبیق کردن
coincidence	تطبیق برخورد
coincidences	تطبیق برخورد
adjustable	قابل تطبیق
dark adaptation	تطبیق با تاریکی
comparison	تطبیق سنجش
comparisons	تطبیق سنجش
adaptations	تطبیق اقتباس
adapter	تطبیق کننده
adaption	تطبیق اقتباس
checks	تطبیق کردن
compare with	تطبیق کردن
reconcilement	التیام تطبیق
certificate of compliance	گواهی تطبیق
collations	تطبیق دستخط ها
checked	تطبیق کردن
check	تطبیق کردن
template matching	تطبیق الگوها
fire support coordination	تطبیق اتش
adjustments	تنظیم تطبیق
fire coordination	تطبیق اتش
conforms	تطبیق کردن
verification	وارسی تطبیق
stock adjustment	تطبیق موجودی
alignment	تطبیق دادن
collation	تطبیق دستخط ها
adapter	تطبیق دهنده
completeness check	تطبیق کامل
adaptive	قابل تطبیق توافقی
application of low to instances	تطبیق قانون با موارد
adapter bearing	یاطاقان تطبیق دهنده
inapplicability	عدم تناسب یا تطبیق
fire support coordinator	تطبیق دهنده اتشها
channel adapter	تطبیق دهنده کانال
adapter arbor	میله تطبیق دهنده
inapplicably	بطوریکه تطبیق ننماید
impedance comparator	تطبیق دهنده امپدانس
acoustic coupler	تطبیق دهنده صوتی
adapter flange	فلانژ تطبیق دهنده
adapter sleeve	پوسته تطبیق دهنده
adapters	تطبیق دهنده ماسوره
adapter boards	برد تطبیق دهنده
adapter toolholder	ابزارگیر تطبیق دهنده
irreconcilable	غیر قابل تطبیق
adaptors	تطبیق دهنده ماسوره
inventory reconciliation	تطبیق اسناد موجودی
adaptor	تطبیق دهنده ماسوره
idealization	تطبیق یا تطابق با تصور
adapter booster	غلاف تطبیق دهنده
adaptation kit	جعبه ابزار تطبیق
tallied	تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied	تطبیق کردن مطابق بودن
orient	روانه کردن تطبیق دادن
versatile	چندسو گرد تطبیق پذیر
orienting	روانه کردن تطبیق دادن
sliding scales	جدول قابل تطبیق با در امدافراد
sliding scale	جدول قابل تطبیق با در امدافراد
tally	تطبیق کردن حساب نگهداشتن
orients	روانه کردن تطبیق دادن
tallying	تطبیق کردن مطابق بودن
tallying	تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally	تطبیق کردن مطابق بودن
tallies	تطبیق کردن مطابق بودن
tallies	تطبیق کردن حساب نگهداشتن
adaptation kit	جعبه وسایل تطبیق دهنده
to align oneself with somebody	خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
accomodation	تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
ticked	نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
harmonist	موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
tick	نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticks	نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
agriology	مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
coordination	تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
time chart	جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
homing adaptor	تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
solvability	قابلیت حل
fitness	قابلیت
contemptibility	قابلیت
solubility	قابلیت حل
habilitation	قابلیت
susceptibility	قابلیت
eligibility	قابلیت
skill	قابلیت
capability	قابلیت
capacity	قابلیت
capacities	قابلیت
qualification	قابلیت
ability	قابلیت
abilities	قابلیت
competence	قابلیت
competence	قابلیت
adaptability	قابلیت
credential	قابلیت
speed ring	طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
self reacting	بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
ignitibility	قابلیت احتراق
punishability	قابلیت مجازات
imitability	قابلیت تقلید
retractility	قابلیت انقباض
readability	قابلیت خواندن
practicableness	قابلیت عبور
quench aging property	قابلیت بهسازی
ignitability	قابلیت احتراق
ignitability	قابلیت اشتعال
reflectance	قابلیت انعکاس
vendibility	قابلیت فروش
flexility	قابلیت تغییر
salability	قابلیت فروش
fordability	قابلیت عبور
forgeability	قابلیت اهنگری
resectability	قابلیت برش
fungibility	قابلیت تعویض
fusibility	قابلیت ذوب
fusibility	قابلیت گداز
reproducibility	قابلیت تکثیر
ground visibility	قابلیت دیدزمینی
habitability	قابلیت سکنی
repeatability	قابلیت تکرار
renewability	قابلیت تجدید
habitableness	قابلیت سکونت
reliableness	قابلیت اعتماد
hardenability	قابلیت سختی
preventability	قابلیت جلوگیری
portability	قابلیت انتقال
malleability	قابلیت انعطاف
portability	قابلیت حمل
manageability	قابلیت اداره
maneuverability	قابلیت مانور
meltability	قابلیت گداختن
portability	قابلیت ترابری
moveability	قابلیت حرکت
pliability	قابلیت خمیدگی