Dictiornary-Farsi | قابلیت تقسیم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
divisibility	قابلیت تقسیم
severability	قابلیت تقسیم


Other Matches

interoperability	قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution	قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
divisor	عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
airmobility	قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
elasticity	خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
fissiparous	تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
vernier	درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
electromagnetic compatability	قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
swimming capability	قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
flotation	قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
serviceability	قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
commensurability	قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession	قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
ductility	قابلیت کشش قابلیت تورق
reflectance	قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
base band	1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
baseband	1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding	روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
subdivides	بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided	بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing	بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide	بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
sectors	کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sector	کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
strain hardenability	قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
competence	قابلیت
credential	قابلیت
ability	قابلیت
capacities	قابلیت
abilities	قابلیت
susceptibility	قابلیت
eligibility	قابلیت
solubility	قابلیت حل
solvability	قابلیت حل
adaptability	قابلیت
capability	قابلیت
fitness	قابلیت
habilitation	قابلیت
capacity	قابلیت
competence	قابلیت
skill	قابلیت
contemptibility	قابلیت
qualification	قابلیت
distributions	تقسیم
branches	تقسیم
branch	تقسیم
sharing	تقسیم
allotment	تقسیم
graduator	خط تقسیم کن
division	تقسیم
dealing	تقسیم
distribution	تقسیم
divisions	تقسیم
allotments	تقسیم
allocating	تقسیم
cleavage	تقسیم
cleavages	تقسیم
admensuration	تقسیم
admeasurement	تقسیم
repartition	تقسیم
allocates	تقسیم
dispensations	تقسیم
dispensation	تقسیم
apportionment	تقسیم
allocate	تقسیم
intelligibility	قابلیت فهم
interchangeability	قابلیت تعویض
conductivity	قابلیت هدایت
inheritability	قابلیت توارث
inflammability	قابلیت اشتعال
conductibility	قابلیت هدایت
interpretability	قابلیت تفسیر
interchangeability	قابلیت تبادل
malleability	قابلیت انعطاف
manageability	قابلیت اداره
machinability	قابلیت تراش
maneuverability	قابلیت مانور
coagulability	قابلیت انعقاد
adaptability	قابلیت انطباق
comparability	قابلیت قیاس
magnetic susceptibility	قابلیت مغناطیسی
interpretability	قابلیت توجیه
meltability	قابلیت گداختن
motor ability	قابلیت حرکت
permeability	قابلیت تراوایی
pliability	قابلیت خمیدگی
portability	قابلیت ترابری
portability	قابلیت حمل
portability	قابلیت انتقال
combustiblity	قابلیت تراکم
communicability	قابلیت ارتباط
potability	قابلیت شرب
potability	قابلیت حمل
compactibility	قابلیت تراکم
practicableness	قابلیت عبور
predicability	قابلیت اسناد
pregnability	قابلیت تسخیر
combustiblity	قابلیت انفجار
combustiblity	قابلیت احتراق
combustibility	قابلیت اشتعال
conceivability	قابلیت تصور
perceptibility	قابلیت درک
productivity	قابلیت تولید
computability	قابلیت محاسبه
moveability	قابلیت حرکت
compressibility	قابلیت فشردگی
navigability	قابلیت کشتیرانی
comprehensibility	قابلیت درک
opposability	قابلیت تقابل
penetrability	قابلیت نفوذ
combinability	قابلیت ترکیب
combustibility	قابلیت سوزش
explosiveness	قابلیت انفجار
presentability	قابلیت ارائه
inaptly	با عدم قابلیت
conversableness	قابلیت معاشرت
addibility	قابلیت افزایش
adaptableness	قابلیت توافق
absorptivity	قابلیت جذب
dis qualified	فاقد قابلیت
digestibility	قابلیت هضم
destructibility	قابلیت انهدام
dependability	قابلیت اطمینان
absorbency	قابلیت جذب
absorbability	قابلیت جذب
dependability	قابلیت اعتماد
excitability	قابلیت تحریک
culpability	قابلیت مجازات
corruptibility	قابلیت فساد
exchangeability	قابلیت معاوضه
adhesiveness	قابلیت چسبندگی
adjusability	قابلیت تطبیق
attainability	قابلیت حصول
approachability	قابلیت تقرب
applicability	قابلیت اجراء
appealability	قابلیت استیناف
audibility	قابلیت استماع
comparableness	قابلیت مقایسه
edibility	قابلیت خوردن
alterability	قابلیت تغییر
distensibility	قابلیت انبساط
emissivity	قابلیت نشر
dissolubility	قابلیت انحلال
emissivity	قابلیت انتشار
erectility	قابلیت نعوظ
erodibility	قابلیت فرسایش
adjusability	قابلیت تنظیم
expandability	قابلیت انبساط
brushability	قابلیت رنگرزی
ground visibility	قابلیت دیدزمینی
pourability	قابلیت ریزش
visibility	قابلیت دید
habitability	قابلیت سکنی
visibility	قابلیت رویت
habitableness	قابلیت سکونت
changeableness	قابلیت تغییریاتبدیل
hardenability	قابلیت سختی
ignitability	قابلیت اشتعال
resilience	قابلیت ارتجاع
ignitability	قابلیت احتراق
controllability	قابلیت کنترل
ignitibility	قابلیت احتراق
imitability	قابلیت تقلید
castability	قابلیت ریزش
fusibility	قابلیت گداز
convertibility	قابلیت تبدیل
expandability	قابلیت توسعه
expansibility	قابلیت انبساط
extensibility	قابلیت تمدید
extensibility	قابلیت کشش
fermentability	قابلیت تخمیر
fissility	قابلیت انشقاق
calculability	قابلیت شمارش
flammability	قابلیت اشتعال
flexility	قابلیت تغییر
fordability	قابلیت عبور
forgeability	قابلیت اهنگری
fungibility	قابلیت تعویض
fusibility	قابلیت ذوب
imputability	قابلیت اسناد
preventability	قابلیت جلوگیری
veniality	قابلیت اغماض
failure safety	قابلیت اعتماد
confidentiality	قابلیت اعتماد
susceptibility	قابلیت حساسسیت
disqualifications	سلب قابلیت
disqualification	سلب قابلیت
reliability	قابلیت اعتماد
versatility	قابلیت تغییر
vibratility	: قابلیت ارتعاش
volatileness	قابلیت تبخیر
weldability	قابلیت جوشکاری
application [applicability]	قابلیت اجرا
applicability	قابلیت اجرا
renewability	قابلیت تجدید
wettability	قابلیت خیسی
reliability	قابلیت اطمینان
failure safety	قابلیت اطمینان
conviviality	قابلیت امیزش
provability	قابلیت اثبات