Dictiornary-Farsi | قابلیت توسعه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (5 milliseconds)

English	Persian
expandability	قابلیت توسعه


Search result with all words

applesoft basic	نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
expansion card	کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
Other Matches

enhanced	در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhances	در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development	رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhancing	در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
developments	رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhance	در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
characteristics of underdeveloping	مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
interoperability	قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution	قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
airmobility	قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
elasticity	خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
swimming capability	قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
electromagnetic compatability	قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
serviceability	قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
flotation	قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
commensurability	قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession	قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
international development association	مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
reflectance	قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
ductility	قابلیت کشش قابلیت تورق
outreach	توسعه یافتن توسعه
strain hardenability	قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
stop go policy	توسعه
enlarge	توسعه
enlarged	توسعه
enlarging	توسعه
upgrowth	توسعه
amplification	توسعه
enlargements	توسعه
extensions	توسعه
enlargement	توسعه
enlarges	توسعه
extension	توسعه
developments	توسعه
expansion	توسعه
development	توسعه
increments	توسعه
delelopment	توسعه
increment	توسعه
promotion	توسعه
promotions	توسعه
spreads	توسعه
outspread	توسعه
spread	توسعه
regional development	توسعه ناحیهای
research and development	تحقیق و توسعه
pattern of development	الگوی توسعه
extendable	توسعه پذیر
developement	توسعه دادن
boomed	توسعه یافتن
booming	توسعه یافتن
combat development	توسعه رزمی
anti development policy	سیاست ضد توسعه
cultural development	توسعه فرهنگی
booms	توسعه عظیم
booms	توسعه یافتن
self development	توسعه نفس
exepandable	قابل توسعه
rural development	توسعه روستائی
development plan	برنامه توسعه
development policy	سیاست توسعه
development time	زمان توسعه
development tools	ابزار توسعه
booming	توسعه عظیم
regional development	توسعه منطقهای
development bank	بانک توسعه
promoting	توسعه دادن
monetary expansion	توسعه پولی
increases	توسعه دادن
internal development	توسعه داخلی
increscent	زیادی توسعه
historical development	توسعه تاریخی
extensible	توسعه پذیر
extensibility	توسعه پذیری
expansive	متمایل به توسعه
expansionism	توسعه طلبی
expansionist	توسعه طلبی
export promotion	توسعه صادرات
increased	توسعه دادن
increase	توسعه دادن
expandsionism	توسعه طلبی
promotes	توسعه دادن
promoted	توسعه دادن
underdeveloped	توسعه نیافته
enlarge	توسعه دادن
progation	توسعه تکثیر
enlarged	توسعه دادن
pole of development	قطب توسعه
enlarges	توسعه دادن
phasess of development	مراحل توسعه
enlarging	توسعه دادن
enrich	توسعه دادن
enriches	توسعه دادن
enriching	توسعه دادن
path of expansion	مسیر توسعه
economic development	توسعه اقتصادی
open out	توسعه دادن
promote	توسعه دادن
expanded , capacity	توسعه فرفیت
boomed	توسعه عظیم
expansion	گسترش توسعه
extending	توسعه دادن
extends	توسعه دادن
urban renewal	توسعه شهری
develop	توسعه دادن
uneven development	توسعه نامتوازن
spreads	توسعه دادن
amplification	توسعه تقویت
to unfold	توسعه دادن
extend	توسعه دادن
develops	توسعه دادن
underdevelopment	توسعه نیافتگی
technical development	توسعه فنی
to open out	توسعه دادن
under development	دردست توسعه
expanse	بسط و توسعه
expanses	بسط و توسعه
social development	توسعه اجتماعی
spread	توسعه دادن
boom	توسعه عظیم
boom	توسعه یافتن
to develop [into]	توسعه دادن وضعیت [به]
step backwards	بازگشت [به حالت کم توسعه]
research and development	تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
increment	افزایش در حقوق توسعه
increments	افزایش در حقوق توسعه
software development	توسعه نرم افزاری
to grow [into]	توسعه دادن وضعیت [به]
extended memory	حافظه توسعه یافته
extended precision	دقت توسعه یافته
extendible	قابل توسعه کش دار
regression	بازگشت [به حالت کم توسعه]
development system	سیستم توسعه یافته
class improvement plan	طرح توسعه ناو
corrosive attack	اغاز و توسعه خورندگی
regress	برگشت [به حالت کم توسعه]
step backwards	برگشت [به حالت کم توسعه]
desired rate of development	نرخ مطلوب توسعه
developed contries	ممالک توسعه یافته
regression	برگشت [به حالت کم توسعه]
developing countries	کشورهای در حال توسعه
development cost	هزینه توسعه در تولیدمحصول
development countries	کشورهای قابل توسعه
regress	بازگشت [به حالت کم توسعه]
development planning	برنامه ریزی توسعه
to spread [across] [over]	توسعه یافتن [سرتاسر]
characteristics of underdevelopment	ویژگیهای توسعه نیافتگی
underdeveloped area	منطقه توسعه نیافته
outstretch	توسعه دادن بسط
well development	توسعه و شستشوی چاه
underdeveloped countries	کشورهای توسعه نیافته
inextension	عدم امتداد یا توسعه
microcomputer development system	سیستم توسعه ریزکامپیوتر
underdeveloped nations	ملل توسعه نیافته
develop	توسعه دادن اشکارکردن
extensible language	زبان توسعه پذیر
develops	توسعه دادن اشکارکردن
top down development	توسعه از بالا به پایین
program development tools	ابزار توسعه برنامه
pullulate	اغاز توسعه نهادن
expands	منبسط کردن توسعه دادن
organization for economic co opration	سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
expanding	منبسط کردن توسعه دادن
threat study	بررسی توسعه تهدید دشمن
expand	منبسط کردن توسعه دادن
back blowing	عمل شستشو و توسعه چاه
overdevelop	توسعه و عمران زیاد یافتن
contrast enhancement	توسعه تشخیص سایه روشن
enlarged	توسعه دادن وسیع کردن
expansion	توسعه گسترش دادن کشیدن
big push theory of development	نظریه فشار شدید توسعه
enlarge	توسعه دادن وسیع کردن
the developed world	جهان توسعه یافته [پیشرفته]
development	توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
developments	توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
extendeo core	حافظه چنبرهای توسعه یافته
enlarging	توسعه دادن وسیع کردن
extended character set	مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
expeditionary forces	نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
extensible	منبسط شدنی توسعه پذیر
enlarges	توسعه دادن وسیع کردن
less developed countries	کشورهای کمتر توسعه یافته
to fill out	تکمیل کردن توسعه دادن
expeditionary force	نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
solvability	قابلیت حل
solubility	قابلیت حل
habilitation	قابلیت
contemptibility	قابلیت
competence	قابلیت
credential	قابلیت
qualification	قابلیت
skill	قابلیت
susceptibility	قابلیت
abilities	قابلیت
competence	قابلیت
adaptability	قابلیت
capability	قابلیت
capacity	قابلیت
ability	قابلیت
capacities	قابلیت