Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
strain hardenability	قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
Other Matches
strain hadening	سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
interoperability	قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution	قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
elasticity	خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
airmobility	قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
swimming capability	قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
serviceability	قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
electromagnetic compatability	قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
flotation	قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
short cycle annealing	سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
commensurability	قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession	قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
ductility	قابلیت کشش قابلیت تورق
reflectance	قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
regimental	گردانی
rambles	سر گردانی
rambled	سر گردانی
ramble	سر گردانی
rectification	راست گردانی
rim drive	لبه گردانی
repeals	باز گردانی
repeal	باز گردانی
revolvable	دور گردانی
hardening	سخت گردانی
thinning	رقیق گردانی
magnetization	مغناطیس گردانی
data handling	داده گردانی
transliteration	نویسه گردانی
file handling	پرونده گردانی
runaround	دور سر گردانی
exception handling	استثنا گردانی
temper hardening	سخت گردانی بازپخت
selective hardening	سخت گردانی انتخابی
strain hadening	سخت گردانی کرنشی
induction harening	سخت گردانی القائی
work hardening	سخت گردانی سرد
cure rate	سرعت سخت گردانی
curing oven	کوره سخت گردانی
hot tempering	سخت گردانی درجهای
curing vessel	فرف سخت گردانی
direct quenching	سخت گردانی مستقیم
double hardening	سخت گردانی مضاعف
electrolytic deposition	متالیزه گردانی گالوانیکی
aging	سخت گردانی زمانی
toughen by sparks	سخت گردانی با جرقه
strain hadening	سخت گردانی سرد
hardening constituent	جزء سخت گردانی
case harden	سخت گردانی سطحی
broken hardening	سخت گردانی شکسته
case hardening	سخت گردانی سطحی
cementation	سیمانکاری سخت گردانی
austemper	سخت گردانی باینیت
austemper	سخت گردانی حرارتی
ausformig	سخت گردانی اوستینیتی
softening point	نقطه نرم گردانی
softening furnace	کوره نرم گردانی
hardening room	اطاق سخت گردانی
hardening distortion	شکستگی سخت گردانی
magnetic biasing	مغناطیس گردانی مقدماتی
hardening furnace	کوره سخت گردانی
age hardening	سخت گردانی زمانی
hardening crake	ترک سخت گردانی
induced magnetization	مغناطیس گردانی القائی
hard surfacing	سخت گردانی سطحی
magnetization characteristic	منحنی مغناطیس گردانی
nitrogen hardening	سخت گردانی ازتی
magnetizing field	میدان مغناطیس گردانی
radiation hardening	سخت گردانی تابشی
precipitation hardening	سخت گردانی رسوبی
quenching and tempering	ترساندن و سخت گردانی
partial jurisdiction	حق خود گردانی محدود
magnetizing current	جریان مغناطیس گردانی
quench age hardening	سخت گردانی و ترساندن
quenched and tempered condition	حالت ترساندن و سخت گردانی
hardening strain	تغییر طول سخت گردانی
mold drying oven	کوره خشک گردانی قالبی
carburizer	ماده ویژه سخت گردانی
salt bath hardening	سخت گردانی حمام نمک
battalion landing team	تیم پیاده شونده گردانی
strain age hardening	سخت گردانی کرنشی زمانی
self hardening steel	فولاد خود سخت گردانی
cold upsetting die	حدیده چاق گردانی سرد
depth of hardening zone	عمق ناحیه سخت گردانی
oil hardening steel	فولاد سخت گردانی روغنی
age hardening susceptibility	تقبل سخت گردانی زمانی
gas case hardening	سخت گردانی پوسته گازی
reinstatement of revolving credit	اعتبار گردانی را تجدید کردن
simplification	ساده گردانی مختصر سازی
simplifications	ساده گردانی مختصر سازی
hard facing alloy	الیاژ سخت گردانی سطحی
simplifcation	ساده گردانی مختصر سازی
air hardening	سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
high frequency induction hardening	سخت گردانی القایی فرکانس بالا
gas fired hardening tempering furnace	کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
salt bath case hardening	سخت گردانی سطحی حمام نمک
quenching and tempering furnace	کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
flame hardening	سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
dispersion hardening	سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
cyaniding	سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
age hardening	سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
tempering (metallurgy)	بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
ability	قابلیت
eligibility	قابلیت
solubility	قابلیت حل
contemptibility	قابلیت
habilitation	قابلیت
solvability	قابلیت حل
susceptibility	قابلیت
abilities	قابلیت
competence	قابلیت
competence	قابلیت
credential	قابلیت
qualification	قابلیت
skill	قابلیت
adaptability	قابلیت
capability	قابلیت
capacities	قابلیت
capacity	قابلیت
fitness	قابلیت
penetrability	قابلیت نفوذ
presentability	قابلیت ارائه
flammability	قابلیت اشتعال
perceptibility	قابلیت درک
edibility	قابلیت خوردن
portability	قابلیت حمل
tenability	قابلیت تصرف
fissility	قابلیت انشقاق
tenability	قابلیت نگهداری
flexility	قابلیت تغییر
tolerability	قابلیت پذیرش
survivability	قابلیت باززیستی
trannlatability	قابلیت ترجمه
trafficability	قابلیت عبور
portability	قابلیت انتقال
fordability	قابلیت عبور
stretchability	قابلیت بسط
suability	قابلیت تعقیب
portability	قابلیت ترابری
potability	قابلیت شرب
erodibility	قابلیت فرسایش
permeability	قابلیت تراوایی
potability	قابلیت حمل
pliability	قابلیت خمیدگی
exchangeability	قابلیت معاوضه
excitability	قابلیت تحریک
practicableness	قابلیت عبور
expandability	قابلیت انبساط
expandability	قابلیت توسعه
expansibility	قابلیت انبساط
tensility	قابلیت کشش
predicability	قابلیت اسناد
extensibility	قابلیت کشش
fermentability	قابلیت تخمیر
extensibility	قابلیت تمدید
swivelling feature	قابلیت نوسان
emissivity	قابلیت نشر
pregnability	قابلیت تسخیر
tactility	قابلیت لمس
emissivity	قابلیت انتشار
tensibility	قابلیت کشش
tempering quality	قابلیت بهبود
erectility	قابلیت نعوظ
explosiveness	قابلیت انفجار
machinability	قابلیت تراش
reflectance	قابلیت انعکاس
inheritability	قابلیت توارث
inflammability	قابلیت اشتعال
malleability	قابلیت انعطاف
manageability	قابلیت اداره
serializability	قابلیت تسلسل
serviceability	قابلیت استفاده
serviceability	قابلیت تعمیر
maneuverability	قابلیت مانور
readability	قابلیت خواندن
inaptly	با عدم قابلیت
vendibility	قابلیت فروش
intelligibility	قابلیت فهم
magnetic susceptibility	قابلیت مغناطیسی
renewability	قابلیت تجدید
repeatability	قابلیت تکرار
reproducibility	قابلیت تکثیر
resectability	قابلیت برش
retractility	قابلیت انقباض
usefulness	قابلیت استفاده
reliableness	قابلیت اعتماد
salability	قابلیت فروش
interpretability	قابلیت توجیه
interpretability	قابلیت تفسیر
interchangeability	قابلیت تعویض
severability	قابلیت سواشدن
severability	قابلیت تقسیم
imputability	قابلیت اسناد
habitableness	قابلیت سکونت
habitability	قابلیت سکنی
ground visibility	قابلیت دیدزمینی
stickability	قابلیت محافظت
navigability	قابلیت کشتیرانی
fusibility	قابلیت گداز
fusibility	قابلیت ذوب
fungibility	قابلیت تعویض

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com