Dictiornary-Farsi | قابلیت غصب یا تخطی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
violability	قابلیت غصب یا تخطی


Other Matches

interoperability	قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution	قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
airmobility	قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
elasticity	خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
electromagnetic compatability	قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
swimming capability	قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
serviceability	قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
flotation	قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
accession	قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
commensurability	قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
ductility	قابلیت کشش قابلیت تورق
reflectance	قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
strain hardenability	قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
violation	تخطی
trespassing	تخطی
trespasses	تخطی
trespassed	تخطی
encroachments	تخطی
trespass	تخطی
encroachment	تخطی
outraging	تخطی
aggression	تخطی
outrage	تخطی
outrages	تخطی
offending	تخطی
outraged	تخطی
trepass	تخطی
exceeds	تخطی کردن از
exceeded	تخطی کردن از
offends	تخطی کردن
offended	تخطی کردن
offend	تخطی کردن
offender	تخطی کننده
encroaches	تخطی کردن
transgressing	تخطی کردن از
encroached	تخطی کردن
encroach	تخطی کردن
offenders	تخطی کننده
exceed	تخطی کردن از
transgress	تخطی کردن از
transgressed	تخطی کردن از
transgresses	تخطی کردن از
injury	تخطی تجاوز
infringement on others rights	تخطی به حقوق دیگران
misdemeanour	بزه تخطی از قانون
misdemeanours	بزه تخطی از قانون
misdemeanors	بزه تخطی از قانون
encroaches	تجاوز و تخطی کردن
encroached	تجاوز و تخطی کردن
misdemeanor	بزه تخطی از قانون
trepass	تخطی کردن تخلف
offend against the law	تخطی کردن از قانون
encroach	تجاوز و تخطی کردن
trespasses	تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
trespassed	تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
trespass	تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
violable	تجاوز کردنی تخطی پذیر
trespassing	تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
encroachment	تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments	تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
contravenes	نقض کردن تخطی کردن
encroach	تخطی کردن تجاوز کردن
encroached	تخطی کردن تجاوز کردن
encroaches	تخطی کردن تجاوز کردن
impinge	تخطی کردن حمله کردن
impinged	تخطی کردن حمله کردن
impinges	تخطی کردن حمله کردن
contravening	نقض کردن تخطی کردن
contravene	نقض کردن تخطی کردن
contravened	نقض کردن تخطی کردن
competence	قابلیت
fitness	قابلیت
habilitation	قابلیت
susceptibility	قابلیت
eligibility	قابلیت
credential	قابلیت
solvability	قابلیت حل
capacities	قابلیت
capacity	قابلیت
qualification	قابلیت
skill	قابلیت
adaptability	قابلیت
solubility	قابلیت حل
competence	قابلیت
ability	قابلیت
abilities	قابلیت
contemptibility	قابلیت
capability	قابلیت
infringes	تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe	تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed	تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing	تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
fungibility	قابلیت تعویض
practicableness	قابلیت عبور
fusibility	قابلیت ذوب
punishability	قابلیت مجازات
preventability	قابلیت جلوگیری
predicability	قابلیت اسناد
presentability	قابلیت ارائه
pregnability	قابلیت تسخیر
quench aging property	قابلیت بهسازی
usefulness	قابلیت استفاده
readability	قابلیت خواندن
serviceability	قابلیت تعمیر
serializability	قابلیت تسلسل
vendibility	قابلیت فروش
forgeability	قابلیت اهنگری
flammability	قابلیت اشتعال
severability	قابلیت سواشدن
fordability	قابلیت عبور
salability	قابلیت فروش
retractility	قابلیت انقباض
resectability	قابلیت برش
reproducibility	قابلیت تکثیر
repeatability	قابلیت تکرار
flexility	قابلیت تغییر
renewability	قابلیت تجدید
reliableness	قابلیت اعتماد
reflectance	قابلیت انعکاس
severability	قابلیت تقسیم
serviceability	قابلیت استفاده
potability	قابلیت حمل
potability	قابلیت شرب
hardenability	قابلیت سختی
ignitability	قابلیت اشتعال
ignitibility	قابلیت احتراق
imitability	قابلیت تقلید
imputability	قابلیت اسناد
inaptly	با عدم قابلیت
manageability	قابلیت اداره
malleability	قابلیت انعطاف
magnetic susceptibility	قابلیت مغناطیسی
machinability	قابلیت تراش
interpretability	قابلیت توجیه
interpretability	قابلیت تفسیر
inflammability	قابلیت اشتعال
interchangeability	قابلیت تعویض
interchangeability	قابلیت تبادل
intelligibility	قابلیت فهم
habitableness	قابلیت سکونت
habitability	قابلیت سکنی
ignitability	قابلیت احتراق
portability	قابلیت انتقال
fusibility	قابلیت گداز
portability	قابلیت حمل
portability	قابلیت ترابری
pliability	قابلیت خمیدگی
permeability	قابلیت تراوایی
perceptibility	قابلیت درک
penetrability	قابلیت نفوذ
opposability	قابلیت تقابل
navigability	قابلیت کشتیرانی
moveability	قابلیت حرکت
motor ability	قابلیت حرکت
ground visibility	قابلیت دیدزمینی
meltability	قابلیت گداختن
maneuverability	قابلیت مانور
inheritability	قابلیت توارث
solubility	قابلیت انحلال
provability	قابلیت اثبات
applicability	قابلیت اجرا
application [applicability]	قابلیت اجرا
availability	قابلیت اجرا
usability	قابلیت اجرا
usefulness	قابلیت اجرا
applicability	قابلیت استفاده
reliability	قابلیت اطمینان
failure safety	قابلیت اطمینان
failure safety	قابلیت اعتماد
reliability	قابلیت اعتماد
application [applicability]	قابلیت استفاده
tenability	قابلیت تصرف
tenability	قابلیت نگهداری
tolerability	قابلیت پذیرش
trafficability	قابلیت عبور
trannlatability	قابلیت ترجمه
trannlatability	قابلیت انقال
transmissibility	قابلیت فرستادن
transmissibility	قابلیت انتقال
tempering quality	قابلیت بهبود
tensility	قابلیت کشش
stickability	قابلیت مقاومت
stickability	قابلیت محافظت
stretchability	قابلیت بسط
suability	قابلیت تعقیب
survivability	قابلیت باززیستی
swivelling feature	قابلیت نوسان
tactility	قابلیت لمس
tensibility	قابلیت کشش
transportability	قابلیت حمل
trustiness	قابلیت اعتماد
trustworthiness	قابلیت اعتماد
usability	قابلیت استفاده
veniality	قابلیت اغماض
versatility	قابلیت تغییر
vibratility	: قابلیت ارتعاش
volatileness	قابلیت تبخیر
weldability	قابلیت جوشکاری
wettability	قابلیت خیسی
fissility	قابلیت انشقاق