Dictiornary-Farsi | قابلیت کشتیرانی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
navigability	قابلیت کشتیرانی


Other Matches

interoperability	قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution	قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
elasticity	خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
airmobility	قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
serviceability	قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
flotation	قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
swimming capability	قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
electromagnetic compatability	قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
commensurability	قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession	قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
reflectance	قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
ductility	قابلیت کشش قابلیت تورق
liners	خط کشتیرانی
navigation	کشتیرانی
shipping	کشتیرانی
liner	خط کشتیرانی
sailing	کشتیرانی
shipping line	خط کشتیرانی
nautical	مربوط به کشتیرانی
sailable	قابل کشتیرانی
shipping	کشتیرانی ناوگان
navigate	کشتیرانی کردن
navigated	کشتیرانی کردن
liner terms	شرایط خط کشتیرانی
commercial marine	کشتیرانی تجارتی
navigates	کشتیرانی کردن
navigable	قابل کشتیرانی
chamber of shipping	اتاق کشتیرانی
shipping company	شرکت کشتیرانی
shipping conference	کنفرانس کشتیرانی
navigating	کشتیرانی کردن
cabotage	کشتیرانی ساحلی
water supply to navigation	تامین اب کانال کشتیرانی
cargo liners	خط کشتیرانی مخصوص بار
shipping agent	نماینده شرکت کشتیرانی
liner trade	کشتیرانی منظم تجاری
strain hardenability	قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
coaster	کشتی مخصوص کشتیرانی در کنارساحل
conference freight rate	نرخ مشترک شرکتهای کشتیرانی
fairways	مسیر قابل کشتیرانی کانال
fairway	مسیر قابل کشتیرانی کانال
coasters	کشتی مخصوص کشتیرانی در کنارساحل
fairways	قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fairway	قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
sudd	توده شناور علف و نی که دررود نیل مانع کشتیرانی میشود
cabotage	کشتیرانی و حمل کالا از یک بندر به بندر دیگر بدون دورشدن از ساحل
sailings	کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailed	کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sail	کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
cabotage	کشتیرانی از یک بندر به بندر دیگردرامتداد ساحل
ability	قابلیت
solvability	قابلیت حل
fitness	قابلیت
credential	قابلیت
competence	قابلیت
qualification	قابلیت
contemptibility	قابلیت
susceptibility	قابلیت
eligibility	قابلیت
abilities	قابلیت
skill	قابلیت
adaptability	قابلیت
capacities	قابلیت
capability	قابلیت
habilitation	قابلیت
solubility	قابلیت حل
competence	قابلیت
capacity	قابلیت
potability	قابلیت حمل
failure safety	قابلیت اطمینان
potability	قابلیت شرب
application [applicability]	قابلیت اجرا
portability	قابلیت انتقال
portability	قابلیت حمل
salability	قابلیت فروش
pliability	قابلیت خمیدگی
permeability	قابلیت تراوایی
perceptibility	قابلیت درک
penetrability	قابلیت نفوذ
opposability	قابلیت تقابل
readability	قابلیت خواندن
practicableness	قابلیت عبور
applicability	قابلیت اجرا
reflectance	قابلیت انعکاس
punishability	قابلیت مجازات
reliableness	قابلیت اعتماد
renewability	قابلیت تجدید
repeatability	قابلیت تکرار
preventability	قابلیت جلوگیری
presentability	قابلیت ارائه
pregnability	قابلیت تسخیر
predicability	قابلیت اسناد
reproducibility	قابلیت تکثیر
resectability	قابلیت برش
quench aging property	قابلیت بهسازی
retractility	قابلیت انقباض
reliability	قابلیت اطمینان
portability	قابلیت ترابری
fissility	قابلیت انشقاق
habitableness	قابلیت سکونت
hardenability	قابلیت سختی
usefulness	قابلیت استفاده
ignitability	قابلیت اشتعال
ignitability	قابلیت احتراق
ignitibility	قابلیت احتراق
imitability	قابلیت تقلید
imputability	قابلیت اسناد
habitability	قابلیت سکنی
ground visibility	قابلیت دیدزمینی
flammability	قابلیت اشتعال
flexility	قابلیت تغییر
fordability	قابلیت عبور
forgeability	قابلیت اهنگری
fungibility	قابلیت تعویض
fusibility	قابلیت ذوب
fusibility	قابلیت گداز
application [applicability]	قابلیت استفاده
inaptly	با عدم قابلیت
inflammability	قابلیت اشتعال
machinability	قابلیت تراش
magnetic susceptibility	قابلیت مغناطیسی
malleability	قابلیت انعطاف
manageability	قابلیت اداره
maneuverability	قابلیت مانور
meltability	قابلیت گداختن
motor ability	قابلیت حرکت
moveability	قابلیت حرکت
usability	قابلیت اجرا
usefulness	قابلیت اجرا
inheritability	قابلیت توارث
intelligibility	قابلیت فهم
interchangeability	قابلیت تبادل
interchangeability	قابلیت تعویض
applicability	قابلیت استفاده
interpretability	قابلیت تفسیر
interpretability	قابلیت توجیه
availability	قابلیت اجرا
vendibility	قابلیت فروش
wettability	قابلیت خیسی
provability	قابلیت اثبات
weldability	قابلیت جوشکاری
volatileness	قابلیت تبخیر
vibratility	: قابلیت ارتعاش
versatility	قابلیت تغییر
veniality	قابلیت اغماض
usability	قابلیت استفاده
stickability	قابلیت محافظت
stickability	قابلیت مقاومت
transmissibility	قابلیت انتقال
solubility	قابلیت انحلال
failure safety	قابلیت اعتماد
severability	قابلیت تقسیم
severability	قابلیت سواشدن
reliability	قابلیت اعتماد
serviceability	قابلیت تعمیر
serviceability	قابلیت استفاده
stretchability	قابلیت بسط
trustworthiness	قابلیت اعتماد
trustiness	قابلیت اعتماد
transportability	قابلیت حمل
transmissibility	قابلیت فرستادن
trannlatability	قابلیت انقال
trannlatability	قابلیت ترجمه
trafficability	قابلیت عبور
tolerability	قابلیت پذیرش
tenability	قابلیت نگهداری
tenability	قابلیت تصرف
tempering quality	قابلیت بهبود
tensility	قابلیت کشش
tensibility	قابلیت کشش
tactility	قابلیت لمس
swivelling feature	قابلیت نوسان
survivability	قابلیت باززیستی
suability	قابلیت تعقیب
serializability	قابلیت تسلسل
distensibility	قابلیت انبساط
absorbency	قابلیت جذب
culpability	قابلیت مجازات
absorptivity	قابلیت جذب
adaptableness	قابلیت توافق
corruptibility	قابلیت فساد
addibility	قابلیت افزایش
adhesiveness	قابلیت چسبندگی
adjusability	قابلیت تطبیق
adjusability	قابلیت تنظیم
convertibility	قابلیت تبدیل
alterability	قابلیت تغییر
absorbability	قابلیت جذب
dissolubility	قابلیت انحلال
adaptability	قابلیت انطباق
dis qualified	فاقد قابلیت
comparability	قابلیت قیاس
digestibility	قابلیت هضم
resilience	قابلیت ارتجاع
visibility	قابلیت رویت
visibility	قابلیت دید
elasticity	قابلیت ارتجاعی
destructibility	قابلیت انهدام
dependability	قابلیت اطمینان
dependability	قابلیت اعتماد