Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
communicable
قابل ارتباط
Other Matches
teleconferencing
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
rapport
ارتباط
coherency
ارتباط
liaison
ارتباط
relationships
ارتباط
correspondency
ارتباط
liaisons
ارتباط
correspondence
ارتباط
correspondences
ارتباط
link
ارتباط
intercommunication
ارتباط
concernment
ارتباط
connection
ارتباط
connexions
ارتباط
relation
ارتباط
hookup
ارتباط
communication
ارتباط
enchainment
ارتباط
communicating
ارتباط
relationship
ارتباط
correlation
ارتباط
ligature
خط ارتباط
coherence
ارتباط
association
پیوند ارتباط
log out
قطع ارتباط
associations
پیوند ارتباط
juxtaposition
ارتباط اجباری
mass communication
ارتباط جمعی
wires
ارتباط باسیم
arithmetic relation
ارتباط محاسباتی
communication theory
نظریه ارتباط
communication network
شبکه ارتباط
communication
ارتباط و مخابرات
signal communications
ارتباط و مخابرات
logging in
برقراری ارتباط
association coefficient
ضریب ارتباط
disaffiliation
عدم ارتباط
logging off
قطع ارتباط
login
قطع ارتباط
asynchronous commuinication
ارتباط ناهمزمان
logout
قطع ارتباط
disconnectedly
بدون ارتباط
disconnection
قطع ارتباط
attachment plug
دوشاخه ارتباط
bond
ارتباط چسب
inaccessible
ارتباط ناپذیر
communicability
ارتباط پذیری
communications
ارتباط و مخابرات
telecommunications
ارتباط از دور
mitwelt
ارتباط با همنوع
extraneity
عدم ارتباط
extraneousness
عدم ارتباط
selective signalling
ارتباط مخصوص
put through
ارتباط پیداکردن
telephone communication
ارتباط تلفنی
synchronous communication
ارتباط همزمان
telecommunication
ارتباط دوربرد
one sided communication
ارتباط یکسویه
communicability
قابلیت ارتباط
connect
ارتباط رخها
background communication
ارتباط پس زمینه
disjointedness
عدم ارتباط
connects
ارتباط رخها
wire
ارتباط باسیم
subcontrariety
ارتباط قیاسی
telecommunications
ارتباط تلگرافی
agency of communications
منبع ارتباط
wire communication
ارتباط با سیم
intercommunion
ارتباط مشترک
relevancy
ربط ارتباط
intercoms
ارتباط داخلی
tie-in
وسیله ارتباط
communicate
ارتباط گرفتن
tie-in
ارتباط دادن
tie in
وسیله ارتباط
tie in
ارتباط دادن
relevance
ربط ارتباط
log in
برقراری ارتباط
log off
قطع ارتباط
correlation
ارتباط داشتن
inaccessibility
ارتباط ناپذیری
intercom
ارتباط داخلی
conversational interaction
ارتباط محاورهای
data communication
ارتباط داده ها
inverse relationship
ارتباط معکوس
relational
ارتباط شرح
communicated
ارتباط گرفتن
visual communication
ارتباط بصری
tie-ins
وسیله ارتباط
log on
برقراری ارتباط
trunk line cable
کابل ارتباط
data communication
ارتباط دادهای
intercommunication
ارتباط داخلی
tie-ins
ارتباط دادن
communicates
ارتباط گرفتن
direct relationship
ارتباط مستقیم
cryptocommunication
ارتباط رمز
connexion
ارتباط اتصال
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
interlocks
بهم ارتباط داشتن
interlocked
بهم ارتباط داشتن
cryptocommunication
ارتباط ومخابرات رمزی
incommunicado
بدون وسایل ارتباط
disrelation
عدم ارتباط بی ارتباطی
combat liaison
ربط و ارتباط رزمی
pecking order
<idiom>
راه ارتباط بایکدیگر
tele communication
ارتباط دور برد
interlock
بهم ارتباط داشتن
interlocking
بهم ارتباط داشتن
disconnects
قط ع ارتباط بین دو وسیله
landing signal officer
افسر ارتباط فرود
liaising
ارتباط پیدا کردن
telepathy
ارتباط افکار با یکدیگر
communication network
شبکه ارتباط و مخابرات
liaised
ارتباط پیدا کردن
linkages
اتصال وسیله ارتباط
background
فعالیت ارتباط دادهای
linkage
اتصال وسیله ارتباط
piezoelectric
ارتباط در بعضی موادکریستالی
liaises
ارتباط پیدا کردن
communicate
ارتباط برقرار کردن
liaise
ارتباط پیدا کردن
correlation
ارتباط همبسته کردن
disconnecting
قط ع ارتباط بین دو وسیله
inconsequence
فقدان ارتباط منطقی
mass media
وسایل ارتباط جمعی
disconnect
قط ع ارتباط بین دو وسیله
backgrounds
فعالیت ارتباط دادهای
electronic security
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
groups
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
group
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
wigway
ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
relevant
آنچه ارتباط مهمی دارد
twin sideband
ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
synesis
ارتباط مفاهیم ربط معانی
journal
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
extrajudicial
بدون ارتباط به موضوع دعوی
communicates
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
dealing
مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
primary
خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
wigwag
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
logging-on
برقراری ارتباط
[رایانه شناسی]
journals
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
interactive
که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
communicate
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
equipotential bonding conductor connection
ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
intercommunication system
ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
coherent
دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
communicated
مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
docking
ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
open system interconnection reference
مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
scheduled circuits
خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای
dialogue
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
dialogues
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
intercom
سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
dialog
ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
communication deception
گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
control line
ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
boat train
[خط ]
قطار با ارتباط به کشتی
[برای سفر]
intercoms
سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
telecommuting
ارتباط برقرار کردن راه دور
pull up
اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
tropospheric scatter
سیستم ارتباط چند چانله تروپوسفری
continuity
مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
achievable
قابل وصول قابل تفریق
sensible
قابل درک قابل رویت
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
contacting
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacts
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacted
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
suites
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
suite
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
combined communication board
هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
contact
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
dte
وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
datacom
امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
combat liaison
حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
circuits
مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
circuit
مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com